کتاب ثروتمندترین مرد بابل

کتاب ثروتمندترین مرد بابل نوشتهٔ جورج سمیویل کلاسون و ترجمهٔ شیوا اطمینان و ویراستهٔ فرشته میلاد است و انتشارات شبگون آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ثروتمندترین مرد بابل

موفقيت و كاميابی یک ملت، به موفقيت مالی تک‌تک افراد بستگی دارد. اين كتاب به راه‌های موفقيت فردی می‌پردازد. موفقيت يعنی اينكه با توجه به توانايی‌ها و تلاش‌های خودمان به هدفی كه داريم برسيم. كليد رسيدن به موفقيت، داشتن آمادگی‌های لازم و كافی است.

رفتار و عملكرد ما، از افكارمان نشئت می‌گيرد و افكار ما از فهم و دركمان. اين كتاب ازطريق نشان دادن راه‌هایی برای درک مسائل مالی، به رفع مشكلات مالی ما كمک می‌كند. در حقيقت هدف اصلی اين كتاب اين است كه راهكارهايی را برای به دست آوردن پول، نگهداری از پول و افزايش آن، به كسانی كه هدفشان موفقيت در امور مالی و رسيدن به پول بيشتر است، نشان دهد. در کتاب ثروتمندترین مرد بابل قوانين ابتدايی و اصول مالی كه هم اكنون قابل استفاده و شناخته شده است، آموزش داده می‌شود.

این کتاب در رابطه با موفقيت‌های مالی، افزايش حساب‌های بانكی و حل مشكلات مالی انگیزه ایجاد می‌کند.

علت نام‌گذاری کتاب هم از این بابت است که بابل به ثروتمندترين شهر در دنيای قديم تبديل شد، زيرا مردم آن ثروتمندترين اهالی در زمان خود بودند. آنها به ارزش و اهميت پول آگاه بودند و اصول درستی را برای به‌دست آوردن پول، نگهداری از آن و افزايش سرمايه خود به كار گرفته بودند. آنها چيزی را برای خود فراهم كردند كه همه ما به دنبالش هستيم: درآمدی برای آينده.

پس بهتر است آن راه و روش را در این کتاب بیاموزید.

خواندن کتاب ثروتمندترین مرد بابل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمامی کسانی که می‌خواهند راه و روش سرمایه‌گذاری برای آینده را بیاموزند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل

بن سير، ارابه‌ساز شهر بابل، كاملاً نااميد و مأيوس بود. او روی ديوار كوتاه خانه‌اش نشسته بود، و با ناراحتی به خانه ساده و محقرش و كارگاهی كه يک ارابه نيمه تمام در آن قرار داشت خيره شده بود. همسرش اغلب روبه‌روی در ظاهر می‌شد و با نگاه‌هايش به سمت او، به او يادآور می‌شد كه خوراک و آذوقه‌شان تمام شده، و او بايد به سركار برگردد و آن ارابه نيمه‌تمام را تمام كند، چكش بزند، اره بكشد، سمباده بزند، رنگ كند، و روی چرخ‌های آن روكش چرمی بكشد، و آن را برای تحويل به مشتری پولدارش آماده كند تا بتواند مزدش را دريافت كند.

با اين حال، با آن هيكل درشت و عضلانی خود، همچنان بی‌حوصله روی ديوار نشسته بود. ذهنش مدام درگير مشكلی بود كه برای آن راه حلی نمی‌يافت. آفتاب سوزان مناطق حاره، كه در دره فرات امری كاملاً طبيعی بود، او را به شدت می‌سوزاند. دانه‌های عرق روی شقيقه‌هايش جاری شده بود و روی سينه پرمويش می‌چكيد. پشت خانه‌اش ديوارهای عظيمی كه اطراف كاخ پادشاه را احاطه می‌كرد قرار گرفته بود. در همان نزديكی برج رنگين معبد بِلِ به چشم می‌خورد.