نظرات درباره کتاب کرگدن و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب کرگدن

نظرات کاربران درباره کتاب کرگدن

نویسنده:اوژن یونسکو
انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۴از ۲۳ رأی
۳٫۴
(۲۳)
Mahla V.KiyAN
."کرگدن" نمایشنامه معروفی از اوژن یونسکو که در فضایی کاملاً سورئال، مردم شهر یکی یکی تبدیل به کرگدن می‌شوند! در ابتدای امر مشاهده کرگدنی وحشی در سطح شهر باورپذیر به‌نظر نمی‌رسد و شاهدانِ ماجرا به چشمانِ خود مشکوک می‌شوند اما رفته رفته نه تنها حضور کرگدن عجیب و باورنکردنی نیست، بلکه کرگدن شدن برای مردم موجی برای هم‌رنگی با جماعت و فرار از رسواییِ انسان ماندن، خواهد بود. .کرگدنِ یونسکو هیچ نشانی از آن حیوانِ نجیب، که ظاهر پراُبهتش نمادی از تنهایی و انزواست ندارد. بلکه گله‌ای نابودگر چغر و پوست کلفت است که می‌رود و هرچه سر راه بیابد زیر پاهای تنومندش له می‌کند. هرچیز، حتی انسانیت را! هیبتِ غول آسای کرگدن‌های وحشی در خیابان عادی‌ترین، عادتِ مردم می‌شود؛ کسی از پوستِ سبز رنگ و خرناسه‌های کرگدنی وحشت نمی‌کند و از "انسان" نبودن و انقراض بشر ترسی به‌دل راه نمی‌دهد. .یونسکو اپیدمیِ کرگدن شدن را در انتقاد به جامعه‌ای تهی از معنا و پوچ به‌کار می‌برد که مردمانش همچون خوابگردانی با چشمانِ بسته در پیِ سایرین راه می‌افتند. جامعه‌ای که به خیالش، تخیلی و آخرالزمانی به نظر می‌رسد اما امروزه به حقیقتی تلخ و باورپذیر مبدل شده است
Fardin dehghan
در واقع این رمان سوریال به تاثیر پروپوگاندای نازی بر مردم عادی اشاره داره. در واقع انسان های کرگدن شده افرادی هستند که بر اثر دروغ و تکرار آن ، جنایات نازی برایشان عادی شده است و کم کم حتی مطیع آن و در مراحل بعد نوآور در خلق جنایت برای رضایت پیشوا میشدند. نیاز هست که حواسمان به حرکات ریز استبدادی اطرافمان باشد.
متین قاسمی
عالی مرسی
Naarvanam
چقدر خوب نوشتید ممنونم
Mohammad
(۵-۳-[۷۹]) این کتاب مملو از نمادها و استعاره هاست، به عقیده ی من یکی از برداشت هایی که میشه ازین کتاب کرد اینه که وقتی یه اندیشه ی (مخرب) و یا ایدئولوژی جدید وارد یه جامعه میشه به صورت اپیدمی درمیاد و باعث مسخ و دگرگونی افراد میشه؛ اونها برای فرار از روزمرگی ها و عقده های درونیِ سرکوب شدشون، با پیروی کورکورانه، تن به هر جریان غالبی میدن حتی اگر این جریان اونها رو به سمت بدویت و حیوانیت سوق بده؛ ترس از جدا افتادگی و تنهایی در قطب مقابل، باعث میشه حتی قشر روشنفکر[نما] و متفکر جامعه هم از موضع خودشون کناره گیری کنن و با تکیه بر اینکه "باید با زمانه پیش رفت" با این جریانات و جنون جمعی همسو بشن؛ این فرایند موجب میشه تا به زودی جای اقلیت و اکثریت جامعه عوض بشه و ارزش های اخلاقی قدیمی جای خودشون رو به ارزش های جدیدی بدن که نه انسانی بلکه کاملا در تضاد با مفهوم انسان و انسانیته؛ کسانی هم که در مقابل این "همرنگ جماعت شدن ها" مقاومت میکنن، به زودی از طرف جامعه طرد و به انزوا رانده میشن.
آرمین
عالی 🤌
مطهره لطفی
از بیشتر اساتیدم تعریفش رو شنیدم؛ حتما میخونم💙💚❤💛
لیلا فراهانی
این نمایشنامه آدم یاد کتاب "کوری" میندازه البته نه به قوت اون کتاب
کاربر 3650734
موقع خوندن نمایشنامه یه جوری بود که انگار همه از یه چیزی خبر داشتن به جز من و این حس تا آخر با من بود. ولی بعد از خوندن نقد ها و توضیح های نمایشنامه فهمیدم واقعا من از یه چیزی بی خبر بودم و اونم شرایط حاکم بر زمان انتشار نمایشنامه است و اتفاقا اکثرا خیلی زیاد موقع انتشار و به روی پرده اومدنش باهاش همزاد پنداری کردن. قضیه از این قراره که یونسکو با نوشتن کرگدن، انگار آینه‌ای رو جلوی جامعه‌ی اون زمان گرفته و ترس‌ها و دغدغه‌های همگانی رو به‌طور اغراق‌آمیزی به تصویر کشیده. در واقع، کرگدن‌ها نمادی از یک تغییر بزرگ و ناگهانی هستند که جامعه رو تهدید می‌کنه. این تغییر می‌تونه هر چیزی باشه: از یک ایدئولوژی جدید گرفته تا یک جنگ یا حتی یک بیماری همه‌گیر. نکته‌ی مهم اینجاست که مردم در مواجهه با این تغییر، به جای مقاومت، به راحتی تسلیم می‌شن و خودشون رو با شرایط جدید وفق می‌دن. این رفتار جمعی، انتقاد اصلی یونسکو از جامعه‌ی اون زمانه. او می‌خواد به ما بگه که نباید به راحتی از ارزش‌ها و باورهامون دست بکشیم و به دنبال جریان اصلی حرکت کنیم. بلکه باید هویت فردی‌مون رو حفظ کنیم و حتی در برابر اکثریت بایستیم. برانژه، شخصیت اصلی داستان، دقیقا همین کار رو می‌کنه. اون تنها کسیه که در برابر کرگدن شدن مقاومت می‌کنه و تا آخر به انسان بودن خودش وفادار می‌ مونه. البته برانژه هم ضعف‌ها و تناقض‌هایی داره، اما همین تلاش برای حفظ هویت فردی، اون رو به یک قهرمان تبدیل می‌کنه. به نظر می‌رسه یونسکو با نوشتن کرگدن، می‌خواسته به ما بگه که حتی در سخت‌ترین شرایط هم، انسانیت و ارزش‌های انسانی باید حفظ بشه. و این پیام، همچنان برای ما در دنیای امروز هم ارزشمنده خیلی هم منو یاد کتاب مسخ کافکا میندازه،اینکه تو کتاب مسخ کافکا فلانی تبدیل به سوسک بی ارزشی میشه که خیلی راحت میشه زیر پا لهش کرد و تو این نمایش نامه مردم کم‌کم دارن تبدیل به کرگدن هایی می شن که اونا همه چی رو له می کنن، مقایسه‌ی بسیار جالبیه که هر دو اثر به نوعی دگرگونی و تغییر هویت انسان را به تصویر می‌کشند، اما با رویکردهای متفاوت. در "مسخ"، دگرگونی فردی است و شخصیت اصلی به موجودی منزوی و بی‌ارزش تبدیل می‌شود. این دگرگونی بیشتر به درون‌گرایی و انزوا اشاره دارد. اما در "کرگدن"، دگرگونی جمعی است و افراد به موجوداتی قوی‌تر و پرخاشگرتر تبدیل می‌شوند که جامعه را تحت تأثیر قرار می‌ده این دگرگونی بیشتر به از دست دادن هویت فردی و پیروی از جمع اشاره داره. هر دو داستان، به نوعی به پرسش‌هایی درباره ماهیت انسان و جایگاه او در جامعه می‌پردازند. آن‌ها نشان می‌دهند که انسان می‌تواند تحت تأثیر عوامل مختلف، از جمله فشارهای اجتماعی، روانی و حتی وجودی، به موجودی کاملاً متفاوت تبدیل شود. اما تفاوت اصلی این دو اثر در این است که در "مسخ"، دگرگونی فردی به منزله‌ی تنبیه و مجازات است، در حالی که در "کرگدن"، دگرگونی جمعی به منزله‌ی یک انتخاب آزاد است. بسیاری از شخصیت‌های این نمایش، به صورت آگاهانه و از روی میل شخصی، به کرگدن تبدیل می‌شوند. این نشان می‌دهد که گاهی اوقات، انسان‌ها به دلایل مختلف، از جمله ترس از تنهایی، میل به تعلق داشتن به یک گروه، یا حتی لذت بردن از قدرت، هویت خود را کنار می‌گذارند و به دنبال جمع حرکت می‌کنند. در نهایت، هر دو اثر "مسخ" و "کرگدن"، ما را به فکر وا می‌دارند که تا چه اندازه هویت ما تحت تأثیر محیط اطراف و فشارهای اجتماعی شکل می‌گیرد؟ و تا چه حد می‌توانیم در برابر این تأثیرات مقاومت کنیم؟
کاربر ۵۰۱۰۹۵۳
بسیار کتاب عالی و زیبا از انسان واقعی در حالی که در حال طبیعی انسان به نظر نمیاد و تضاد آن انسان های که به ظاهر آدم اما پیشرو و ماکت انسانی دارن،
کاربر ۲۳۹۱۶۶۵
تلف کردن وقت ...
kia
پول پرداخت شد اما کتاب به کتابخانه اضافه نشد

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان