کتاب گل زیر برف
معرفی کتاب گل زیر برف
کتاب گل زیر برف نوشتهٔ سارا مرزبان است. انتشارات عاصم این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب گل زیر برف
کتاب گل زیر برف رمانی ایرانی است که در ۱۸ فصل نوشته شده است. این رمان از یک روز مانده به آمدن فصل بهار آغاز میشود. راوی مانند هر روز، از پنجرهٔ اتاق زیرشیروانی، چشمانش را به مترسک غمگینی دوخته است که در مزرعهٔ ذرتها، قلبش را میآزارد. کلاه حصیری پارهای بر سر مترسک است و پیراهن مردانهٔ سفیدی بر تن دارد که فقط یک آستین دارد. شکمش با کاه پر شده. شلوار سیاهرنگ و پارهاش که با کمک یک طناب به پیراهنش وصل شده، از دور خودنمایی میکند. بهجای سرش، یک توپ پلاستیکی راهراه سبزرنگ گذاشتهاند و راوی از اجزای صورتش فقط چشم راست و لبهای غمگین او را میبیند. راوی این رمان، کنار پنجره و روی یک صندلی نشسته و دارد آبنباتی با طعم توتفرنگی را لیس میزند.
خواندن کتاب گل زیر برف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گل زیر برف
«تابستان بود و هوا گرم. من و آرش در پارک قدم میزدیم و آرش از علاقه شدیدش به پدر شدن میگفت. چشمانش را محو تماشای بچههایی کرده بود که در تاب و سرسرهها، شادیکنان میخندیدند و بازی میکردند. آرش بچهها را خیلی دوست داشت و همیشه به من میگفت هیچ وقت از تک فرزند بودن راضی نبوده و دلش میخواسته یک خواهر یا برادری میداشت تا همدم تنهاییهایش میشد.
در همان لحظه که با ذوق خاصی آن بچههای شیرین را نگاه میکرد ناگهان متوجه شدم که خون از بینی او میچکد. به سرعت آرش را متوجه خوندماغ شدنش کردم و دستمالی به او دادم تا جلوی آن را بگیرد. آنقدر محو تماشای بازی بچهها شده بود که متوجه نشده بود چند قطره از خونهای بینیاش روی پیراهنش ریخته. خیلی نگرانش شده بودم و اصرار کردم به درمانگاه برویم تا علت آن مشخص شود. اما او گفت که به خاطر گرمای هواست و نیازی به دکتر رفتن نیست. آن روز گذشت تا اینکه دفعات خوندماغ شدن آرش بیشتر شد و هر بار که اصرار میکردم به دکتر برویم او گرمی هوا را بهانه میکرد. بعضی روزها از سردرد به رختخواب پناه میبرد و چند بار به خاطر سردرد شدید نتوانست به تمرین نمایش برسد.
آرش با اصرار من بالاخره پیش دکتر رفت. دکتر بعد از شنیدن صحبتهای آرش، گفت که احتمالاً به خاطر گرمای تابستان است و مشکل خاصی وجود ندارد. آرش در تمام آن چند دقیقهای که شرح حال خوندماغ شدن و سردردهایش را برای دکتر میگفت، میخندید و به دکتر میگفت که خانم من زیادی حساس شده. من خودم مطمئنم که مشکلی ندارم و کاملاً سرحال هستم. دکتر نیز با آرش میخندید و در آخر چند مسکن برای آرش نوشت و ما آن داروها را از داروخانه گرفتیم و خداراشکر بعد از استفاده از آن داروها حال آرش بهتر شده بود و دیگر سردرد نداشت؛ اما هنوز هم گاهی خون دماغ میشد.»
حجم
۱۴۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۱۴۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
نظرات کاربران
بسیار بسیار عالی حتما پیشنهادش میدم ک این کتاب بخونید چون ارزش داره😍😍
سلام. این کتاب عالی و جذابه. پیشنهاد میشه شدیدا👌💯
متاسفانه من با خواندن نظر بقیه کتاب را خریدم واقعا مزخرف بود اصلا نفهمیدم هدف نویسنده از نوشتن این مصیبت نامه چی بود! از اول داستان یکی یکی اعضای خانواده با یک اتفاقی مردن تا آخر داستان که خود دختر
این کتاب عالیههه🤩😍 حتمن بهتون پیشنهاد میکنم مطمعنم از خوندنش پشیمون نخواهید شد
این کتاب فوق العاده بود.من به همه پیشنهاد میدم حتی واسه یکبار هم که شده این کتاب رو بخونن من که دوست دارم یکبار دیگ هم بخونم