دانلود و خرید کتاب داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان) کودکان داستان نویس
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان) اثر کودکان داستان نویس

کتاب داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان)

معرفی کتاب داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان)

داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان) که به همت سوریا همتی منتشر شده، شامل مجموعه داستان‌های برگزیده سومین دوره جایزه ادبی آهوی کومش است.

جایزه ادبی آهوی کومش از سال ۱۳۹۲ هر دو سال یک بار در پنج رشته داستان، شعر، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهشـنامه ادبـی برگزار می‌شود. این جایزه در دو بخش کودکان و نوجوانان و بزرگ‌سالان برگزار می‌شود و همه در هر سن و سالی می‌توانند آثار خود را برای این مسابقه بفرستند.

مسابقه دو بخش آزاد و ویژه دارد. موضوع بخش آزاد بنا به نظر و منطق نویسـنده هـر اثر تعیین می‌شود. اما موضوع بخش ویژه، در راستای توسعه فرهنگی کشور و بنا بـه نیـاز جامعـه و یـا خواست سازمان‌های مشارکت کننده در هر دوره تعیین می‌شود.

هنرمند کوچولو،ماه، چتر ناامید،هیزم شکن پیر، تصمیم بزرگ حسین، قناری و کلاغ، دماغ، روز خوب، دوستی میوه‌ها، پردردسرترین نارگیل دنیا، درخت هفتاد و پنج ساله، طاووس مغرور و مادر بزرگ و نوه‌هایش نام داستان‌هایی هستند که در این مجموعه می‌خوانید.

خواندن کتاب داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان) راب ه چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کودکان علاقه‌مند به داستان‌های کوتاه فارسی مخاطبان این مجموعه داستان‌اند.

 بخشی از کتاب داستان‌های آهوی سوم (برای کودکان)

 دماغ

دختر مشغول خواندن یک کتاب بود که صدای دماغش بلند شد:

- من دیگه خسته شده‌ام! تا کی باید نفس بکشم؟! دهن عزیز، من دیگه نمی‌خوام نفس بکشم!

- ولی دماغ عزیزم، اگر تو نفس نکشی کی بکشه؟ صبر کن ببینم، نکنه می‌خواهی من این کار را برایت انجام بدم؟ ولی من که نمی‌تونم هم غذا بخورم هم نفس بکشم. خواهش می‌کنم از من نخواه!

در این حال عینک گفت: ای بابا! چرا اینقدر سروصدا می‌کنید؟ دعوا سر چیه؟ در این هفته این دفعهٔ چندمه که با هم دعوا می‌کنید!

دماغ گفت: آخه حق من نیست که بعد از چند سال کار مداوم، چند هفته استراحت کنم؟!

- چه حرفها می‌زنی! مگه ممکنه؟

چشمها گفتند: ای بابا، عینک چرا اینقدر نصیحت می‌کنی؟ من و خواهرم به تمرکز نیاز داریم تا همه جا را ببینیم.

عینک جواب داد: آخه دماغ لج کرده و نمی‌خواد دیگه نفس بکشه!... و متوجه حرکت ابروها شد و گفت: ای بابا! ابروها دارن با هم الاکلنگ بازی می‌کنند! این یعنی بدشانسی!

ناگهان دماغ گفت: من فکر می‌کنم که مزاحم هستم. چون تمام این دعواها به خاطر منه! پس من از ایجا می‌رم!

نظرات کاربران

کاربر ۲۷۷۳۷۴۷
۱۳۹۹/۱۱/۰۳

خیلی خوب بود من خودم روزنامه نگارم و نویسنده ی کتابم هستم خیلی خوب بود آموزنده و کوتاه و عالی بود

f.rashidy
۱۴۰۲/۰۸/۱۹

خیلی عالی بود من که خوشم اومد.

T3
۱۴۰۰/۰۷/۱۰

این کتاب خیلی خوبه من می خواهم دوباره بخوانمش

کاربر ۲۴۷۵۳۱۱
۱۴۰۰/۰۵/۰۹

شاید آموزنده باشه ولی جذاب نیست

کاربر ۲۴۳۰۶۳۰
۱۳۹۹/۰۹/۰۹

خیلی خوب بود که من ترکوند

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۱۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۳,۰۰۰
تومان