دانلود و خرید کتاب سازنده رویاها الیفانت داون ترجمه ناهید قادری
تصویر جلد کتاب سازنده رویاها

کتاب سازنده رویاها

انتشارات:نشر متیس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سازنده رویاها

نمایش‌نامه تک‌پرده‌ای «سازنده رویاها» نوشته اُلیفانت داون نویسنده انگلیسی است. او در سال ۱۸۵۵ در بریج‌واتر به‌دنیا آمد. با شروع جنگ در سال ۱۹۱۴ داون در ارتش ثبت‌نام کرد و به جبهه رفت. او در سال ۱۹۱۵ مدال شجاعت دریافت کرد و دو سال بعد، در سال ۱۹۱۷ در جنگ کشته‌شد. اشعار او پس از مرگش به چاپ رسیدند.

مردی‌ که ادعا می‌کند سازندۀ رویاها است به خانۀ دو دلقک فرانسوی (پیه‌رو و پیه‌رت) می‌رود تا رویایشان را برآورده کند.

صحنه اتاقی در یک کلبه قدیمی با دیوارهایی از چوب بلوط است که تنها با نور ماه روشن شده‌است...:

سازنده: فکر می‌کنی پیه‌رو لیاقت اشک‌های تو را دارد؟

پیه‌رت: اوه، بله!

سازنده: می‌دانی که اشک را نباید هدر داد. ما فقط یک مقدار محدودی اشک داریم که به‌مان داده شده است تا قلبمان را نم‌دار نگه دارد. و اگر همه‌اش را استفاده کنیم و دیگر هیچی نداشته باشیم، قلبمان هم خشک می‌شود.

پیه‌رت: پیه‌رو آدم خیلی خوبی است. شما او را به‌خوبی من نمی‌شناسید. درست است که همیشه ناراضی است، اما این فقط به آن خاطر است که عاشق کسی نشده است. می‌دانید، عشق در آدم‌ها تغییر خیلی بزرگی ایجاد می‌کند.

سازنده: حق با تو است. و آیا در تو هم تغییری ایجاد کرده است؟

پیه‌رت: اوه، بله! من دمپایی‌های پیه‌رو را گرم نگه می‌دارم و برایش چای درست می‌کنم و همیشه خوشحالم، چون دارم برای او کاری انجام می‌دهم. اگر عاشق نبودم، این کارها در نظرم کار اضافی بود.

سازنده: مطمئنی که این عشق حقیقی است؟

پیه‌رت: خب، بله!

سازنده: هربار که به پیه‌رو فکر می‌کنی، آیا صدای پاهای لخت کوچکی را می‌شنوی؟ و هر بار که او حرف می‌زند، آیا حس می‌کنی که آن پاهای کوچک تپل دارند از روی شانه و صورتت بالا می‌روند؟

پیه‌رت: (با حرارت) بله! اوه، بله! دقیقاً همین است!

سازنده: پس درست فهمیدی. اما چطور است که پیه‌رو می‌تواند این‌همه شاعرانگی را در تو برانگیزد؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
می‌دانی که اشک را نباید هدر داد. ما فقط یک مقدار محدودی اشک داریم که به‌مان داده شده است تا قلبمان را نم‌دار نگه دارد. و اگر همه‌اش را استفاده کنیم و دیگر هیچی نداشته باشیم، قلبمان هم خشک می‌شود.
علی باقریان
پیه‌رو: این خیلی جالب است. و آیا پرستوها همهٔ رویاها را می‌آورند؟ سازنده: نه همیشه. من پیغام‌رسان دارم. هر شب وقتی ساعت بزرگ، دوازده را اعلام می‌کند، یک روز از روی تقویم سُر می‌خورد و پایین می‌افتد و به کارگاه من در سرزمین «مدت‌ها پیش» فرار می‌کند. من به‌اش کمی سرخی و کمی برق طلایی می‌دهم و به‌اش می‌گویم: «برگرد برو، دیروز کوچولو، و در این دنیا یک خاطره باش.» اما بهترین رویاها را برای امروز نگه می‌دارم. من نوزاد می‌خرم و به آنها رویا می‌دهم و بعد، به‌طور کامل هزینهٔ حمل‌ونقل آنها را پرداخت می‌کنم و می‌فرستم بروند ... به طریق معمولی.
علی باقریان
پیه‌رت: پیه‌رو آدم خیلی خوبی است. شما او را به‌خوبی من نمی‌شناسید. درست است که همیشه ناراضی است، اما این فقط به آن خاطر است که عاشق کسی نشده است. می‌دانید، عشق در آدم‌ها تغییر خیلی بزرگی ایجاد می‌کند. سازنده: حق با تو است. و آیا در تو هم تغییری ایجاد کرده است؟ پیه‌رت: اوه، بله! من دمپایی‌های پیه‌رو را گرم نگه می‌دارم و برایش چای درست می‌کنم و همیشه خوشحالم، چون دارم برای او کاری انجام می‌دهم. اگر عاشق نبودم، این کارها در نظرم کار اضافی بود.
علی باقریان
«زندگی زنی است که صدا می‌زند گوشت را نگیر تا مبادا وقتی که شب می‌آید تاریکی برایت اشک بیاورد.»
علی باقریان

حجم

۱۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۴ صفحه

حجم

۱۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۴ صفحه

قیمت:
۷,۰۰۰
تومان