دانلود و خرید کتاب نبرد برای سارایوو کریم لوچارویج ترجمه سعید عابدپور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب نبرد برای سارایوو اثر کریم لوچارویج

کتاب نبرد برای سارایوو

امتیاز:
۴.۴از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نبرد برای سارایوو

کتاب نبرد برای سارایوو، خاطرات کریم لوچارویچ، از فرماندهان مقاومت سارایوو در دوران حمله به این شهر است. سعید عابدپور کتاب را به فارسی برگردانده است و نشر شهید کاظمی آن را منتشر کرده است. 

درباره‌ی کتاب نبرد برای سارایوو

در کتاب نبرد برای سارایوو با خاطرات کریم لوچارویچ آشنا می‌شویم. او که لقب دکتر داشت، از فرماندهان مقاومت در زمان حمله به شهر سارایوو در سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ است. این کتاب، روایت‌های واقعی مردمی است که ناگهان خود را در معرض حمله‌های صرب‌ها می‌بینند و باید با دست‌های خالی دفاع کنند. کتاب نبرد برای سارایوو، ماجراهای سخت‌ترین و پیچیده‌ترین سال محاصره پایتخت بوسنی را مرور می‌کند. خاطرات رزمندگانی که با دست خالی در برابر نصف اروپا ایستادند و طولانی‌ترین محاصره نظامی تاریخ را با شکست مواجه کردند.

کتاب نبرد برای سارایوو پیش از این به هفت زبان دیگر ترجمه شده بود. سعید عابدپور با ترجمه از زبان بوسنیایی به فارسی و مهدی قزلی با بازنویسی کتاب، امکان خواندن آن را برای هموطنان فراهم آوردند. 

کتاب نبرد برای سارایوو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به ادبیات جنگ علاقه‌مند هستید، این کتاب برای شما جذاب است. همچنین اگر دوست دارید روایت‌های واقعی از دوران جنگ و تاریخ کشورهای دیگر را بخوانید، کتاب نبرد برای سارایووا را انتخاب کنید.

جملاتی از کتاب نبرد برای سارایووا

نزدیک‌ترین چشم انداز پل کوزیا است. زمانی دور، پل کوزیا گذرگاه تجار مسلمان، کاتولیک و ارتدوکسی بود که عازم استانبول بودند. آنها با اسب‌ها و در کاروان‌هایی به صورت دسته‌جمعی مسافرت می‌کردند تا از شر دزدها و راهزن‌ها در امان باشند. یک بار یک تاجر صرب از مسلمانی به نام حمزه خواست تا برای برادرش از استانبول کمی پنیر بیاورد. یک شب در حین مسافرت، اسب‌ها ترسیده و رم کردند و پنیرها را با خود بردند. زمانی که اولین گروه تجار به سارایوو برگشتند، به آن صرب گفتند: «از پول تو دیگر خبری نیست، اسب‌ها همهٔ اجناس را بردند.»

بعد از سه روز، حمزه به سارایوو رسید و فوری پیش آن صرب ارتدوکس رفت و گفت: «برادرت را پیدا کردم و پنیرها را به او دادم. من پنیرها را در چمدانم گذاشته بودم و آنها را بار خورجین نکرده بودم. وسایل من خودم هم به خاطر رمیدن اسب‌ها از بین رفت.»

چنین مردمی در سارایوو زندگی می‌کردند. حمزه، تمامی بار امانت را به صرب داد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه