کتاب چگونه میشا اهل کسب و کار شد؟

کتاب الکترونیکی چگونه میشا اهل کسب و کار شد؟ نوشتۀ تاتیانا پاپوا و الگا منشیکوا و لاریسا کنیشوا و ترجمۀ آبتین گلکار است و انتشارات دنیای اقتصاد تابان آن را منتشر کرده است. کتاب چگونه میشا اهل کسب و کار شد؟ شامل بیست داستان کوتاه برای آشنایی کودکان با مفاهیم اقتصادی است.

درباره کتاب چگونه میشا اهل کسب و کار شد؟

یافتن بهترین کتاب کودک یکی از مشغله‌های ذهنی والدین محسوب می‌شود؛ چرا که کودکان با کمک کتاب‌های کودکانه می‌توانند به درک و رشد بهتری برسند. زمانی که صبحت از خرید کتاب کودک می‌شود منظور فقط کتاب داستان کودک یا کتاب قصه‌های کودکانه نیست، بلکه این مجموعه کتاب شعر کودک، کتاب علمی کودک و... را هم در برمی‌گیرد که بسیار مهم هستند.

قبل از هر اقدامی باید بدانید برای چه کسانی می‌خواهید کتاب بخرید و بر اساس گروه سنی او اقدام کنید. به عنوان مثال اگر برای کودکی ۱۰ ساله دنبال کتاب هستید، با جست‌وجوی بهترین کتاب برای کودکانه ۱۰ ساله می‌توانید مشکل خود را حل کنید اما فراموش نکنید گروه سنی کتاب‌های کودک بسیار مهم است. در مجموع، کتاب کودک با تصویر بسیار مورد استقبال قرار می‌گیرد؛ چرا که رنگ‌ها کودکان را به خود جذب می‌کنند. در ادامه با این تقسیم‌بندی گروه سنی کودکان آشنا می‌شوید:

گروه الف: سال‌های قبل از دبستان

گروه ب: کلاس‌های اول، دوم و سوم دبستان

گروه ج: کلاس‌های چهارم، پنجم و ششم دبستان

کتاب چگونه میشا اهل کسب و کار شد شامل ۲۰ داستان است و در هر داستان یکی از مفاهیم پایه‌ای اقتصاد به بچه‌ها آموزش داده می‌شود. داستان‌های این کتاب از زبان حیوانات بیان می‌شود و ماجرای خرسی است که تصمیم می‌گیرد در جنگل مغازه‌ای درست کند و به فروشندگی بپردازد و در طول این کار اشتباهاتی انجام می‌دهد و تجربیاتی به دست می‌آورد که می‌تواند برای مخاطبان آموزنده باشد.

خواندن کتاب چگونه میشا اهل کسب و کار شد؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای کودکان گروه سنی ج مناسب است

بخشی از کتاب چگونه میشا اهل کسب و کار شد؟

«یک روز میشا، بعد از اینکه از خواب زمستانی بیدار شد، از لانۀ محبوبش بیرون آمد و منظره‌ای دید که نفسش بند آمد: اطرافش آنقدر زیبا بود که باورش نمی‌شد. انگار تمام جنگل را شسته بودند. تمام رنگ‌های رنگین‌کمان در نور خورشید بهاری به چشم می‌خورد. انگار دست هنرمند یک استاد نقاش همۀ این شاخه‌های درختان کاج و صنوبر و سپیدار، و پشتشان آن آسمان آبی درخشان را نقاشی کرده بود، انگار همۀ اینها تزئیناتی بود برای بک نمایش پریان، که در آن همه‌چیز جادویی است: هم این جنگل، هم آسمان، هم برفی که اگر زیاد به آن خیره شوی، چشمت را می‌زند...»