دانلود و خرید کتاب خلوت عشق عادل احیائی
تصویر جلد کتاب خلوت عشق

کتاب خلوت عشق

نویسنده:عادل احیائی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب خلوت عشق

کتاب خلوت عشق نوشتهٔ عادل احیائی است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب خلوت عشق

می‌دانیم که شعر فارسی عرصه‌های گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرن‌ها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر به‌دست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصه‌ها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بی‌محابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفت‌اقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشه‌های اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدان‌گونه که هیچ جامعه‌ای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشه‌هایش بی‌نیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.

درباره انتشارات متخصصان

انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشته‌های ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رشته‌های مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمی‌گردد و در طول این سال‌ها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.

خواندن کتاب خلوت عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خلوت عشق

««وهم»

وهم است و خیال حال ما هیچ بود

در دیر مغان شاه و گدا هیچ بود

اندیشه این و آن کم و بیش مکن

چون هیچ بد و هیچ شد و هیچ بود

«اتاق تاریک»

من در این اتاق تاریک خبر از جهان ندارم

ز چه سو توانمت دید که من این عیان ندارم

همه شمع دل بسوزم که نظر به نور آیی

چو سراج پیله‌سوزی که به سر زبان ندارم

همه دست جو بکردم ز کرم که دست‌گیری

همه پا ز سر به‌گوشم چه کنم زبان ندارم

مگر از نهان غیبت به سرم فرونشانی

که در این اتاق بی‌در به رهی امان ندارم

همه جور روشنایی ز غبار دیده‌ام بود

تو همی ز ما ببخشا که ز خود نشان ندارم

من عاشق رمیده به کجا روم بفرما

دل رفته‌ام تو بخشا که دگر توان ندارم

همه یاد توست بر من که جز این دگر نباشد

تو بیا که جز تو کس نیست و ز تو نهان ندارم

«بی پا و سران»

از عشق به بی پا و سران نتوان گفت

بر مرده‌دلان پند گران نتوان گفت

پروانه اگر به گرد شمع می‌سوزد

این قصه به عزم مگسان نتوان گفت

در دل بنشسته آنکه بر دیده گریست

از فضلِ به دانش این گمان نتوان گفت

صد عقل به کوشش و هزاران پیکار

اما چو نداردش امان نتوان گفت

ما دست گدایی به صد آیین بردیم

اما که به ذات دیگران نتوان گفت

شش راه ببستند و به دل نقل زنیم

آبی که سراب است روان نتوان گفت

در روز نخست چو می برین خاک زدند

تا روز قیامت هر گمان نتوان گفت

خاصیت افسرده‌دلان این باشد

بالله به عناصر جهان نتوان گفت

بس صحبت پرثمر به دل هست ولی

گفتند که در وقت و زمان نتوان گفت

«بی‌خبری»

نتوانم زیستن جز که تو باشی به برم

جام می از تو و از من سر بی‌خویشتم

گره زلف تو با پیچ‌وخم عقل چه داشت

که شود باز و به عمری ست که من بی‌خبرم

گرت از دولت شاهی مژده وصل افتاد

ز دعا و ز دم همت درویش بشد این اثرم

این‌همه نقش ز اوهام که بر آیینه دل افتاد

مستی و بی‌خبری نقش من این است هنرم

من و ساقی و می و لطف مدامش کافی‌ست

که همین حال بسی مرتبه دارد نظرم

می گلگون و لب یار و به یمن ساقی

کافر عشق بدم گر ندهم جان و تنم

آیت عقل بخواندم ز کتاب هستی

عشق داند که جز این کار نباشد عملم

شیوه عاشقی اندر دل ما کس بنهاد

که به مستوری و مستی بدادش قدرم».

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۴۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۲۷,۹۰۰
تومان