کتاب بازخوانی چرند و پرند
معرفی کتاب بازخوانی چرند و پرند
کتاب بازخوانی چرند و پرند، اثر ولیالله درودیان، کتابی خواندنی دربارهی زندگی یکی از بزرگترین چهرههای ادبیات و فرهنگ معاصر ایران، علیاکبر دهخدا و اثر خواندنی او، چرند و پرند است.
دربارهی کتاب بازخوانی چرند و پرند
کتاب چرند و پرند، مجموعه مقالات طنز منتشر شده از علیاکبر دهخدا در نشریهی صوراسرافیل است که آنها را با امضای دخو و در دفاع از جنبش مشروطهخواهی و رد استبداد مینوشت. مجموعهای از نوشتههای طنز اجتماعی و سیاسی علیاکبر دهخدا که در قالب داستانکوتاه، اعلامیه، تلگراف، گزارش خبری و... در روزنامهی صوراسرافیل به مدیریت جهانگیرخان شیرازی منتشر میشد و حالا نزدیک به یک سده از انتشارشان گذشته است. ولیالله درودیان در کتاب بازخوانی چرند و پرند در دو بخش به زندگی و آثار دهخدا پرداخته است. بخش اول کتاب، شامل یک زندگینامهی کامل و خواندنی از دهخدا است که او را به عنوان مجاهد راهآزادی، شاعر استاد، پژوهشگر نستوهِ فرهنگ مردم و زبانشناس و فرهنگنویسی بزرگ ایرانی میشناسیم. در بخش دوم کتاب بازخوانی چرند و پرند، با دهخدای طنزنویس انساندوست آشنا میشویم و نقد و بررسیهایی که درودیان بر سلسله مقالههای چرند و پرند نوشته است را میخوانیم.
کتاب بازخوانی چرند و پرند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب بازخوانی چرند و پرند اثری خواندنی برای تمام دوستداران فرهنگ و ادبیات فارسی است. اگر از مطالعه کتابهای طنز لذت میبرید و دوست دارید با یکی از بزرگترین آثار طنز معاصر آشنا شوید، کتاب بازخوانی چرند و پرند یک انتخاب عالی برای شما است.
بخشی از کتاب بازخوانی چرند و پرند
مکتوبِ محرمانه
پامریزاد. ناز جونت پهلوون. امّا جونِ سیبلای مردونت حالا که خودمونیم ضعیف چزونی کردی! نه ملّا باشی نه رحیم شیشه بُر نه آن دو تا سیدّا، اینا هیچ کودومشون نه ادّعای لوطیگیری شون میشد نه ادّعای پهلوونیشون. بیخود اینارو چزوندی. حالا نگاه کن، جون جوونیت، اینم از بیغیرتی بچّه محلههاشون بود که تو را توی ولایتشون گُذاشتن بمونی. اگر بچههای انجمن ابوالفضل همون فرداش جُلو پوستتُ بدوشت داده بودند چه میکردی؟
خوب رفیق تو تویانجمنهای طهرون اینقذه قسمهای پا زخم خوردی که چه میدونم، من قدّاره بند مجلسم، هوا خواه مشروطهام، چطو شُد پات به آنجا نرسیده مثلِ نایبای قاطر خونه پای روزنومهچی آخوندا اولادای پیغمبرُ چوب بستی؟ نگو بچههای طهرون نفهمیدن که چطو حقّه را سوار کردی. ما همون روز که شنیدیم زاغ سیاتُ چوب زدیم معلوم شد که همون سیده که تو را بُرد پیش مشیرالسلطنه حاکم رشتت کرد، روبندِت کرده، و با همون سیده دست به یکی بودین، مَخْلصِ کلوم پهلوون رو درواسی ازت ندارم، تو روت میگم، اگر آدم از چند سال تو گود کار کردن میتونست حاکم بشه حالا حاجی معصوم و مهدی گاوکش هر کودوم واسه خودشون یک اتابیک بودن. بچههای چاله میدون همهشون سلوم دعای بلند بهت میرسونن. باقیش غم خودت کم.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
عموی نازنین و توانمندم...