دانلود و خرید کتاب ملاصالح؛ سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی در عراق اثر رضیه غبیشی | نشر شهید کاظمی | طاقچه
با کد تخفیف Salam اولین کتاب الکترونیکی‌ات را با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ملاصالح؛ سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی در عراق اثر رضیه غبیشی

کتاب ملاصالح؛ سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی در عراق

نویسنده:رضیه غبیشیانتشارات:نشر شهید کاظمیدسته‌بندی:امتیاز:
۴.۸از ۲۰۰ رأیخواندن نظرات

دسته‌بندی

معرفی کتاب ملاصالح؛ سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی در عراق

کتاب ملاصالح؛ سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی در عراق نوشتهٔ رضیه غبیشی است و نشر شهید کاظمی آن را منتشر کرده است. این کتاب سرگذشت مترجم اسرای ایرانی در عراق است.

درباره کتاب ملاصالح

«ملاصالح» نوشتهٔ رضیه غبیشی (-۱۳۳۵)، به سرگذشت شگفت‌انگیز «ملاصالح قاری» مترجم اسیران ایرانی در عراق می‌پردازد.

ملاصالح قاری متولد ۱۳۲۸ در آبادان، زندانی در ایران قبل از انقلاب، ایران بعد از انقلاب و اسیر جنگی در عراق بوده‌ است. او از مبارزان علیه حکومت پهلوی بود که مدت ۸ سال در زندان‌های ساواک زندانی سیاسی بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از شروع جنگ ایران و عراق در جریان امدادرسانی به رزمندگان ایران در آب‌های خلیج فارس به محاصرهٔ قایق‌های گشتی عراق درآمد و همراه تعداد دیگری از نیروهای سپاه به اسارت قوای عراق درآمد. عراقی‌ها که متوجه تسلط او به زبان عربی و فارسی شدند، او را به عنوان مترجم به کار گرفتند.

شهرت وی به خاطر دیداری بود که گروه ۲۳ نفر با صدام حسین رئیس حکومت بعث عراق داشتند و او در آن دیدار مترجم صدام بود و سخنان وی را برای آنان ترجمه می‌کرد. وی پس از ۴ سال در ۱۳۶۴ از سوی عراق همراه با ۵۰۰ نفر دیگر آزاد شد. صدام این گروه را به خاطر عید قربان و به نشان صلح دوستی به‌طور یک‌طرفه آزاد کرد. ملاصالح قاری پس از آزادی از اسارت مورد سوءظن مقامات اطلاعاتی و امنیتی ایران قرار گرفت و در زندان حفاظت اطلاعات اهواز به اتهام خیانت به کشور و همکاری با بعثی‌ها و شکنجهٔ اسرا دوباره زندانی شد. او بعد از ۲سال به قید ضمانت آزاد شد و در نهایت پس از بازگشت اسرا در سال ۱۳۶۹ با نامهٔ سید علی اکبر ابوترابی، روحانی آزادشده از اسارت، بی‌گناهی‌اش اثبات شده و از وی رفع اتهام می‌شود.

ملاصالح در مدت اسارت خود کمک بسیاری به اسرای ایرانی کرد و همدم آنان در لحظه‌های سخت اسارت بود و در موارد بسیاری باعث نجات جان آنان می‌شود.

خواندن کتاب ملاصالح را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران کتاب‌های سرگذشت و زندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم.

 بخشی از کتاب ملاصالح

«یک روز مثل روزهای گذشته که گاهی با رعب و وحشت و انتظار رهایی می‌گذشت، دروازهٔ بزرگ ساختمان استخبارات باز شد و ماشین حامل اسیران تازه‌وارد داخل محوطهٔ حیاط شد. مثل هر بار به‌سرعت به حیاط رفتم تا پیش از رفتن اسرا به اتاق بازجویی آن‌ها را تحویل بگیرم و تخلیهٔ اطلاعاتی کنم. در حلقه‌شان ایستاده بودم:

- آقایان! من اسمم صالح البحّار است. مثل شما اسیر و مترجمتان هستم. با من همکاری کنید و هیچ نترسید. من در اتاق بازجویی کنارتان هستم و تا آنجا که بتوانم، با شما همکاری می‌کنم. به نفعتان است جواب سؤالاتشان را بدهید. البته من نیز چیزی که به ضرر شما باشد، برایشان ترجمه نمی‌کنم.

اسرا با نگرانی و ترس به من نگاه می‌کردند. خوف و وحشت و بی‌اعتمادی در نگاهشان موج می‌زد. خسته و گرسنه و بی‌رمق بودند. چاره‌ای نبود، باید آن‌ها را آماده می‌کردم. ادامه دادم:

- قبل از شما خیلی‌ها آمدند اینجا که اگر کمکشان نمی‌کردم، کارشان تمام بود. حواستان باشد، فریب وعده‌هایشان را نخورید. قول پناهندگی‌شان را قبول نکنید؛ چون شما را به خارج نمی‌فرستند. این‌ها فقط می‌خواهند از شما سوءاستفاده کنند و... .

توجیهشان می‌کردم؛ غافل از اینکه دو چشم ناپاک و خائن در لباس اسیر نگاهم می‌کرد. او سربازی از اهل شادگان بود که فریب وعده‌های بعثیان را خورده و خودش را تسلیم کرده و قاطی اسیران ایستاده بود.»

دیگران دریافت کرده‌اند

سایر کتاب‌های نشر شهید کاظمی

مشاهده همه

نظرات کاربران

ریحانه خسروی
۱۳۹۸/۱۱/۲۲

سلام. من وقتی کتاب آن بیست و سه نفر رو خوندم با این کتاب هم آشنا شدم. بعد هم که رفتم سینما سینمایی ۲۳ نفر رو دیدم که این دو تا کتاب رو با هم ادغام کرده بودن. واقعا فوق العاده

- بیشتر
Saman
۱۳۹۸/۰۶/۲۲

چقدر اسیری سخته. کتاب از همه نظر عالی . کسایی که حتی یک روز هم جبهه نرفتن ولی از خون شهدا چه سوءِ استفاده هایی که نکردن، و یکی هم مثل ملاصالح...

ادریس
۱۳۹۷/۰۲/۲۶

اگر کتابی میخواهید که درباره دفاع مقدس اغراق شده نباشد حتما این کتاب را بخوانید. یعنی حتما بخوانید. چقدر خوبه این کتاب.

Medina
۱۳۹۷/۰۶/۱۶

پرویز پرستویی: .... هرکس دغدغه ی آشنایی با **فرهنگ ایثار** در دفاع مقدس را دارد، حتما این کتاب را مطالعه کند.

|قافیه باران|
۱۳۹۸/۰۸/۲۳

به نظرم زندگی جناب ملاصالح به چهار دوره اسارت تقسیم میشه. سه موردش رو با خوندن کتاب متوجه میشید و یک دوره اسارت تمام نشدنی هم خاطرات و کابوس های اون سه دوره هست که واقعا دلهره آوره! طبق معمول

- بیشتر
حسینی
۱۳۹۷/۰۷/۰۷

خیلی سختی و رنج کشیده.خدا اجرش بده

محسن
۱۳۹۷/۰۸/۲۴

چه مردان و زنانی که با فداکاری های بسیار ، امروزه در گوشه ای از جامعه ما قرار گرفته اند و مورد بی مهری مسئولان هستند ادم یاد شعر معروف شیخ بهایی میفته با خوندن این کتاب و مقایسه با

- بیشتر
وحید
۱۳۹۷/۰۳/۱۴

با سلام و عرض ادب خدمت همه عزیزان و با درود و تحیت به روان پاک همه شهیدان و آزادگان که امنیت و آرامش امروز ما مرهون فداکاری ایشان است. حقیر چند باری اسم آقای ملاصالح را شنیده بودم. امروز کتاب "آن ۲۳

- بیشتر
راصیه
۱۳۹۸/۰۲/۰۵

هیییییی چرا انقدررررر قشنگ بود😫😫😫😫 بد بخت کل زندگیش تو زندان میگذشت حتی وقتی از شر بعثی ها خلاص شدن😭😭😭😭😭 به شخصیتش و این همه بزرگواری و صبرش خیلی غبطه می خورم

سیّد جواد
۱۳۹۶/۱۰/۲۰

کتابی خوب و خاطراتی تلخ و ‌شیرین قبلا با ملا صالح در هنگام خواندن کتاب آن ۲۳ نفر آشنا شده بودم ، برای همین این کتاب را با ذوق و شوق بیشتری خواندم درود بر ایشان و تمام آزادگان سرافراز میهن

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۴۲)
خودم را به دریای رحمت بی‌کران خدا سپرده بودم.
📓میرزا رضا📚
خدا هیچ‌گاه بندگانش را به حال خود رها نمی‌کند؛
سیّدعلی
در دلم به قدرت خدا و الطاف خفیه‌اش که در بحرانی‌ترین لحظات بنده‌اش را رها نمی‌کند، شُکر گفتم
سیّدعلی
در یکی از این دیدارها سیّد رو به من کرد و گفت: - می‌دانی بعد از رفتن تو چه اتفاقی افتاد؟ - نه واللّه! چه شده؟ سیّد تبسمی کرد و گفت: - چقدر خدا دوستت دارد! - مگر چه شده سیّد؟! ایشان لبخندی زد و گفت: - بعد از رفتنت نمی‌دانم چطوری خبر فعالیتت به نفع اسرا و لو رفتنت به صدام می‌رسد. صدام چنان آتشی گرفت و به جان افسرانش افتاد که در جلسه‌ای فریاد می‌زند: - این ملعون پیش شما و در دستتان بود، آن‌وقت او را به‌عنوان مترجم پیش من آوردید! کنارم می‌ایستد و مترجمم می‌شود و در دلش به من می‌خندد و به این راحتی از دستتان می‌پرد و برمی‌گردانید ایران؟! ظاهراً بعد آن جلسه، دو نفر از افسران خاطی را اعدام می‌کند.
S
<وَمَکرُوا وَمَکرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ>
سیّدعلی
<وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ>
سیّدعلی
اتاقی که بر سردرش جمله‌ای وحشتناک نوشته شده بود که مو را بر تن بیننده سیخ می‌کرد: «لا یدخل فیه انساناً حتی یخرجُ انساناً جدیداً».
سیّدعلی
بدنی فرتوت و خمیده و چهره‌ای خسته داشت.
سید علی حسینی
الهی! من جوانی‌ام را در زندان‌های شاه گذرانده‌ام و اسارت را هم به خاطر برحق بودن کشورم در عراق؛ آنجا قلبم هرروز و شب به امید بازگشت به کشور می‌تپید؛ اما حالا اینجا من را به چشم خائن و جاسوس می‌بینند! وا اسفا! وا اسفا!
G Ggk
زندگی فلاکت‌بار قشر فقیر در آبادان، از عواملی بود که هرکس می‌خواست زندگی‌اش پیشرفت کند، عضو ساواک می‌شد.
goddess