کتاب سرنوشت من بعد از پدر مریم سادات جوانمرد قصاب (ماریسا) + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب سرنوشت من بعد از پدر

کتاب سرنوشت من بعد از پدر

معرفی کتاب سرنوشت من بعد از پدر

معرفی کتاب سرنوشت من بعد از پدر

کتاب الکترونیکی «سرنوشت من بعد از پدر» (داستانی اجتماعی و عاشقانه) نوشتهٔ «مریم‌سادات جوانمرد قصاب» با نام مستعار «ماریسا» و ویراستاری «علی سلیمانی کندری» توسط انتشارات لیاشار منتشر شده است. این رمان با محوریت زندگی و سرگذشت یک خانواده ایرانی در بستر تحولات اجتماعی و عاطفی، به روایت فراز و نشیب‌های زندگی شخصیت اصلی پس از فقدان پدر می‌پردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب سرنوشت من بعد از پدر

«سرنوشت من بعد از پدر» روایتی داستانی از زندگی یک خانواده در شمال ایران است که با از دست دادن پدر، دچار دگرگونی‌های عمیق می‌شود. نویسنده با الهام از خاطرات و روایت‌های خانوادگی، داستان را در بستری از وقایع اجتماعی و فرهنگی دهه‌های گذشته روایت می‌کند. فضای داستان، ترکیبی از سنت‌های خانوادگی، دغدغه‌های معیشتی، عشق، فقدان و تلاش برای بقا است. این اثر در زمستان ۱۴۰۰ به پایان رسیده و به نوعی بازتابی از دغدغه‌های نسل‌های مختلف در مواجهه با سرنوشت و تغییرات ناگهانی زندگی است. نویسنده تلاش کرده است با بهره‌گیری از تخیل و واقعیت، تصویری ملموس از زندگی زنان و مردان ایرانی در مواجهه با مشکلات و امیدها ارائه دهد. روایت کتاب، از زبان اول شخص و با تمرکز بر شخصیت «زبیده» و خانواده‌اش، به تدریج ابعاد مختلف زندگی، روابط خانوادگی و اجتماعی را آشکار می‌کند.

خلاصه کتاب سرنوشت من بعد از پدر

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان با روایت زندگی «زبیده» و خانواده‌اش آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که در شهر رشت زندگی می‌کنند و روزگارشان با شادی‌های کوچک و صمیمیت خانوادگی می‌گذرد. با مرگ مادربزرگ، نخستین ضربه عاطفی به خانواده وارد می‌شود و پس از آن، پدر خانواده، «فرهاد»، در پی حادثه‌ای تلخ (آتش‌سوزی حجره خیاطی و از دست دادن سرمایه) دچار افسردگی و بیماری شده و در نهایت از دنیا می‌رود. این فقدان، مادر خانواده «آمنه» و فرزندان را با مشکلات مالی و اجتماعی روبه‌رو می‌کند. «زبیده» و برادرش «فریدون» ناچار می‌شوند برای تأمین معاش، به کارهای مختلف روی بیاورند؛ فریدون به تهران می‌رود و زبیده با هنر بافتنی به مادرش کمک می‌کند. در ادامه، به دلیل فشارهای اجتماعی و شرایط سخت، زبیده به ازدواج با پسر خان روستا تن می‌دهد؛ ازدواجی که با مرگ ناگهانی همسرش در شب عروسی، او را در موقعیتی دشوار و پر از قضاوت و سرزنش قرار می‌دهد. خانواده برای رهایی از نگاه‌های سنگین و شرایط نامطلوب روستا، تصمیم به مهاجرت به تهران می‌گیرند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند. داستان، با محوریت امید، تلاش برای ساختن آینده و کنار آمدن با سرنوشت، پیش می‌رود و تصویری از تاب‌آوری زنان و مردان در برابر دشواری‌های زندگی ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب سرنوشت من بعد از پدر را خواند؟

این کتاب با روایت جزئیات زندگی یک خانواده ایرانی، تصویری ملموس از تأثیر فقدان، فقر، مهاجرت و فشارهای اجتماعی بر سرنوشت افراد ارائه می‌دهد. خواننده با شخصیت‌هایی روبه‌رو می‌شود که در مواجهه با بحران‌ها، امید و تلاش را انتخاب می‌کنند. داستان، علاوه بر نمایش روابط خانوادگی و عاطفی، به موضوعاتی چون نقش زنان در خانواده، تاب‌آوری و اهمیت حمایت اجتماعی می‌پردازد. مطالعه این اثر می‌تواند دریچه‌ای به فهم بهتر زندگی نسل‌های گذشته و چالش‌های اجتماعی و عاطفی آنان باشد.

خواندن کتاب سرنوشت من بعد از پدر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این رمان برای علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی و خانوادگی، کسانی که دغدغه مهاجرت، فقدان یا تاب‌آوری در برابر مشکلات را دارند و همچنین دوست‌داران روایت‌های زنانه و تاریخ شفاهی ایران مناسب است.

بخشی از کتاب سرنوشت من بعد از پدر

«صبح روز بعد در حالی که هوا بسیار دلپذیر بود و نسیم خنکی از پنجره می‌وزید، زبیده و سهراب این دو تازه‌عروس و داماد کنار هم بعد از صحبت در شب زفاف به آرامی با خیالی که مالامال از آینده‌ای روشن برای خود متصور شدند، برای طلوع صبح شروع زندگی به خواب رفته بودند. در آن صبح، با صدای خروس بلند شد. زبیده چشمانش را باز کرد و در نگاه اول چشمش به سقف اتاق افتاد. بلند شد و نشست و به اطراف نگاه کرد. خود را در اتاق همسرش دید. برگشت با لبخندی از رضایت به سهراب خیره شد که با چهره‌ای سفید روی تخت خوابیده بود. آرام صدایش کرد و پیشانی‌اش را بوسید؛ اما وقتی لبان گرم و زیبایش به پیشانی سهراب خورد، یخی صورت سهراب را روی لبان خود احساس کرد. ناگهان تمام بدنش شروع به لرزش کرد؛ خشکش زده بود؛ دلش لرزید، دستانش سرد شد، قلبش به تندی شروع به تپیدن کرد! احساس ترس و اضطراب تمام وجودش را فراگرفته بود. و دنیا به عجزی را در هر ثانیه دو چندان حس کرد؛ کاملاً پریشان شده بود. یعنی باید در اندوه باورش برای او بسیار سخت و دشوار بود. مگر می‌شد؟! چشمان زیبایش به چهره سهراب عزیزش خیره مانده بود؛ دستانش را به طرف دستان گرم سهراب که دیشب در دستانش بود، گرفت اما از دستان گرم سهراب خبری نبود؛ با دستانش که از ترس یخ زده بود، به امید اینکه اشتباه می‌کند، صورت زیبای سهراب را نوازش کرد و احساس سرد بودن را در صورت او نیز متوجه شد.»

نظرات کاربران

کاربر 9729819
۱۴۰۴/۰۵/۰۱

خیلی خوب و عالی بود ، لذت بردم👌

حجم

۲٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۲٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
تومان