نظرات کاربران درباره کتاب بی صدایی

فانتزی رمانتیک درباره یک روستای دورافتاده معدنچی با فرهنگ شرق آسیا، اهالی به دلیلی ناشناخته چند نسل است که ناشنوا هستند و حالا نابینایی هم در حال گسترش است و کمبود غذا تهدید بزرگی است. دختری نوجوان ناگهان شنوا می شود و بعد برای نجات روستا در سفری سخت به شهر می رود و رازی وحشتناک را درباره علت فلاکت روستا کشف می کند اما مردم روستا نمی خواهند باور کنند جانشان در خطر است. داستان پرکشش و سرگرم کننده است و در لایه پنهان این داستان فانتزی به درک جدیدی از اجتماعات بشری می رسیم، خواننده درباره سلسله مراتب قدرت، بی رحمی انسانها در شرایط سخت، فرهنگ دیرپای خرافاتی، مقاومت در برابر تغییر و کار سخت مصلحان تامل خواهد کرد.

کتاب بی‌نهایت زیبایی بود و داستان قشنگی داشت، اینکه بالای یه کوه باشی و سرنوشتت تو دستای مردی باشه که نه می‌شناسیش و نه میدونی کیه ترسناکه و آخر سر میفهمی کسی که به عنوان فرشته نجات می‌شناختی فقط داشته ازت سواستفاده میکرده این میتونه داستان زندگیه خیلی از ماها باشه..

🔰داستانی جالب‌ ‌ ‌🔰شگفت انگیز بودن ۱۰۰٪ 🔰جذابیت ۸۰٪ ‌ ‌🔆 به نظرم از یه جایی به بعد میخونیش که ببینی تهش چی میشه ؛ اما واقعا داستان جالب و شیرینی بود👌 .

من نسخه ی چاپی رو خواندم عالییییییییییییییییه

داستان در مورد روستایی روی یه قلّه‌ست که همه ساکنینش ناشنوا هستن. اما یه روز فِی، شخصیت اصلی داستان، میتونه صدا ها رو بشنوه! و این شروع ماجرای فِی هست.. از پایین اومدن از قله بگیر تا فهمیدن احساساتش! حقیقتا الان که دارم درموردش مینویسم بدجوری وسوسه شدم باز هم بخونمش، انقدر که عالیه! جزو مورد علاقه هامه و حسی که میده چیزی بین رئال-فانتزیه. و من عاشقشم.

دوستان این کتاب فوق العاده هیجانی بود به شخصه ازش لذت بردم دوست ندارم کتابی مثل این رو براتون اسپویل کنم پس براتون داستان رو نمیگم که خودتون بخونید فقط اینکه به نظرم جا داشت پایان بهتری داشته باشه اینکه یک دفعه از واقعی به خیالی تبدیل شد شوکم کرد و یکم در داستان نا هماهنگی ایجاد شد ولی در کل خوندش براتون تجربه خیلی خوبی میشه

کتاب راجب مردمی هست که توی بالاترین قسمت کوهستان زندگی میکنن و امکان کشاورزی ندارن و نمی تونن غذای خودشونو تامین کنن و شنوایی شونم از دست دادن . این مردم برای تامین غذاشون وابسته افرادی هستن که پایین کوهستان زندگی میکنن و درازای فرستادن فلزات ارزشمند برای مردم پایین کوهستان غذای مورد نیاز خودشونو دریافت می‌کنن . ولی به تدریج مردم بالای کوهستان بینایی خودشونم از دست میدن و شرایط زندگی شون رو به بدتر شدن پیش میره... قسمت های اولیه کتاب خیلی قشنگ نوشته شده . کتابم تقریبا تا انتهاش جذابیت ،هیجان و کشش خودشو حفظ می‌کنه.ولی بنظرم کتاب پایان بندی خوبی نداشت میتونست بخش انتهایی کتاب بهتر باشه

انتظار نداشتم خیلی تخیلی شه جالب بود رابطه شخصیت اصلی ها...دنیای پر از سکوتشون... و انجام کار هاشون... برای جذاب بود مهیج.ماجراجویی.تخیلی قطعا پیشنهاد میکنم

حاوی کمی اسپویل⛔⛔⛔ سیر داستانی خیلی جالب و عجیب بود. وقایع کتاب طبیعی‌اند و ارتباطی با فضای تخیلی نداره؛ ولی یهو با غیرممکن‌ترین دلیل ممکن، جوری که کتاب سر از موجودات فضایی درمیاره، به پایان می‌رسه! انتظار پایان فوق‌العاده‌ای داشتم.

داستان پیام قشنگی داشت پر از ماجراجویی بود و پایانش غیر منتظره و خوب بود بقیه ی مطالب رو دیگران گفتند🌸

کتاب عاشقانه و جذاب و از ی طرف شهامت و جرئت ی دختر رو نشون میده که دوست داشت سرنوشتش رو تغییر بده و زندگی خیلی بهتری داشته باشه💕

این کتاب فراتر از یک داستان فانتزی عاشقانه است و پشت این کلمه ها معانی فلسفی جامعه شناسی وجود داره. فِی، دختری که تصمیم میگره در برابر ظلمی که اطرافش رخ میده مشاهده گر نباشه، حتی با اینکه موقعیت اجتماعی خودش خوب و عالیه. این داستان شبیه تمثیل غار افلاطون،یه آدمی تصمیم می گیره درباره چیز هایی که بهش گفتن شک کنه و سوال بپرسه، و آگاهی خودش رو به اشتراک بزاره واژه(( بی صدایی)) به دو چیز اشاره داره: 1 علارغم اینکه فرد صدایی نمیتونه بشنوه، به این معنی نیست نمیتونه فریاد بزنه، و تغییر از جایی شروع شد که تصمیم گرفته شد فریاد زده شه. 2.بی صدایی از این میتونه اومده باشه که کسی از وضعیت این دهکده خبر نداشته، یا خودش رو بی خبری زده. امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید.

خیلی خیلی عالی بود با پایانی زیبا و غیر منتظره

کتاب بی صدایی، رمانی فانتزی و عاشقانه نوشته ی ریچل مید است که در سال 2015 انتشار یافت. تا جایی که فِی به خاطر می آورد، هیچ وقت هیچ کس در روستای محل زندگی اش نمی توانسته چیزی بشنود. زمین سنگلاخی و بهمن های مکرر، ترک کردن روستا را غیرممکن ساخته و مردم این منطقه به کمک کشوری پادشاهی و اسرارآمیز در دوردست ها، غذای خود را به دست می آورند. اما زمانی که اهالی روستا کم کم بینایی خود را از دست می دهند، ارسال غذا با مشکل مواجه شده و گرسنگی بر مردم چیره می شود. تا این که یک شب، صدایی کرکننده، فِی را از خواب بیدار می کند. حالا صداها به سلاح او تبدیل شده اند. فِی با پیشروی داستان تصمیم می گیرد که هم بفهمد چه اتفاقی برایش افتاده و هم با خطراتی که روستایش را تهدید می کنند، به مبارزه برخیزد. در این مأموریت سرنوشت ساز، معدن چی جذابی با او همراه می شود و این دو با هم پا به سفری می گذارند که زندگی شان را برای همیشه تغییر خواهد داد.

خیلی عالیه همیشه میخواستم این کتابو بخونم و حالا میتونم به صورت آنلاین بخونمش خیلی خوبه

خیلــــــــــی خوب و پرکشش بود. با اینکه به داستان های چینی علاقه ای ندارم ولی از خوندن این کتاب بسیار لذت بردم.

احساس میکنم کتاب نوجوانانه بود بیشتر و برای کسی که کمی سنش بیشتره یا بیشتر کتاب خونده شاید به نظر برسه که حوصله سربره ولی حقیقتا من به شخصه درسای خوبی ازش یاد گرفتم و به نظرم کتاب ارزشمند و جالبیه کشش داستانی داره که ادمو مجبور میکنه زود زود بخونتش

عالی بود.

کتاب جالبیه

💫💫💫