دانلود و خرید کتاب روحت را از خواب بیدار کن!
تصویر جلد کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

معرفی کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

کتاب روحت را از خواب بیدار کن! به همت سیدمجید حسینی در انتشارات حکمت و عرفان نوشته شده است.

درباره کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

پدیدهٔ هولناک اعتیاد، مدت‌ها است که بسیاری از افراد به‌ویژه نوجوانان و جوانان را گرفتار خود کرده است. ابعاد پیچیدهٔ این رویداد و لایه‌های تأثیرگذار آن در سطوح مختلف فردی و اجتماعی، اهمیت بازخوانی آن را چندبرابر کرده است. یکی از این سطوح مهم، بررسی ابعاد فرهنگی است که اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه نقش فرهنگ به‌عنوان یک معیار قابل‌توجه در دوری از این پدیده، بسیار پررنگ است. در این میان روایت افرادی که در این مسیر گرفتار شده و مشکلات آن را لمس و درک کرده‌اند، به‌تنهایی می‌تواند درس‌ها و عبرت‌های قابل‌تأملی برای دیگران و کسانی که ممکن است در این مسیر لغزنده و ناهموار قرار گیرند، داشته باشد. کتاب روحت را از خواب بیدار کن! مجموعه‌ای از روایت‌های واقعی از افرادی است که درگیر اعتیاد بودند. 

خواندن کتاب روحت را از خواب بیدار کن! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که خودشان یا اطرافیانشان با اعتیاد در ارتباط هستند پیشنهاد می‌کنیم.  

بخشی از کتاب روحت را از خواب بیدار کن!

«من خشن، لطیف یا حتی کله‌خر نبودم، بیشتر گمشده، آشفته و تنها بودم. چیزی که امروز می‌دانم این است که قدم یک مرا پاک نکرد و مرا پاک نگاه نمی‌دارد.

من از سه یا چهار سال اول مصرفم قدم اول را فوت آبم. می‌دانستم یک معتاد هستم، می‌دانستم عاجزم، زندگی‌ام آشفته بود و می‌دانستم آشفته خواهد ماند. خیلی ساده زندگی‌ام به گونه‌ای بود که از آدم‌هایی مثل من انتظار می‌رود، آن طور زندگی می‌کردم و می‌دانستم که هرگز تغییر نخواهد کرد.

همین که معتاد شدی همیشه معتاد می‌مانی؛ می‌دانم شما که این را می‌خوانید این احساس را می‌شناسید، مانند بسیاری از معتادان من نیز زندان و تیمارستان را تجربه کردم و نزدیک مرگ بوده‌ام.

بارها توسط متخصصان خیرخواه از مسمومیت نجات یافتم تا آنها را به خاطر ناکام گذاشتنم نفرین کنم. بارها به این باور رسیدم که مرگ می‌تواند جایگزین خوبی باشد برای پستی، چاقوها، اسلحه‌ها، تجاوزها و کتک‌ها، هراس، خون، شکنجه‌ها، جنازه‌ها، ترس و وحشت، گریزگاه‌های تنگ، خشنود کردن مردم، لبخندهای خالی یخ‌زده، چشمان تهی، سرگردانی در خیابان‌های تاریک، پیاده‌روهای خالی آشنا، خوابیدن در راهروهای خیس از ادرار، روز پس از روز بی‌انتها در بسیاری شهرهای مختلف، اما مرگ هرگز نیامد و همه اینها ادامه یافت.

من پاک نشدم. زیرا اینها چیزهایی بود که می‌خواستم انجام دهم. هیچ چیزی مانند این فکر، پاک‌شدن، مرا وحشت‌زده نمی‌کرد، من به مردمی که در مغازه گوجه‌ها را فشار می‌دانند نگاه می‌کردم و حیران بودم چگونه این کار را می‌کنند.

چگونه آنها می‌توانستند این طور نگران گوجه‌هایشان باشند، درحالی که به هرحال همه ما می‌میریم. چگونه یک نفر پشت چراغ راهنمایی درحالی که دماغش را می‌گیرد، می‌دانست به کجا می‌رود و آنچه انجام می‌دهد اهمیتی دارد؟ آیا واقعیت را می‌دانست؟

من می‌دانستم مانند آنها نیستم و می‌دانستم مانند آنها نمی‌توانم زندگی کنم. نمی‌توانستم آنچه حس می‌کردم را بر زبان آورم، اما هرچه بود مانند جهنم اذیتم می‌کرد. می‌دانستم اگر آنچه من می‌دانم بقیه مردم دنیا می‌دانستند، همه مصرف می‌کردند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان