دانلود و خرید کتاب همیشه در کنارت هستم سبحان خسروی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب همیشه در کنارت هستم اثر سبحان خسروی

کتاب همیشه در کنارت هستم

نویسنده:سبحان خسروی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همیشه در کنارت هستم

کتاب همیشه در کنارت هستم نوشته سبحان خسروی است این کتاب را نشر شهید کاظمی منتشر کرده و خاطرات شهید مدافع حرم نوید صفری است.

درباره کتاب همیشه در کنارت هستم

یاد شهیدان، یادبود ارزش های انسانی است و گرامی داشت آنان، تجلیل از برترین خصال بشری است. یاد شهیدان باید باتدبیر و عبرت گیری همراه باشد. آنان همان فرزانگانی هستند که جان عاریت را که کالایی تمام شدنی است و روبه زوال است، با نعیم پایدار الهی سودا کردند و خود را از خسرانی که هر انسانی خواه ناخواه دچار آن است- یعنی اضمحلال تدریجی سرمایه زندگی- به نیکوترین وجه رها ساختند. عمل صالح آنان که ازایمانی پایدار ریشه گرفته است، برترین عمل های صالح است.

نویسنده می‌گوید زمانی که مشغول تحقیق در زندگی این شهید بزرگوار بود، دریایی از معارف و خصال نیکو را پیدا کرد که به رشته تحریر درآوردن آن ها نیاز به اشراف به دائره المعارف عرفان عملی و نظری داشت. نوید صفری بشری زمینی بود با تمام ابتلائات دنیوی ولی تفاوتش با دیگران این بود که از کالبد جسمانی اش برای تربیت و پرورش فطرت الهی اش استفاده کرد.  

خواندن کتاب همیشه در کنارت هستم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگی شهدای مدافع حرم پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب همیشه در کنارت هستم

هر وسیله ای به دستش می رسید، بازش می کرد. رادیو، ساعت، تلویزیون و هر آنچه امکان باز شدن داشت، از دست نوید در امان نبود. یک مرتبه با مشقت فراوان پنجاه هزار تومان پول تهیه کردیم و یک تلویزیون رنگی که تازه به بازار آمده بود را خریدیم. یکی از دوستان نوید به اوگفته بود آهن ربا را جلوی تلویزیون بگیر و ببین چه اتفاقی می افتد. نوید حرف دوستش را باور کرده بود و این کار را انجام داد، کل رنگ های تلویزیون به هم ریخت و خراب شد. همین روحیه کنجکاوی و خرابکاری های گاه و بی گاهش نسبت به وسایل خانه، پشتوانه ای شد تا در بزرگی کارهای فنی و خرابی های وسایل خانه، از لوله کشی گرفته تا نقاشی و تعمیر وسایل را خودش انجام دهد و برای خودش یک پا استاد و متخصص تجربی شود.

.داداش

خواهر شهید

در بین سه برادرم، نوید به لحاظ روحی و سنی از بقیه به من نزدیک تر بود. در همه حال باهم بودیم، حتی در یک مدرسه درس می خواندیم، نوبت صبح پسرانه و نوبت بعدازظهر دخترانه بود. آن قدر همدیگر را دوست داشتیم که ظهرها، هنگام خروج من و ورود او و یا بالعکس باید همدیگر را می دیدیم. هرگاه او نوبت صبح و من نوبت بعدازظهر بودم؛ هنگام پایان ساعات کلاسی ام، به دنبالم می آمد و مسیر مدرسه تا خانه را باهم بازمی گشتیم. در مسیر شوخی می کردیم، می خندیدیم و بازی می کردیم. هم بازی، دوست و رفیق دوران کودکی ام بود. بعضی وقت ها هنگام بازی وقتی زورم بهش نمی رسید، یواشکی نزدیکش می شدم و موهای سرش را می کشیدم. این ترفندم نوید را ناراحت می کرد. زمانی که بزرگ شدیم همیشه با شوخی می گفت: «چقدر بهت می گفتم موی سرم رو نکش، اون قدر موهام رو کشیدی که موهای سرم ریخت و کم مو شدم!». نوید در وظایف برادری هیچ چیز کم نمی گذاشت و در همه حال هوایم را داشت. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه