کتاب بالاتر از بالا

کتاب «بالاتر از بالا» نوشتۀ شیلا خزانه داری است و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب بالاتر از بالا

کتاب بالاتر از بالا یک داستان تخیلی و آموزشی برای کودکان است که به موضوعاتی چون غرور، مقایسه و درک ابعاد مختلف وجود انسان‌ها و موجودات زنده می‌پردازد. داستان با معرفی کرم کوچکی آغاز می‌شود که در کنار تخته‌سنگی خوابیده است و ناگهان با قورباغه‌ای مواجه می‌شود که خود را بلندتر از کرم می‌داند. این احساس برتری قورباغه در کنار موجودات بزرگ‌تر مانند اردک، لک‌لک، زرافه و حتی عقاب به چالش کشیده می‌شود.

 شیلا خزانه داری با استفاده از تصاویر نمادین، مفهوم نسبیت را به کودکان معرفی می‌کند. قورباغه که خود را بزرگ و باارزش می‌داند، در کنار موجودات بزرگ‌تر احساس کوچکی می‌کند و در نهایت، عقاب نیز در برابر هواپیما احساس ناچیزی می‌کند. این تغییرات در اندازه و دیدگاه، به کودکان یادآوری می‌کند که در زندگی هر موجودی، همواره موجودات بزرگ‌تر و قدرتمندتری وجود دارند و این امر می‌تواند احساس کوچکی و حقارت را در آن‌ها ایجاد کند. علاوه بر این، کتاب بالاتر از بالا به تفکر دربارۀ خدا و عظمت او دعوت می‌کند. نویسنده با نشان‌دادن این که همه چیز در مقایسه با خدا کوچک و ناچیز است، به کودکان یادآوری می‌کند که باید به وجود خود و دیگران احترام بگذارند و از غرور بی‌مورد پرهیز کنند.

بالاتر از بالا نه‌تنها به کودکان مفهوم نسبیت و احترام به دیگران را می‌آموزد، بلکه آن‌ها را به تفکر دربارۀ معنای وجود و بزرگ‌تر از خودشان، یعنی خدا، دعوت می‌کند. این داستان می‌تواند به بچه‌ها کمک کند تا درک عمیق‌تری از جهان و جایگاه خود در آن پیدا کنند و یاد بگیرند که هر موجودی، چه بزرگ و چه کوچک، دارای ارزش خاصی است.

خواندن کتاب بالاتر از بالا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان و علاقه‌مندان به ادبیات کودک پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بالاتر از بالا

«کرم کوچکی کنار تخته‌سنگی خوابیده بود. قورباغه غوررررری کرد و پرید کنار کرم. کرم با ترس از خواب پرید. از پایین نگاهی به قورباغه که بالای سرش ایستاده بود، کرد و گفت: خیلی ترسیدم. نزدیک بود روی سرم بیفتی. قورباغه گفت: غوررر من قدم از تو بلندتر است. از دور دیدم و مراقبت بودم. بعد قورباغه غوررری کرد و پرید و رفت. قورباغه رفت و رفت تا جلوی پای یک اردک پرید. اردک اخم کرد و از بالا به قورباغه نگاهی کرد و کفت: خوب است که قد من از تو بلندتر است وگرنه مرا نمی‌دیدی و میفتادی روی سرم.»