کتاب پروانه

پروانه مجموعه داستان کوتاه جذابی است که به قلم پروانه زاوش به قم تحریر درآمده است.

خلاصه کتاب پروانه

کتاب پروانه مجموعه داستان کوتاهی است که به قلم پروانه زاوش به قلم تحریر درآمده است. سه داستان با عنوان‌های بازی، تردید و پروانه در این کتاب روایت شده‌اند. متن ساده و جذاب این داستان‌ها بر تاثیرگذاری این مجموعه افزوده است. در داستان نخست این مجموعه که بازی نام دارد، قصه از زبان کودکی روایت می‌شود که یکی از بستگان او فوت کرده است و دختربچه قصه در گیر و دار مراسم ختم، در دنیای کودکی خود و بازی‌های کودکانه غرق است.

خواندن کتاب پروانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه کتاب پروانه را به علاقمندان داستان کوتاه از نوجوانان تا بزرگسالان پیشنهاد می‌کنیم.

جملاتی از کتاب پروانه

دیروز هیچ‌کس حواسش به من نبود و من هر کاری که دلم میخواست رو انجام دادم. نه مدرسه رفتم، نه مسواک زدم، نه لباس‌هام رو عوض کردم و نه ظهر خوابیدم! تازه از کیف مامانم پول هم برداشتم، اونم بدون اجازه. با بچه‌ها اونقدر دنبال هم دویدیم و سر و صدا کردیم که مامان طاهره از حیاط بیرونمون کرد. بعد رفتیم توی کوچه و دو گروه شدیم. نمیدونم از کجا توپ آوردیم و بازی رو شروع کردیم. مشغول بازی بودیم که مامان طاهره اومد و گفت: چه قدر شلوغ می‌کنین؟ بی سر و صدا بازی کنین. بعد علی کتاب حکایت‌های ملانصرالدین رو آورد، خیلی خنده‌دار بود. داشتیم می‌خندیدیم که مامان طاهره دوباره اومد و گفت: شماها مگه عقل ندارین، بلند نخندین، ساکت باشین. تصمیم گرفتیم بی سر و صدا دوباره توپ بازی کنیم. تمام دیروز رو از صبح تا عصر توی کوچه بازی کردیم.

از طاهره پرسیدم: مگه امروز امتحان دیکته نداریم؟

که ناگهان دست کسی رو روی شونه‌ام احساس کردم. محمد و علی و دو تا چمدون ،دایی جواد بود، با زن دایی بزرگ! سلام کردم. دایی و زن دایی جواب سلامم رو دادند. زن دایی خم شد و من رو بوسید. به سمت دایی رفتم تا اون هم من رو ببوسه، که بابای طاهره جلو اومد و با قیافه‌ای غمگین گفت: سلام سید، رسیدن به خیر. تسلیت میگم، غم آخرتون باشه.

برای مطالعه‌ی جمله‌های بیشتری از کتاب پروانه، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.