کتاب شکست غول ماه

کتاب شکست غول ماه نوشته‌ی اردشیر رحمانی اثری داستانی است که توسط انتشارات نامه مهر به‌صورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب با نگاهی به زندگی روزمره‌ی یک خانواده‌ی ایرانی، روایت‌هایی از روابط خانوادگی، همسایگی و دغدغه‌های کوچک و بزرگ زندگی شهری را به تصویر می‌کشد. داستان حول محور شخصیت خسرو و خانواده‌اش می‌چرخد و با ورود همسایه‌ای به نام سال‌بامو و سگش، اسپاگتی، ماجراهایی تازه در خانه و زندگی آن‌ها رقم می‌خورد. شکست غول ماه با زبانی صمیمی و طنزآمیز، به جزئیات زندگی روزمره، چالش‌های خانوادگی، و روابط میان‌فردی می‌پردازد و فضایی آشنا و ملموس برای خواننده خلق می‌کند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب شکست غول ماه

شکست غول ماه نوشته‌ی اردشیر رحمانی، داستانی معاصر با محوریت زندگی یک خانواده‌ی متوسط شهری است که در روزهای پایانی سال و نزدیک به عید نوروز روایت می‌شود. فضای داستان، خانه‌ای در تهران است که اعضای خانواده درگیر خانه‌تکانی، آماده‌سازی برای سال نو و مسائل روزمره هستند. ورود همسایه‌ای به نام سال‌بامو و سپردن سگش به خانواده، ماجراهای تازه‌ای را به زندگی آن‌ها اضافه می‌کند. کتاب با نگاهی جزئی‌نگر و طنزآمیز، به روابط میان اعضای خانواده، تعاملات با همسایگان، و دغدغه‌های کوچک و بزرگ زندگی شهری می‌پردازد. ساختار اثر مبتنی بر روایت خطی و توصیف‌های دقیق از وقایع روزمره است و شخصیت‌ها با ویژگی‌های منحصر به فرد و باورپذیر به تصویر کشیده شده‌اند. شکست غول ماه، علاوه‌بر پرداختن به مسائل خانوادگی، به موضوعاتی چون تفاوت نسل‌ها، چالش‌های زناشویی، و تأثیر حیوانات خانگی بر روابط انسانی نیز اشاره دارد. نویسنده با بهره‌گیری از زبان محاوره‌ای و طنز، فضایی صمیمی و آشنا برای مخاطب ایجاد کرده است.

خلاصه داستان شکست غول ماه

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان شکست غول ماه با روایت خسرو، مردی میانسال، آغاز می‌شود که در روزهای پایانی سال همراه همسرش مرجانه و دخترشان دنیازاد مشغول خانه‌تکانی و آماده‌سازی برای عید هستند. فضای خانه پر از جنب‌وجوش و گاهی تنش‌های کوچک است؛ از سروصدای همسایه‌ها تا دغدغه‌های خرید و آماده‌سازی سفره هفت‌سین. ورود سال‌بامو، همسایه‌ی دیوار به دیوار، که پس از جدایی از شوهرش تصمیم دارد به شمال سفر کند و سگش اسپاگتی را به امانت به مرجانه می‌سپارد، نقطه‌ی عطفی در داستان است. حضور اسپاگتی در خانه، نظم و آرامش خانواده را به هم می‌زند و باعث بروز موقعیت‌های طنز و گاه چالش‌برانگیز می‌شود. خسرو که پیش‌تر با بی‌خوابی و خستگی ناشی از کارهای خانه دست‌وپنجه نرم می‌کرد، حالا باید با حسادت نسبت به توجه مرجانه به سگ و رقابت پنهان با حیوان خانگی کنار بیاید. در این میان، دنیازاد نیز درگیر آماده‌سازی برای مراسم عقد و دغدغه‌های جوانی است. داستان با روایت‌هایی از روابط میان اعضای خانواده، تعامل با همسایگان، و ماجراهای روزمره ادامه می‌یابد؛ از گم‌شدن ماهی آکواریوم تا دردسرهای نگهداری اسپاگتی و شوخی‌ها و دلخوری‌های کوچک و بزرگ. شکست غول ماه با نگاهی طنزآمیز و جزئی‌نگر، فرازونشیب‌های زندگی خانوادگی و شهری را به تصویر می‌کشد و در لایه‌های زیرین خود به موضوعاتی چون تفاوت نسل‌ها، چالش‌های زناشویی و اهمیت همدلی و سازگاری در زندگی مشترک می‌پردازد.

چرا باید کتاب شکست غول ماه را بخوانیم؟

شکست غول ماه با روایت صمیمی و طنزآمیز خود، تصویری ملموس از زندگی روزمره‌ی یک خانواده‌ی ایرانی ارائه می‌دهد. این کتاب با پرداختن به جزئیات روابط خانوادگی، تعاملات همسایگی و دغدغه‌های کوچک و بزرگ زندگی شهری، فضایی آشنا و قابل لمس برای مخاطب خلق کرده است. ویژگی شاخص اثر، نگاه جزئی‌نگر و طنزپردازانه به موقعیت‌های معمولی و گاه پیش‌پاافتاده است که آن‌ها را به ماجراهایی جذاب و خواندنی تبدیل می‌کند. خواننده با شخصیت‌هایی روبه‌رو می‌شود که هرکدام با ویژگی‌های خاص خود، بخشی از واقعیت‌های زندگی معاصر را بازتاب می‌دهند. شکست غول ماه نه‌تنها سرگرم‌کننده است، بلکه فرصتی برای تأمل درباره روابط انسانی، تفاوت نسل‌ها و اهمیت همدلی و سازگاری در زندگی مشترک فراهم می‌آورد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های خانوادگی، کسانی که دغدغه روابط میان‌فردی و زندگی شهری دارند، و افرادی که به روایت‌های طنزآمیز و جزئی‌نگر از زندگی روزمره علاقه‌مندند پیشنهاد می‌شود. همچنین برای کسانی که به دنبال بازتاب واقعیت‌های معاصر در قالب داستان هستند، این اثر مناسب است.

بخشی از کتاب شکست غول ماه

«امروز آخرین روزهای سال است و جمعه صبح. تا چشم بر هم گذاشتیم امسال هم مثل برق‌وباد گذشت. دو سه هفته‌ی دیگر به زودی عید فرا خواهد رسید. طبق معمول دیرتر از روزهای دیگر از خواب بیدار می‌شدیم تا استراحت بیشتری کرده باشیم. اما این جمعه با جمعه‌های قبل خیلی فرق دارد. چرا که زودتر از همیشه از خواب بیدار شده بودیم. وقتی به آخر سال نزدیک می‌شدیم تمامی اتاق‌ها را نقاشی و انباری را به هم می‌ریختیم تا دوباره از نو با نظم و ترتیب بچینیم. این جوری بود. یا می‌شد گفت که خود را برای آمدن سال نو آماده می‌کردیم. اما امسال انگار رنگ‌وبویی دیگر دارد. به قولی: سالی که نکوست از بهارش پیداست. علت آن هم انگار بی‌خوابی دیشب باشد. چون همش توی رخت‌خواب غلت‌واغلت زده بودم. تا خواستم کپه‌ی مرگم را بگذارم سروصدای این همسایه‌ی بالایی شروع شد. به همین خاطر جمعه صبح هم من و هم مرجانه زنم برخلاف عادت کمی دیر بیدار شده بودیم. دخترم دنیازاد را هم گویی دنیا را آب ببرده او را خواب. هنوز بیدار نشده بود. حالا هم من و هم مرجانه نشسته بودیم، فارغ از دنیا و مافیها، ببینیم چه کاری مانده تا رو به راه کنیم. مرجانه شروع کرد به تمیزی آکواریوم و من هم به دنبال نردبام، تا پرده‌ایی را که تازه از خشک‌شویی گرفته بودم جلوی پنجره آویزان کنم.»