دانلود و خرید کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی علی اکبری مزدآبادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی اثر علی اکبری مزدآبادی

کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی

کتاب من و عباس بابایی نوشتهٔ علی اکبری مزدآبادی است. این کتاب را انتشارات یا زهرا منتشر کرده است.

درباره کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی

دوستی و آشنایی «حسن دوشن» و «شهید عباس بابایی» به قبل از انقلاب برمی‌گردد. عمر این دوستی تا پایان عمر عباس بابایی بوده است. آقای حسن دوشن ۹۶ خاطره را از شهید بابایی تعریف کرده و نویسندهٔ این کتاب یعنی علی اکبری مزد آبادی آن‌ها در کتاب من و عباس بابایی جمع‌آوری کرده است.

خواندن کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به زندگی‌نامهٔ شهدا می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

بخشی از کتاب من و عباس بابایی: خاطرات حسن دوشن از شهید عباس بابایی

«من «حسن دوشن» فرزند اسماعیل متولد ۱۳۳۱ هستم. اصل فامیلی ما «جهان‌دیده» است. بر اثر اختلافات پدرم با برادرش او نام خانوادگی خود را عوض می‌کند و «دوشن» می‌گذارد که در آذری به معنی «افتاده» است. از طرفی نام دوشن برگرفته از روستای آباء و اجدادی ما ندوشن است. پدر بزرگ‌های ما اهل آن جا بودند و یزدی به‌حساب می‌آمدند؛ اما من بچهٔ شاهیام، بچهٔ قائم‌شهر. آنجا به دنیا آمدم. ما هشت تا بچه هستیم؛ پنج تا پسر، سه تا دختر. از این پنج تا پسر، اوراقشان فقط من درآمدم؛ بقیه همه ماشاءالله مهندس و دکتر شدند. من بچهٔ وسطی‌ام. بین پسرها وسطی‌ام؛ دو تا پسر از من بزرگ‌تر هستند، دو تا پسر کوچک‌تر. در دخترها هم یک خواهر کوچک‌تر دارم، دو تا خواهر بزرگ. در اصل من فرزند پنجم خانواده هستم.

مادرم بچه زنجان و بزرگ‌شدة آنجا بود خیلی اهل خدا و پیغمبر بود. امکان نداشت قرآنش قطع شود امکان نداشت؛ مثلاً در ماه رمضان ختم قرآن نکند. او یکی‌یک‌دانه بود. پدرش هم از آن پول‌دارها؛ اما طوری که مادرم تعریف می‌کرد اموالش را خوردند پدر من هم یکی از آنها که خورد. فقط دو تا مغازهٔ لاله‌زارش را بابای ما یک‌شبه توی قمار باخت خدا بیامرزدش، بعد توبه کرد و عابد و زاهد شد. واقعاً مرد شریفی شده بود مسجد راه می‌انداخت و از این کارها می‌کرد.

به اقتضای شغل پدرم که کارمند راه‌آهن، بود ما به ساری رفتیم و همان جا ماندگار شدیم. نمی‌توانم بگویم یزدی نیستیم؛ ولی وقتی پنجاه سال در شمال زندگی کنی، دیگر شمالی به‌حساب می‌آیی.»

نظرات کاربران

هدے جــاݩ
۱۴۰۱/۱۱/۲۰

من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم این کتاب روایت زندگی شهید بابایی از زبان آقای دوشن، که دوست و همکار شهید بابایی بون، هست. آقای دوشن بخاطر دوستی و همراهی زیاد با شهید بابایی در محل کار و هم

- بیشتر
sayedi
۱۴۰۲/۱۱/۱۸

روایتی پرکشش که خواننده صادقانه بودن آن را احساس میکند. حفظ لحن شخصی و نگاه راوی (به عنوان دوست عباس بابایی)، امتیاز بزرگ کتاب است. هزار افسوس و دریغ...چقدر نوع نگاه بابایی به مسئولیت، به بیت المال، به مردم، به خدمت

- بیشتر
موتور سوار
۱۴۰۲/۰۹/۰۹

زندگی سرلشگر بابایی خیلی کمک میکنه به انسان خودشو بسازه

کاربر ۳۷۴۰۹۵۳
۱۴۰۲/۰۷/۰۲

من نسخه چاپی رو خوندم.برای من خیلی تاثیرگذار بود. منش و روش گذشتگان و مردان آسمانی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان