کتاب اوباما

کتاب الکترونیکی اوباما نوشتۀ باب نیر و ترجمۀ فریبا امیری است و انتشارات شیرازه کتاب ما آن را منتشر کرده است. کتاب اوباما به بررسی این شخصیت معاصر سیاسی پرداخته و زندگی‌نامۀ او از کودکی تا کنون را با زبانی ساده بیان کرده است.

درباره کتاب اوباما

باراک حسین اوباما در ۴ اوت ۱۹۶۱ در هونولولو، مرکز ایالت هاوایی متولد شد. او فرزند یک مهاجر کنیایی سیاه‌پوست و یک زن سفیدپوست از اهالی ویچیتا در ایالت کانزاس است. پدربزرگ (پدرِ پدری) باراک اوباما در جریان مبارزات استقلال‌طلبانهٔ کنیا از بریتانیا، جزو چندین هزار کنیایی بود که روانهٔ بازداشتگاه‌های حکومت دست‌نشاندهٔ بریتانیا شد. اگرچه پدر و پدرخواندهٔ او هر دو مسلمان بودند، اما او یک مسیحی بار آمده و در ۴سالگی که در اندونزی زندگی می‌کرد، به‌جای شرکت در مدرسه «مکتب مذهبی مسلمانان» به مدارس کاتولیک یا سکولار رفته است.

کتاب اوباما، زندگی‌نامۀ چهل و چهارمین رئیس‌جمهور آمریکاست و از دوران کودکی‌اش در هاوایی و اندونزی تا دوران تحصیلش در دانشگاه‌های کلمبیا و هاروارد، سپس دوران فعالیت‌های مدنی‌اش به‌عنوان یک سازمان‌دهنده و نهایتاً دوران نویسندگی، وکالت و سیاست‌مداری‌اش در ایلینویز را دربر دارد. با مطالعۀ این کتاب، خواننده قدم اولی را برخواهد داشت در شناخت زندگی پرماجرای فردی که موفقیت‌ها و شکست‌هایش همگی در رسیدن وی به کاخ سفید تأثیرگذار بودند.

خواندن کتاب اوباما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به زندگی‌نامۀ افراد معروف مناسب است.

بخشی از کتاب اوباما

«مادرش همچنین ارزهایی را به او آموخت. اوباما نوشت: «اگر بخواهی آدم شوی ارزش‌هایی را هم باید بیاموزی، صداقت..درستی، صراحت کلام و داوری مستقل» و در ادامه افزود: «در سرزمینی که اعتقاد به سرنوشت، ابزاری ضروری برای تحمل سختی‌ها بود، جایی که حقیقت نهایی از واقعیت‌های روزمره جدا نگه داشته می‌شد مادرم نمایندۀ تنهای انسان‌گرایی دنیوی بود و مدافع نیودیل روزولت، سپاه صلح و آزادی‌خواهی». ناپدری‌اش به او فوت و فن مبارزه را آموخت، و همچنین ماهیت قدرت را، یک‌روز بعد از ظهر، دستکش بوکسی به دست پسر بست. اوباما می‌نویسد: «دست‌هایم مانند پیازی در ته یک ساقه باریک آویزان بود... شانه‌هایم را میزان کرد آنگاه حالت گارد گرفت و شروع کرد به درجا زدن. او گفت باید دائم حرکت کتی، همیشه مراقب باش که هدف قرار نگیری. متوجه شدی؟» او بعداً نصیحت کرد: «مرد قوی، زمین مردِ ضعیف را می‌ستاند. ضعیف را وادار می‌کند در مزرعه‌اش کار کند اگر همسر مرد ضعیف زیبا باشد، مرد قوی او را خواهد گرفت. او مکث کرد و جرعه‌ای آب نوشید، سپس پرسید، «ترجیح می‌دهی کدام باشی؟... بهتر است قوی باشی.. اگر نمی‌توانی قوی باشی، زرنگ باش و با کسی که قوی است سازش کن. اما همیشه بهتر آن است که خودت قوی باشی. همیشه»...»