کتاب مخابرات

کتاب مخابرات، نوشته یحیی نمازی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت مهدی شیرانی‌نژاد است. او درباره‌ی اهمیت مخابرات در دوران دفاع مقدس صحبت می‌کند.

درباره‌ی کتاب مخابرات

یحیی نمازی برای نوشتن کتاب مخابرات، ساعات زیادی را صرف گفتگو با مهدی شیرانی‌نژاد کرد. این گفتگوها و مصاحبه‌های، بخش پر اهمیتی از تاریخ دفاع مقدس ایران هستند. در حقیقت این بخش مهم تاریخی و شجاعت‌ها و رشادت‌های رزمندگان را می‌توان در تاریخ شفاهی ایران جستجو کرد. در کتاب مخابرات درباره‌ی زندگی سردار شیرانی نژاد از دوران کودکی و نوجوانی و سپس نحوه‌ی ورود او به سپاه پاسداران اصفهان می‌خوانیم. بخش‌های دیگر کتاب مخابرات شامل تشریح اقدامات رزمندگان اصفهان در جبهه دارخوین و نقش مخابرات در عملیات‌های مهم و سرنوشت‌ساز دفاع مقدس اشاره نمود و موضوعاتی همچون امنیت مخابرات، پیدایش ساختار رزمی مخابرات، تشکیل مخابرات قرارگاه خاتم النبیا (ص) و دیگر قرارگاه‌های مخابرات و نقش آنها در عملیات مختلف در جبهه‌های غرب و جنوب را تشریح کرده است.

کتاب مخابرات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر از علاقه‌مندان به آثار و ادبیات دوران دفاع مقدس هستید، بدون شک از خواندن کتاب مخابرات لذت می‌برید.

بخشی از کتاب مخابرات

‌من ‌از ‌سال ۵۶ ‌تقریباً‌ در ‌کانون ‌مبارزات ‌بحق ‌مردم‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ حضرت‌ امام ‌قرار ‌گرفتم. ‌در ‌آن‌ زمان، ‌بیشتر ‌بچه‌های ‌دبیرستانی‌ هرکدام‌ به ‌شکلی ‌در‌ مبارزات ‌شرکت ‌می‌کردند. ‌من ‌هم ‌این ‌جریانات ‌را ‌دنبال ‌می‌کردم .‌زمانی ‌که ‌اولین‌ حکومت‌ نظامی‌ در‌ ایران ‌اعلام‌ شد، ‌حضور ‌علنی ‌مردم ‌در ‌مبارزات ‌پررنگ‌تر ‌شد. ‌دبیرستان‌ها ‌تعطیل‌ شد‌ و ‌شور ‌و ‌هیجان ‌خاصی ‌در ‌کشور ‌به ‌وجود ‌آمد ‌و ‌بالاخره ‌انقلاب‌ پیروز ‌شد. ‌انقلاب‌ که‌ پیروز ‌شد، ‌ضرورت ‌دفاع ‌از ‌امنیت ‌کشور ‌باعث ‌شد ‌که ‌من ‌هم ‌مثل ‌بسیاری ‌از ‌جوان‌ها ‌به ‌فکر پاسداری‌ از‌ انقلاب‌ بیفتم. ‌برای ‌همین، ‌از ‌ابتدای ‌سال ۱۳۵۸ ‌در ‌کنار ‌تحصیل، ‌به ‌مجموعه کمیته ‌‌انقلاب پیوستم.

خانواده ‌ما‌ یک‌ خانواده ‌‌مذهبی ‌بود. ‌پدرم ‌کاسب‌ بود‌ و‌ عمده ‌خانواده ‌مادری‌ام ‌در‌ بازار ‌بودند. ‌محیط‌ بازار‌ هم‌ محیطی‌ مذهبی ‌بود ‌و ‌ارتباط ‌زیادی ‌بین ‌افراد ‌مذهبی ‌برقرار ‌بود.‌ من‌ با‌ پسرخاله‌هایم‌ ارتباط‌ خوبی‌ داشتم، ‌چون‌ دو ‌نفر ‌از ‌آن‌ها ‌قبل ‌از ‌انقلاب‌ مجموعه‌ای ‌را ‌راه انداخته ‌بودند‌ و ‌فعالیت ‌می‌کردند.‌ این ‌دو ‌نفر ‌که ‌هر‌دو‌یشان ‌هم ‌در ‌دفاع‌ مقدس ‌شهید ‌شدند،‌ با ‌تیمی ‌از ‌مبارزین، ‌اعلامیه‌های‌ حضرت‌امام ‌و ‌عکس‌های ‌ایشان ‌را ‌چاپ ‌و ‌پخش‌ می‌کردند‌ و‌ من‌ هم‌ با‌ آن‌ها ‌همکاری ‌می‌کردم. ‌این‌ کارها ‌به‌صورت ‌کاملا ‌مخفی‌ و ‌زیرزمینی‌ بود.‌ برای‌ اینکه ‌موضوع ‌لو ‌نرود، ‌اقدامات‌ خاصی‌ انجام ‌می‌دادیم ‌و ‌در ‌جاهای‌ مختلف‌ اعلامیه‌ها ‌را ‌چاپ‌ می‌کردیم، ‌بعد ‌تیم‌های ‌دیگری‌ داشتیم‌ که‌ اعلامیه‌ها ‌را‌ پخش‌ می‌کردند. ‌مسئولیت ‌توزیع‌ عکس‌ها‌ هم‌ با ‌تیم‌های ‌دیگری ‌بود.