نظرات کاربران درباره کتاب شهر معمولی

🐉_ #نسخه_چاپی_مطالعه_شده_است هممم... راستش ایده ی داستان جالب بود. و همینطور بعضی از عناصر داستان خیلی خلاقانه بودن؛ اما... یکم برای من خسته کننده بود. سیر داستان اونقدر کشش و جذابیت نداشت که بخوام با شوق بخونمش و به نظرم معمولی بود کاملا. :))) پ.ن: یه سری کلمات خود ساخته توی کتاب هست که زاییده تخیل فعال کاراکتر ها هستن. پیشنهاد می کنم یه کاغذ یا دفتر بردارید و این لغات رو توش یادداشت کنید، تجربه ی جالبی می شه...

من نسخه ی چاپی اش را دارم عالیه😍🤩😉 شهر معمولی، رمانی خیال‌انگیز و سرگرم‌کننده است که داستان فلیسیتیِ دوازده ساله را روایت می‌کند. فلیسیتی با مادر، خواهر کوچک‌تر و گربه‌اش به دره‌ی نیمه‌شب یعنی زادگاه مادرش می‌رود. این رمان پر از شخصیت‌های عجیب­وغریب و دوست‌داشتنی است و داستانی جذاب و خواندنی دارد که به‌‌ ما یادآوری می‌کند در سخت‌ترین روزها هم می‌توان امیدوار بود و می‌توان این امید را از طریق عشق‌ورزیدن به خانواده و دوستان به دست آورد حتماً کتابش را بخونید😉😊😆

من نمونه چاپی این کتاب رو دارم و واقعا کتاب قشنگی است ... پیشنهاد میکنم بخوانید

عالیییییییی💛💫🔮

آموزنده و خیلی خوب بود..... دوست داشتم💕 ارزش خوندنش از چیزی که فکر میکنید بیشتره🍓

من خودم این کتاب رو واقعی اش رو دارم و واقعا عالیه البته من ده سالمه ولی چون بیشتر از سنم میفهمم این رو مامانم برام خریده عالیههههههه💜💜💜💜👌👌👌👌👍👍👍👍

بسیا بسیار زیبا متونست آخرش زیبا تر باشه ولی این آخر هم زیبا و جالب بود پیشنهاد میکنم حتما بخونید :)))))

این کتاب فوق العادست من دوازده سالمه و به نظرم این کتاب جادوییه در کل من عاشق کتاب ها هستم ولی این کتاب خیلی متفاوت و جادوییه.

*شهر معمولی . ‌. . ببینید کتاب خوبی بود واقعا برای عشاق فانتزی کاملا مناسبه ولی جذابیت زیادی نداره....اونجوری که باید منو جذب خودش نکرد. نمیگم بده ها! نه خوبه فقط جذابیتش به اندازه کتاب های فانتزی دیگه ای که خوندم نبود..‌.بیشتر مایکل وی،مجیستریوم،قصه های همیشگی و هری پاتر رو برای ژانر فانتزی دوست دارم و ترجیح میدم. (ش۳)

جالب بود دوسش داشتم

توی آسمون هیچ کس نیست که آدم باهاش حرف بزند، هیچ کس به جز ماه نیمه شب! ماه هم که فقط بلدست بدرخشد.

ووواووو خیلی باحال بود اصلا نمیتونستم کتاب رو بزارم کنار

بی نهایت عالیه

یکی از چرخ اور ترین کتابایی که خوندم

به معنای واقعی .... زیبا❤😍

کتاب خیلی خوبی است . با داستان همراه میشوید و دوست دارید همچنان بخوانید و بخوانید و بخوانید . این داستان در مورد یک دختری است به نام فلیسیتی پیکل . فلیسیتی میتواند کلمه ها رو ببیند. کلمه هایی که بال میزنند و می درخشند !🕊🌟

این کتاب فوق العاده بود داستان خیلی خلاقانه و جذابی داره و در عین حال پیچیده و پر از رمز و راز و نقاشی و هنر خیلی قشنگ بود من واقعا دوسش داشتم حتما مطالعه کنید ۲۰۰ از ۱۰۰❤

نسخه ی چاپی کتاب مطالعه شده است این کتاب خیلی زیبا بود و من به شما توصیه میکنم حتما این کتاب رو بخونید

جالب بود.

کتابی فوق العاده ... جادویی و دوست داشتنی ...

این کتاب واقعا داستان فوق العاده ای داره من نسخه چاپی این کتاب رو داشتم و واقعا از خوندنش لذت بردم پیشنهاد میکنم بخونید💖😍

شهر معمولی، رمانی خیال انگیز و سرگرم کننده اثر ناتالی لید است که داستان فلیسیتی دوازده ساله را روایت می کند. میدنایت گولچ قبل ترها مکان جادویی بود. شهری بود که مردم می توانستند بر فراز طوفان ها آواز بخوانند و بر بالای گل های آفتاب گردان رقص و پای کوبی کنند؛ اما این داستان های سحرآمیز برای خیلی وقت پیش اند؛ خیلی وقت پیش یعنی قبل از آنکه شهر نفرین شود و همه ی جادوها از شهر کوچ کنند. فلیسیته ۱۲ ساله است و از تمام ماجرا خبر دارد. قلب مادرش نفرین شده تا همیشه سرگردان باشد و نتواند یکجا بند شود. اما زمانی که به میدنایت گولچ می رسند، صدایی در گوش فلیسیته می خواند که قرار است شانس به او رو کند. فلیسیته کلمه ها را جمع می کند؛ او کلمه ها را هرکجا که باشند می بیند؛ کلمه ها بعضی اوقات بالای سر آدم های غریبه می درخشند و بعضی وقت ها در مراسم عید گوشه ای دنج در کلیسا پیدا می کنند و قایم می شوند، گاهی وقت ها هم می شود که به گوشه ای نرم سگ فلیسیته گیرکرده باشند. جونا هم پسر مرموزی است که موهای سیخ سیخی دارد و کارهای خوب می کند و پر است از کلمه هایی که فلیسیته قبلا ندیده است؛ کلمه هایی که باعث می شوند ضربان قلب فلیسیته تند شود. فلیسیته فقط می خواهد در میدنایت گولچ بماند اما اول باید بفهمد که چطور می شود جادو را به شهر بازگرداند، نفرین را باطل کرد و قلب شکسته ی مادرش را درمان کرد.