
کتاب مثل خوشه های انگور
معرفی کتاب مثل خوشه های انگور
کتاب مثل خوشه های انگور اثری از محمدرضا رنجبر است که در موسسه نشر شهر به چاپ رسیده است. این کتاب در قالب متونی کوتاه و زیبا درسهایی اخلاقی از قرآن را به مخاطبانش میآموزد.
درباره کتاب مثل خوشه های انگور
مثل خوشه های انگور در ادامه دو کتاب دیگر محمدرضا رنجبر، مثل شاخه های گیلاس و مثل حبه های قند، کتابی در صحبت قرآن است. نویسنده با کلامی زیبا و با استناد به آیات قرآن کریم درسهایی اخلاقی از قرآن بیرون میکشد و در قالب زیباترین کلمات آن را بیان میکند. نویسنده برای زیباتر شدن کلامش از اشعار شاعرانی همچون حافظ، مولوی و سعدی هم استفاده کرده است. در این اثر درسهایی اخلاقی از کتاب قرآن را میخوانیم.
خواندن این کتاب مواجههای با سخن خداوند است. خوانشی از کلام الهی که تفسیرهای خاصی را دربر دارد و به مخاطب کمک میکند تا مشتاق و جستجوگر به خواندن پیام الهی ادامه دهند و با خواندن آیات و درک و فهم آنها، با کمک تمثیلها و تشبیهها، تجربهای متفاوت از خواندن قرآن به دست بیاورد.
کتاب مثل خوشه های انگور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مثل خوشه های انگور کتابی است برای تمام آنانی که دوست دارند از قرآن برای زندگی خود درس بگیرند.
بخشی از کتاب مثل خوشه های انگور
یک پاره آهن اگر به دست من و شما بدهند هیچ تغییر و تحولی پیدا نمیکند، حتی ممکن است تنزّل هم پیدا کند، مثلاً فرسوده شود یا زنگار بگیرد. اما همین پاره آهن اگر در دستان یک صنعتگر قرار بگیرد، از آن شاکلیدی خواهد ساخت که قفلهای فراوانی را میگشاید.
آدمها مثل پارههای آهناند. تنها کسی که در عالم میتواند از آنها چیزی مثل کلید بسازد که هزاران قفل بسته را بگشایند، خداست. به خاطر همین است که در آخرین کتاب و در آخرین سوره و به آخرین پیامبر خود فرمان میدهد که:
قل
بگو: اعوذ برب الناس
بگو: من خود را به دست هر کسی نمیسپارم، بلکه خود را به دست کسی میدهم که رب مردم باشد، یعنی بتواند آدمها را تربیت کند، بتواند از آدمها چیزی بسازد. آن کس، تنها و تنها خداست. چرا؟
چون: ملک الناس
پادشاه مردم است. مگر میشود پادشاه باشد و قدرت نداشته باشد؟ پادشاهان مجازی اینهمه قدرت دارند؛ خدا که پادشاه حقیقی است. چرا قدرت نداشته باشد؟ البته این پادشاه بر خلاف پادشاهان دیگر که مردم از آنها بیزارند، او آنقدر پاک، منزه و مقدس است که آدمها اگر او را بفهمند و بشناسند او را به عنوان یک اله و یک الهه و یک معبود بر میگزینند
اله الناس معبود مردم.
یعنی به پای او میافتند و خاکساری میکنند.
***
نوزادان خیلی ناتوان و ضعیفاند. کودکان حتی به تنهایی نمیتوانند لباس بپوشند. به همین خاطر خداوند پدر و مادر را ولی آنها قرار داده است, یعنی همه کاره آنها.
بچهها وقتی بزرگتر میشوند، پدر و مادر ناصر و همیار آنها میشوند. وقتی هم که بچهها، مستقل میشوند و تشکیل خانه و خانواده میدهند، آنها میشوند یار و یاور پدر و مادرهایشان و از آنها دستگیری میکنند.
ببینید یوسف با خدا چه جوری حرف زده است: انت ولییّ
گفته است: خدایا ! تو ولی من هستی. یعنی من مثل کودکی ناتوان و عاجزم و هیچ قدرتی ندارم; تو ولی و نگهبان من هستی. این یعنی ادب. همین ادب است که انسان را به همه جا میرساند و انسان را یوسف میکند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه