کتاب حس عجیب

حس عجیب یک داستان عاشقانه ایرانی نوشته ستاره خسروی است که در انتشارات زمزمه‌های روشن به چاپ رسیده است.

 خواندن این رمان را به مه دوست داران رمان های عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.

 بخشی از کتاب حس عجیب

یک لباس خاص و زیبا انتخاب کردم و پوشیدم و با شال سفیدی ست کردم. همیشه دوست داشتم لباس‌هایی رو که می‌پوشم، ست کنم.

جلوی آینه ایستاده بودم و به خودم نگاهی کردم. چه زیبا شده بودم و به خاطر زیبایی که داشتم، خدا رو شاکر بودم. رنگ موهایم، همرنگ چشم‌هایم، قهوه‌ای بود. رنگ پوست گندمیم رو از مادرم به ارث گرفته بودم. یک رژلب قهو‌ه‌ای زدم که با صدای زنگ در، سریع از اتاق خارج شدم و به سمت آیفون تصویری رفتم. با دیدن عسل، هل شدم. سریع کفش‌هام رو پوشیدم و همزمان با خواهرم نیایش و مادرم هم خداحافظی کردم و از خونه خارج شدم. عسل با دیدن من، شیشه ی ماشین رو پایین کشید.

عسل: نفس زود باش، الان کنسرت شروع می‌شه، نمی‌خوام به من غر بزنی. براش چشم‌غره‌ای نشون دادم و سوار ماشین شدم. عسل حرکت کرد و داشت گاز می‌داد.

عسل: تو چرا برای این کنسرت این قدر هیجان داری؟

نفس: می‌ریم می‌بینی، او نوقت جوابت رو می‌گیری.

سری تکون داد و چیزی نگفت. به جای مد نظرمون رسیدیم...