دانلود و خرید کتاب یتی گرسنه تامی دونباواند ترجمه سرور کتبی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یتی گرسنه اثر تامی دونباواند

کتاب یتی گرسنه

معرفی کتاب یتی گرسنه

کتاب یتی گرسنه نوشتهٔ تامی دونباواند و ترجمهٔ سرور کتبی است و نشر پیدایش آن را منتشر کرده است. این کتابْ یکی از جلدهای مجموعهٔ ۱۳جلدی خیابان جیغ است.

درباره مجموعه خیابان جیغ

داستان این مجموعه درباره‌ٔ پسری به نام لوک واتسون است، پسربچه‌ای که زندگی طبیعی داشت و با خانواده‌اش در آرامش زندگی می‌کرد. اما بعد از اینکه به یک گرگینه تبدیل شد، همراه خانواده‌اش به خیابان جیغ نقل مکان کردند؛ محله‌ای که پر از هیولاست. لوک با دوتا از ساکنین دیگر خیابان جیغ دوست می‌شود، یک خون‌آشام به اسم رسوس نگتیو و یک مومیایی به اسم کلیو فار. لوک فکر می‌کند می‌تواند خیابان جیغ را خانه‌ٔ خودش بداند، اما مشکل کوچکی وجود دارد: پدر و مادرش از همسایگان جدیدشان می‌ترسند. آیا لوک می‌تواند قبل از اینکه آنها از ترس بمیرند، راه خروجی به دنیای واقعی باز کند؟

درباره کتاب یتی گرسنه

کتاب یتی گرسنه یازدهمین جلد از مجموعهٔ خیابان جیغ است.

در یتی گرسنه، وین زامبی بازنشسته‌ٔ گروه موسیقی، اکنون در تاریک‌ترین عمق تبت زندگی می‌کند. پس گرفتن زبان وین به قدری برای لوک، رسوس و کلئو آسان بود که غافلگیر شدند. چیزی که بچه‌ها اصلا فکرش را نمی‌کردند. بچه یتی گرسنه‌ای بود که تا خیابان جیغ به دنبالشان آمده بود. وقتی مادر خشمگین به جست‌وجوی بچه‌ٔ گمشده‌اش آمده بود، همه چیز را به‌هم ریخت. در همین هنگام ساعت تیک‌تاک می‌کند…

خواندن کتاب یتی گرسنه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این رمان جالب و هیجان‌انگیز برای گروه سنی کودک و نوجوان ۱۱+ سال منتشر شده است.

بخشی از کتاب یتی گرسنه

«شنل خون‌آشام در باد تکان می‌خورد و آستر آبی روشنش در پس‌زمینهٔ خاکستری دامنهٔ کوه، برق می‌زد. رسوس در باد سرد و سوزان، دندان‌هایش را به هم فشار می‌داد و به آرامی قدم برمی‌داشت. گاهی با کفش‌هایش که چرمی و براق بودند، خرده سنگ‌ها و ریگ‌ها را از سرازیری کوه به پایین پرت می‌کرد. یک گلولهٔ برفی به طرفش پرتاب شد و محکم به سرش خورد. آن روز چندمین بار بود که این اتفاق می‌افتاد.

رسوس نگاتیو غرغرکنان به دوستانش که می‌خندیدند گفت: «می‌دونید چیه؟ دیگه خیلی بی‌مزه و کسل‌کننده شده. اگه تو یقه‌م هم برف نباشه، به اندازهٔ کافی سردم هست، دیگه لطفاً بسه!»

لوک واتسون پوزخند زد: «تقصیر خودته که سردته. لباسی که پوشیدی به درد این هوا نمی‌خوره. بهت گفته بودم که چکمه‌های من رو بپوش...»

رسوس به پیراهن شق و رقِ تمیز و شلوار پارچه‌ای‌اش اشاره کرد و پرسید: «یعنی تو واقعاً فکر می‌کنی من با این لباس‌ها، چکمه می‌پوشم؟ نمی‌خوام مثل احمق‌ها به نظر برسم!»

لوک دست‌هایش را توی جیب کاپشن زمستانی‌اش فرو کرد: «تو الان هم مثل یه احمقی! داری یخ می‌زنی!»

کلئو فار که با چکمه‌های گنده‌اش قدم برمی‌داشت، گفت: «نمی‌دونی چی رو از دست دادی. این کفش‌ها خیلی راحتن!»

مومیایی جوان کلاهی پشمی به سر داشت و ژاکت ضخیم و شلوار جینِ مادر لوک را هم پوشیده بود.

رسوس که از سرما می‌لرزید، شنلش را دور خودش پیچید و غرغر کرد: «حالا لازم نکرده اشتباهم رو هی توی مخم بزنید. من از کجا باید می‌دونستم تبّت این‌قدر سرده؟»

کلئو گفت: «حتماً چیزی توی شنلت پیدا می‌شه که بتونه بدون اینکه مثل احمق‌ها بشی گرمت کنه.»

رسوس دستش را توی شنلش کرد و یک جفت کفش بچگانهٔ بافتنی و یک کلاه بابا نوئل بیرون آورد.

ـ شاید اگه یه بار دیگه بگردم بتونم یه...

لوک به نقشه‌ای که خیلی بدخط پشت پاکتی کشیده شده بود نگاه کرد: «نباید خیلی دور باشه. پیرزن توی دهکده گفت غار وین همین بالاست.»

رسوس کلاه و چکمه‌ها را دوباره توی شنلش فرو کرد: «یه مسئلهٔ دیگه هم هست. آخه یه زامبی چرا باید بالای کوه زندگی کنه؟ یه کم غیر عادیه!»

کلئو گفت: «مردم دهکده می‌گفتن که اون فالگیر محله‌ست.»

ـ چی چی گیر؟

لوک تکرار کرد: «فالگیر. کسی که می‌تونه آینده رو پیش‌بینی کنه.»

رسوس با تمسخر گفت: «چه مزخرف!»

کلئو با لحن تندی جواب داد: «هیچم مزخرف نیست. قبلاً ما توی مصر فالگیرهایی داشتیم که همه‌چیز رو پیش‌بینی می‌کردن. از رشد محصول سال آینده گرفته تا کسی که کنار فرعون توی مقبره‌ش دفن می‌شه.»

رسوس گفت: «من که توی مخم نمی‌ره. تازه حتی اگه وین بتونه آینده رو ببینه، چطوری می‌خواد اون رو به مردم بگه؟ اون که زبون نداره.»

لوک لبخند زد. باید قبول می‌کرد، چون رسوس راست می‌گفت. وین یکی از پدران بنیان‌گذار خیابان جیغ بود. زبانش را که یادگار قدرتمندی بود به بچه‌ها داده بود تا لوک بتواند دروازهٔ شهر را باز کند و پدر و مادرش را به دنیای خودشان برگرداند.»

نظرات کاربران

یـ★ـونا
۱۴۰۲/۰۲/۲۰

انقد پرفکته که حرفی ندارممم

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۹/۰۴

یتی ها درندگان پشمالو آماده اند تا همه چیز را بخورند! وین زامبی بازنشسته ی گروه موسیقی،اکنون در تاریک ترین عمق تبت زندگی میکند ،پس گرفتن زبان وین به قدری برای لوک،رسوس و کلئو آسان بود که غافلگیر شدند. چیزی

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۵۱,۶۰۰
تومان