کتاب آخرین اژدها
معرفی کتاب آخرین اژدها
کتاب «آخرین اژدها» نوشتۀ جیمز رایلی و ترجمۀ زهرا توفیقی است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. آخرین اژدها جلد دوم مجموعۀ هیجانانگیز و جذاب انتقام جادو است.
درباره کتاب آخرین اژدها
کتاب آخرین اژدها جلد دوم کتاب انتقام جادو در لحظۀ دیدار فورت با پدرش آغاز میشود اما موقعیت مناسب نیست و فورت باید سریع پدرش را از آنجا دور کند. فورت که بهخاطر پدرش به مدرسۀ جادوگری رفته و جادو کردن را یاد گرفته بود تا از هیولایی که پدرش را دزدیده انتقام بگیرد، میداند که اتفاق وحشتناکی قرار است بیفتد اما گوش پدرش بدهکار نیست و توجهی نمیکند. پدرش مثل دیگر گردشگران که در بخش بنای یادبود لینکلن مشغول بازدید بودند ایستاده است و صحبت میکند تا اینکه زمین برای بار اول لرزید.
کتاب آخرین اژدها دومین جلد مجموعۀ هیجانانگیز و پرماجرای انتقام جادو، یک داستان تخیلی و فانتزی دربارۀ پسری به نام فورت است که مسیر زندگی، او را برخلاف میلش به سمت جادو و کسب فنون جادوگری کشانده است. پسر ۱۲ سالهای که بعد از مرگ مادرش دیگر نمی خواهد پدرش را هم به هیچ قیمتی از دست بدهد. حالا فورت بیقرار است چون هیولا در خواب به فورت گفته بود:« آخرین اژدها را برای ما بیاور و پدرت را پس بگیر...» آیا فورت میتواند آخرین اژدها را پیدا کند؟ آیا نقشهاش جواب میدهد؟ مجموعۀ انتقام جادو با محوریت فورت فیتزجرالد داستان بچههایی را روایت میکند که باید دنیا را نجات دهند و جلوی حملات هیولاها بایستند چون فقط آنها هستند که میتوانند کتابهای جادویی را بخوانند، وردها را یادبگیرند و جادو کنند.
خواندن کتاب آخرین اژدها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای تخیلی، فانتزی و همچنین نوجوانان بالای ۱۲ سال پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آخرین اژدها
«پدرش با نیشخند در گوشش زمزمه کرد: «فکر کنم رئیسجمهور لینکلن داره بیدار میشه... میدونستی قبل از لینکلن یه آقایی توی گتیسبورگ دو ساعت سخنرانی کرد؟» بروشوری را به دست فورت داد که نطق گتیسبورگ را به چند زبان روی آن نوشته بودند. یکی عین همانی که فورت همیشه توی جیبش نگه میداشت. اینیکی بروشور از میان دست روحمانند فورت رد شد و آرام جوری روی زمین افتاد، انگار فورت اصلاً آنجا نبود. بعد نوبت لرزش دوم بود، خیلی بدتر از لرزش قبل. چندتا از آدمهای اطراف مجسمه از تعجب جیغ کشیدند، اما فورت فقط چرخید و بهطرف ورودی رفت، دیگر حتی برایش مهم نبود که چقدر اشک ریخته. طاقت دیدنش را نداشت. طاقت دوباره دیدنش را نداشت. طاقت نداشت که ببیند پدرش را...»
حجم
۲۳۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۳۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه