کتاب لرزیدن زیر تیغ آفتاب

لرزیدن زیر تیغ آفتاب اثری از پیام زین‌العابدینی است که انتشارات فروغ سیمرغ آن را منتشر کرده است. این کتاب در قالب فیلم‌نامه نوشته شده و داستانی اجتماعی را روایت می‌کند که در بستر زندگی شهری معاصر ایران شکل می‌گیرد. محوریت روایت بر خانواده‌ای است که با بحران‌های متعدد، از جمله اعتیاد، سوءتفاهم‌های خانوادگی و فشارهای اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند. شخصیت‌های اصلی، به‌ویژه پرستو و شهرام، درگیر موقعیت‌هایی می‌شوند که مرز میان قربانی و مقصر بودن را مبهم می‌کند. نویسنده با نگاهی واقع‌گرایانه و بدون قضاوت، لایه‌های مختلف روابط خانوادگی، دوستی و جامعه را به تصویر کشیده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب لرزیدن زیر تیغ آفتاب

لرزیدن زیر تیغ آفتاب نوشته‌ی پیام زین‌العابدینی، فیلم‌نامه‌ای است که به مسائل اجتماعی و خانوادگی در جامعه‌ی امروز ایران می‌پردازد. داستان حول محور خانواده‌ی رحیمی شکل گرفته و با تمرکز بر دو فرزند خانواده، پرستو و شهرام، به بحران‌هایی چون اعتیاد، سوءظن، فقر ارتباطی و فشارهای ساختاری می‌پردازد. روایت کتاب از زاویه‌های مختلف، زندگی اعضای خانواده و دوستان نزدیک آن‌ها را دنبال می‌کند و با نمایش موقعیت‌های متنوع، تصویری چندلایه از تأثیرات متقابل فرد و جامعه ارائه می‌دهد. ساختار فیلم‌نامه‌ای اثر باعث شده تا دیالوگ‌ها و صحنه‌ها با ریتمی تند و زنده پیش بروند و فضای داستانی، ملموس و نزدیک به واقعیت باشد. نویسنده تلاش کرده است تا بدون داوری، پیچیدگی‌های روابط انسانی و چالش‌های اخلاقی را در بستر جامعه‌ای که با بحران‌های هویتی و اجتماعی روبه‌روست، به نمایش بگذارد.

خلاصه کتاب لرزیدن زیر تیغ آفتاب

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان لرزیدن زیر تیغ آفتاب با ورود پرستو، دختر جوان خانواده رحیمی، به خانه آغاز می‌شود؛ جایی که شهرام، برادرش، درگیر اعتیاد و مشکلات شخصی است. پرستو ناخواسته وارد ماجرایی می‌شود که به دستگیری و زندانی‌شدنش به اتهام حمل مواد مخدر منجر می‌شود. در طول روایت، گذشته و حال شخصیت‌ها در هم تنیده می‌شود: شهرام که قربانی اعتیاد است، پدر خانواده که با گذشته‌ی نظامی و سخت‌گیرانه‌اش تلاش می‌کند خانواده را کنترل کند، و مادر که میان حمایت از فرزندان و حفظ آرامش خانه سرگردان است. دوستان پرستو، داریوش و نسیم، نیز هرکدام با دغدغه‌های خود درگیرند و روابط میان آن‌ها تحت تأثیر بحران پرستو دچار تنش می‌شود. روند داستان با بازجویی‌ها، جلسات دادگاه، تلاش برای اثبات بی‌گناهی و کشمکش‌های خانوادگی پیش می‌رود. در نهایت، با اعتراف شهرام به اجبار خواهرش برای تهیه مواد، پرستو از اتهام سنگین‌تر تبرئه می‌شود اما همچنان با پیامدهای اجتماعی و روانی این بحران روبه‌روست. فیلم‌نامه با نمایش لحظات تنهایی، ناامیدی و امیدواری شخصیت‌ها، تصویری از جامعه‌ای ارائه می‌دهد که در آن مرز میان خطا و فداکاری، روشن نیست.

چرا باید کتاب لرزیدن زیر تیغ آفتاب را بخوانیم؟

این کتاب با روایت فیلم‌نامه‌ای و زبانی صریح، به سراغ موضوعاتی می‌رود که کمتر در ادبیات معاصر ایران به این شکل مستقیم و بی‌پرده مطرح شده‌اند. پرداختن به بحران اعتیاد، فشارهای خانوادگی، سوءتفاهم‌های نسلی و تأثیر ساختارهای اجتماعی بر سرنوشت فرد، از ویژگی‌های شاخص این اثر است. شخصیت‌پردازی چندلایه و نمایش تضادهای درونی و بیرونی افراد، امکان همذات‌پنداری و تأمل را برای خواننده فراهم می‌کند. همچنین، ساختار دیالوگ‌محور و صحنه‌پردازی‌های دقیق، تجربه‌ای متفاوت از خواندن یک روایت اجتماعی را رقم می‌زند. این کتاب فرصتی است برای مواجهه با واقعیت‌های تلخ و پیچیده‌ای که در پس ظاهر زندگی روزمره پنهان مانده‌اند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد می‌شود که دغدغه‌ی مسائل اجتماعی، بحران‌های خانوادگی، اعتیاد و روابط میان‌نسلی را دارند. همچنین برای علاقه‌مندان به فیلم‌نامه‌نویسی و روایت‌های واقع‌گرایانه مناسب است.

بخشی از کتاب لرزیدن زیر تیغ آفتاب

پرستو: میدونی آگه بابا اینجا پیدات کنه چکارت می‌کنه؟ شهرام: کمکم کن. دارم می‌میرم. پرستو: از اینجا دور شو...آ گه بابا بفهمه که اینجایی.... پرستو در ورودی خانه را گشوده وارد حیاط می‌شود و در را می‌بندد. شهرام پشت در می‌ماند. خیابان. خارجی/ ادامه شهرام به در تکیه داده می‌نشیند. حالا داداش بزرگه داغونه...داغونه داغونه...ولی تو چندشت می‌شه حیاط. خارجی. شب پرستو پشت در ایستاده است. او اسکناسی از کیفش در می‌آورد و آن را از شکاف در بیرون می‌اندازد. شهرام: جبران می‌کنم. پرستو (به تمسخر): چطوری جبران می‌کنی؟...تا بابا پیداش نشده از این دور ورا دورشو. پدر: کیه دم در؟ پرستو دستپاچه می‌شود. پدر (رحیمی) پشت در ورودی ساختمان ایستاده و او را می‌نگرد. پرستو: منم...سلام بابایی.