دانلود و خرید کتاب نردبانی برای چیدن نارنج کرامت یزدانی
تصویر جلد کتاب نردبانی برای چیدن نارنج

کتاب نردبانی برای چیدن نارنج

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نردبانی برای چیدن نارنج

از متن کتاب: او همواره در آرزوی شهادت، عرصه‌های نبرد را تجربه کرده بود. از فیاضیه و فارسیات تا مرصاد. حتی منافقین هم در مرصاد تاب ایستادگی مقابل او را پیدا نکردند. جنگ تمام شد و احمد‌، ردّ کاروان رفته‌ی شهدا را با نگاهی اشکبار رصد می‌کرد. او اکنون پدرِ دو فرزند بود. آسان نیست برای فرماندهی که یاران همرزمش را شهید ببیند و بعد ببیند که فرصت شهادت از دست رفته است. خودش در یک سخنرانی می‌گوید: «خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ روزی نیست که از واماندگی از این کاروان، غبطه و حسرت نخورم...» اما خواست خدا بود که او بماند.
jalal.1981
۱۳۹۸/۱۱/۳۰

روح بلند همه ی شهدا شاد ای کاش ما هم مثل اونها می شدیم. کتاب کم حجم اما بسیار غنی است این کتاب.

کاربر ۹۵۹۸۳۶
۱۳۹۹/۰۷/۰۳

کتاب روای چند خاطره ی کوتاه از شهید کاظمی است. نویسنده به خوبی از عهده ی این روایت گری برآمده و آن را به داستان هایی کوتاه و جذاب و دلنشین تبدیل کرده که شبیه یک فیلم سینمایی چند بخشی

- بیشتر
یاشهید
۱۳۹۹/۰۱/۰۲

عالییی...روحت شادسرداربزرگوار

هامان
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

خیلی کم شناسانده شدن

سادات
۱۴۰۰/۰۲/۰۲

کاش از شهید احمد کاظمی زیاد کتاب بنویسن چون شهیدی بسیار والامقام هستن و یکی از دوستان نزدیک شهید حاج قاسم سلیمانی

علی فیروزمندی
۱۳۹۹/۰۹/۱۲

با سلام. دلم میخواست خیلی بیشتر راجع به رشادت های شهید در این کتاب میخواندم. حاج احمد کاظمی آن شهید والامقامی است که شهید حاج قاسم سلیمانی به او ارادت ویژه داشت پس جا دارد تا خیلی بیشتر بدانیم.

f.behnam
۱۴۰۰/۰۱/۱۶

سلام متن کتاب روان بود توصیف فضاها قشنگ بود و توضیح اضافی و غیر ضروری نداشت 👍👌

کاربر ۲۹۶۸۳۱۷
۱۴۰۰/۰۱/۰۳

بسیار عالی، ایکاش درمورد سردار احمد کاظمی از اوایل ورود به جبهه تا قبل از شهادت یک کتاب گویا کامل انتشار میفرمودند. باتشکر حسن فرقدانی

Vfan
۱۴۰۰/۱۰/۱۹

سلام. با اینکه از دید شخص سوم به داستان حاج احمد پرداخته شده ولی بازم جذاب بود.

maryam.a
۱۴۰۰/۰۵/۰۲

خیلی کوتاه اما زیبا بود... روحت شاد حاج احمد آقای کاظمی...

آسان نیست برای فرماندهی که یاران همرزمش را شهید ببیند و بعد ببیند که فرصت شهادت از دست رفته است. خودش در یک سخنرانی می‌گوید: «خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ روزی نیست که از واماندگی از این کاروان، غبطه و حسرت نخورم...»
shariaty
برگشتن در مرام ما نیست. یا پیروز، یا شهید.
فاطمه
نوجوانی چهارده پانزده ساله، مدام می‌دوید، شلیک می‌کرد و برمی‌گشت. داشت حسودی‌ام می‌شد. از کجا آورده بود آن همه جرأت را؟ خدا می‌دانست. من اما جرأت جیک زدن نداشتم. راستش، کپ کرده بودم.
رعنا
می‌خواهم بدانم چه‌طور می‌شود آن نارنج را چید.
فاطمه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان