دانلود و خرید کتاب قطب نما آی. پریل ترجمه مهشاد فولادی
تصویر جلد کتاب قطب نما

کتاب قطب نما

معرفی کتاب قطب نما

کتاب قطب نما نوشتهٔ آی. پریل و ترجمهٔ مهشاد فولادی است. انتشارات چوپان این داستان معمایی - تخیلی را منتشر کرده است.

درباره کتاب قطب نما

کتاب قطب نما حاوی یک رمان معاصر است که در هشت فصل نوشته شده است. این رمان حاوی یک داستان معمایی - تخیلی است. راوی در ابتدای اثر، خودش را معرفی می‌کند. نام او «هاتن زنتر» است و سه هفتهٔ آخر عمرش را برایتان تعریف می‌کند؛ که چه چیزی او را به‌سمت راهی که انتخاب کرد، هدایت کرد و مجبور به انتخاب چه چیزهایی شد. او می‌گوید که در واقع همه‌چیز به یک دلیل برمی‌گردد؛ به لحظه‌ای که مسئولیت زندگیتان را از دست می‌دهید و تصمیم می‌گیرید با جریان پیش بروید تا ببینید که به کجا می‌رسید. عنوان برخی از فصل‌های این رمان به قلم آی. پریل عبارت است از « یک برخورد برنامه‌ریزی‌نشده»، «خارج از کیلتر»، «نمایی از بالا» و «اتحاد ناخودآگاه».

خواندن کتاب قطب نما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قطب نما

«فکر می‌کنید یک طوفان خروشان شما را از رفتن به جلو می‌ترساند و باعث می‌شود تا زمانی که تمام شود در پناهگاه خود بمانید، اما برای من این‌طور نبود. نمی‌توانستم بیش از نیمی از شب را در آن خانه نگران‌کننده آرام بمانم؛ بنابراین به‌محض اینکه باران کم شد، با جودی صحبت کردم که شب را آنجا نگذرانیم و او را متقاعد کردم که دوباره راه را در پیش بگیریم.

«به سفرمان ادامه بدهیم، قبول داری؟»

«این کاری است که ما را ایمن نگه داشته است... تابه‌حال... حدس می‌زنم...» او با شک به من گفت.

«نگران نباش... من بااحتیاط رانندگی می‌کنم.» با بی‌اعتنایی صحبت کردم، اما با دیدن بطری کوچکی که در دست داشتم، در نگاه قضاوت‌کننده‌اش اخم دیدم. در دفاع گفتم: «حالم بد نیست. فقط می‌خواهم گرم بمانم.»

او با خمیازه گفت: «ما در آلاسکا نیستیم. این عادت را کنار بگذار هاتن.»

بطری را در نزدیک‌ترین سطل زباله انداختم و به او اشاره کردم که اول از خانه بیرون برود. «بعد از تو.»

برخی از وسایل را لازم بود که همراه داشته باشیم. پس قبل از رفتن چیزهایی را جمع کردیم. در لحظه آخر وقتی به خانه نگاه کردم حس نوستالژیکی نسبت به این مکان احساس کردم. برای مدتی دوباره از داخل خانه بودن احساس خوبی داشتم. این به من یادآوری کرد بازگشت به خانه چگونه بود، استراحت‌کردن در عصرها پس از یک روز کاری سخت، داشتن دوستان یا صرف وقت با خانواده...

با دیدن دوباره قطب‌نما، با گره ای در شکمم سوار ماشین شدم. پس از اینکه آن را در هتل رها کردم، حس آزاردهنده بازگشت خود به خودش را سرکوب کرده بودم. اکنون، هنوز در ماشین من بود، نشانگر آن در نیم‌دایره بدون جهت خاصی حرکت می‌کرد.

نفس عمیقی کشیدم و از واکنش ترسناک خودم عصبانی شدم. قطب‌نمای لعنتی را برداشتم و با تمام قدرتی که در وجودم بود به بیرون پرت کردم. حالا مطمئناً از بین رفته بود.

جودی که به من نگاه می‌کرد، هیچ توضیحی از من در مورد کاری که انجام دادم دریافت نکرد. کوتاه گفتم: «کمربندت را ببند.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

حجم

۴۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

قیمت:
۲۳,۶۰۰
تومان