نظرات کاربران درباره کتاب سرکار عِلّیه

خیلی باهاش احساس نزدیکی کردم. تا حالا هیچ کتابی به این اندازه حرف دلم رو نزده بود... سبکش هم جالب بود... ولی کاش راه حل های واضح تری داده بود.

به نظر من نویسندگان محترم این کتاب، واژه ی "فمینیست" رو با "زن سالاری" اشتباه گرفتند. اگر شخصی به حق و حقوق برابر در جامعه و تقسیم کارها و همراهی در امور منزل قائل باشه، نمیتونه بگه فمینیست نیستم. و به شخصه القای بی حد نیاز به فرزندپروری رو نپسندیدم. همه افراد نیاز و صلاحیت ندارن. انسان روانی بسیار پیچیده داره و عقده های ناخودآگاهش بیش از حد موذیانه هستند و نمیتونیم با خودخواهی تمام، تحت فشار جامعه و صرفا برای گرفتن انگشت نوزاد و استشمام عطر گریبانش، به همه توصیه کنیم که بچه دار بشن. شاید اون پدر و مادر خودشون به بلوغ روانی، اجتماعی، عقلی، عاطفی و تمکین اقتصادی نرسیده باشن...

سلام.لطفا اینکتاب رو به طاقچه بی نهایت اضافه کنید

سلام علیکم. من واقعا به همه دختران و زنان کشور توصیه میکنم که حتما این کتابو بخونن.چون در مورد هویت زن و کار های زن و شخصیت زن درجامعه را توضیح میدهد.این کتاب در مورد مادر و دختری هست که در این موضوع باهم گفت و گو میکنن.همچنین این کتاب واقعی است.و بر اثر داستان های زندگی این دوشخص،صورت میگیرد.یاحق

منم تمام آمال و آرزوهام تو رسیدن به دانشگاه خلاصه می‌شد و سال سوم دانشجویی با کار تشکیلاتی تازه راه درست رو پیدا کردم. هرچند ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است، اما یکم دیر بود دیگه! برای همین مطالعه‌ی این کتاب رو برای دختران دبیرستانی توصیه می‌کنم. ⁦👌🏼⁩

کتاب فکر شده و زیبایی بود. خوب بحث رو جا انداخته بود. نثرش جذاب و گیرا بود. بسیار لذت بردم.

هرکی دوست داره عمر بچه اش حروم نشه این کتاب رو حتما بخونه.از نون شب واجب تر.فرقی نداره دختر داری یسر.نوجوان ها هم بخوانند.حتی دانشجوها.فقط یک دهه ۶۰ میتونی تک تک روایت های این کتاب رو درک کنه.

بزارین بی نهایت لطفا

خیلی دوستش داشتم😊 خیلی از حالات و حرفهای درونی ام را زیبا بیان کرده است... کلا مطالعه اش را توصیه می کنم به تمام دخترانِ ریحانه سرشت سرزمینم 🌺🌺🌺

کتاب جالبی بود، یک روایت از مادر و یک روایت از دختر در مورد هویت زن، درمورد اینکه بالاخره زن باید چه کار کند؟! به سر کار برود و در اجتماع فعال باشد یا خانه داری کند؟! نتیجه ای که از این کتاب گرفتم این بود که اصل رشد کردن هست، اصل این است که زن رشد کند و باعث رشد اطرافیانش شود، اصل سر کار رفتن و خانه نشستن نیست، حالا یک نفر با سرکار رفتن رشد میکند و یک نفر با خانه داری کردن

موضوع و قالب روایت کتاب جذاب به نظر میرسه اما از حیث محتوا واقعا ضعیفه بیشتر به یک درد و دل می مونه تا بررسی جدی بدون اینکه اطلاعات زیادی به خواننده بده، صرفا بر اساس بیان یه سری مثال سعی می کنه مسئله رو شرح بده و بعد با استناد به یک مثال دیگه نتیجه گیری میکنه و انگار بحث بدون هیچ پاسخ واضح و مشخصی رها میشه نمی دونم شاید واسه یه عده جذاب باشه ولی مسئله ی «نقش پذیری زن» جوری نیست که بشه به صرف بررسی مصداق ها بهش پاسخ صحیح داد،چون شرایط برای هرکسی متفاوته و به نظر میرسه به جای از اینکه دنبال یک الگوی تطبیقی باشیم بهتره شاخصه ها رو به دست بیاریم در کل مطالعه این کتاب چیزی به دانسته ها و حتی زاویه دید جدیدی هم بهم نداد

مدت زیادی بود که اسمش رو شنیده بودم و تمایل داشتم بخونم اما بعد از چند تا نظر منفی یه مقدار نسبت بهش سرد شدم تا اینکه دیدم طاقچه بینهایت هم اضافه کرده خلاصه که شروع کردم به خوندن من عادت ندارم برای کتاب ها نقد طولانی بنویسم در واقع حوصلم نمیکشه اما این یکی فرق داشت... کتاب از زبان یک مادر و یک دختر هست که یکی در میان هر کدوم یه خاطره میگن خاطره ها هم خیلی به هم مربوط نیست اولین خاطره که از زبان مادر شروع شد حس همذات پنداری زیادی کردم تمام حس و حالش رو درک کردم شرایطش رو با عمق وجودم فهمیدم به مرور در طی کتاب با دختر همزاد پنداری بیشتری کردم در کل کتاب حس خوبی داشت. هر چند به نظرم پایانش جای کار داشت در واقع نمیدونم در نهایت چه نتیجه‌گیری خاصی می خواست بکنه اصلا این موضوعی هست که بشه ازش نتیجه‌گیری خاص کرد یا نه؟ و اگر نتیجه گیری خاصی داره به همین راحتی ممکنه یا نه...؟ و نکته آخر هم اینکه به نظر من این کتاب مخاطب خاص داره و برای همه جذاب و مناسب نیست

تفاوت نگاه دو نسل که به یک سری اشتراکات درمورد زن و مقام و وظایف او رسیدند خیلی خوب بود

ایده اصلی کتاب خیلی خوب بود. متن روان و یکدستی داشت. روایت‌های گفته شده هم خیلی جذاب بود. با این حال می‌شد با تحلیل‌ها و استدلال‌های قوی‌تر، بهتر از این باشه.

لطفا این کتابو بذارید بی نهایت

لطفا این کتابو تو بی نهایت قرار بدین 🙏

این کتاب قرار نیست چندان به سوالاتی که تو این حوزه داریم جواب بده، اما قراره چند ساعتی ما رو با روایت‌هایی از زندگی زن‌ها همراه کنه و شاید گاهی تو ذهن‌مون جرقه‌های جدیدی به وجود بیاره. برای کسی که این دغدغه‌ها رو داره خوندنش می‌تونه یه تجربه‌ی جذاب باشه. به نظرم برای نوجوون‌های دختر و مامان‌هاشون هم خیلی مفیده. من دوست داشتم طولانی‌تر و از نظر محتوا هم عمیق‌تر بود، ولی همین هم غنیمته.

جذاب بود جواب خیلی از سوالات من رو می داد خوشبختانه از نگاه درستی به مساله نگاه می کرد که هم اهمیت حضور زن در جامعه رو نشون می داد و هم علاقه طبیعی زن به داخل خانه بودن و کمک به رشد فرزندان کردن و همچنین با مقایسه افراد در شرایط مختلف این رو به صورت داستان در اورده بود من که لذت بردم😁

من خواااهش می کنمم تااشتراکم تموم نشده لطفا این کتابو درطاقچه بی نهایت قراربدید....طاقت ندارم....دوسش دارم....😞😞😞😭😭😭

هویت زن در جامعه ایرانی و تلاش برای ایجاد اعتدال بین تفکر سنتی و تفکر مدرنِ غربی... درقالب روایت مادر_دختری. موضوع مهم و قالب جذابی داره. این می تونست یک کتاب فوق العاده محبوب باشه اما متاسفانه داستان پردازیِ نه چندان قوی و دربرخی موارد، استدلال های کم جون این امکان رو از ``سرکارعلیه `` گرفت!

بسم‌الله الرحمن الرحیم خیلی خوب، روان و درست نوشته‌شده بود... ممنون

برای خانم ها خوندنش توصیه میشه

با متنی جذاب از سردرگمی زنان امروز پیرامون هویت شان گفته است...

خب از زبون دختران و زنان بود و به یکی از مشکلات من پرداخته بود پیشنهاد میکنم بخونین گرچه نویسنده میتونست یکم بیشتر روش کار کنه تا بهتر بشه ولی با این حال ارزش خوندن رو داره

💭 سَرکار عِلّیه هویت زن ؟!! مورد مناقشه در دنیای امروز..... به راستی کدام یک زن در اجتماع یا زن در خانواده..... بحث هایی پیرامون نقش اجتماعی زن ...... ----------------------------------------------------- در داستان های کتاب می تونست به این‌ موضوع عمیق تر و ریشه ای تر پرداخته بشه ولی میشه گفت در سطح قابل قبولیه برای کسایی که می خوان به این مسئله فکری شون پاسخ بدن مناسبه ... البته برای افرادی که می خوان به طور کامل درباره هویت زن در جامعه تحقیق کنن کافی نیست و باید به منابع بهتری مراجعه کنند..‌

عجیب بود وقتی خواندن کتاب را آغاز کردم تا صفحه ۱۴۵ ام که آن هم اتفاقی به آن نگاه کردم نمی دانستم صفحه چندم کتاب هستم تا این که رسیدم به صفحه ۱۶۵ و هر چه به قسمت چپ گوشی اشاره کردم که برود به صفحه بعد و نرفت فهمیدم «محبوبه خانم» آخر خط است و زیر آن نوشته ۱۶۵ از ۱۶۵ حیف که تمام شد همیشه اصطلاح «بچه کف بازار» را شنیده بودم اما اصطلاح «کتاب کف جامعه» را نشنیده بودم تا این که با مطالعه این کتاب اختراعش کردم تنها برای همین کتاب و بس. سرگذشت هایی بود از کف جامعه که نمی بینیمشان و این کتاب نشانمان داد و بعد می فهمیم چقدر بهانه برای احساس خوشبختی داریم و نمی دانیم نویسندگان عزیز «مادر» و «دختر » ممنون که این سرگذشت ها را از کف جامعه جمع آوری کردید و با قلم زیبایتان مقابل چشمان ما قرار دادید ممنونم

کتابی بسیار زیبا که به تناقضهای ذهنی زنان درباره هویت اجتماعی و خانوادگی شان میپردازد. با پایانی جذاب که به زیبایی یک ایده ساده اما مهم را مطرح میکند.من شاید راهم را با این کتاب پیدا نکردم و شاید سردرگمیهایم درباره نقش زنان در اجتماع از بین نرفت اما دریافتهای خوب و همدلانه ای از این کتاب داشتم و از خواندنش بسیار راضی هستم.

انتظارم خیلی بیشتر بود خوب بود ولی بد هم بود راضی نشدم

کتاب خوبی بود در کل ، اما بنظرم نویسنده نتونست خیلی خوب کار و در بیاره. موضوع رو که فعالیت اجتماعی زنان و تقابل مسیولیت خانوادگی و اجتماعی شون بوده، مطرح کرده اما جواب خاصی بهش نداده. و یه جاهایی پیام رو تو چش مخاطب میکرد. واسه یه مطالعه گذری بد نیست، نکات خوبی داره، اما در حد همین نکات... کسی که دنبال جواب این سواله که «آیا میشه و چطور میشه که زنان بتونن هم فعالیت اجتماعی داشته باشن هم به خانواده برسن» خیلی این کتاب گره گشا نیست براش. هرچند تلاش نویسنده ستودنی بود.

این همون کتابیه که من 23 ساله با دو فرزند بهش احتیاج داشتم و بعدش تصمیم های خوبی برای خودم گرفتم 😍

عالی بود واقعا هنوز البته وسطاشم ولی خیلی جذبم کرده نمیتونم گوشی رو زمین بزارم ممنون از برنامه طاقچه ک واقعا کتابهای ناب رو انتخاب کرده.

روایت هر دو نویسنده (هم مادر و هم دختر) از جامعه خوندنی و قابل توجهه.

به شدت عالی

کتاب خوبی بود. به نظرم دغدغه ی این مادر و دختر دغدغه ی خیلی از خانما تو جامعس.

جالب بود. دوگانگی زن خانه دار بودن یا فعال اجتماعی بودن را در خلال داستان، زیبا و نرم، جواب داده بود و باافتخار، به نتیجه مطلوب رسانید. خواتندش را به زنان و البته مردان جامعه ایرانی مان، توصیه می کنم

بیشتر مسئله هایی که در کتاب طرح شد مسئله های ذهنیِ خودم بود که برای بعضی از آنها جواب یافته بودم اما بعضی از آنها هنوز بی جواب مانده بود و در کتاب نیز بی جواب می ماند تا خواننده در زندگیِ خود به پاسخ آن مسئله ها برسد. کتابی است که چون به مسئله های زمانِ حال میپردازد پس باید در زمانِ حال توسط بانوان خوناده شود (پس درد خاک خوردن در کتابخانه نمیخورد😁) تا کمکی به حلِ مسائل جاریِ زنان شود تا کتاب های غنی تر با محتوای کامل تر درباره هویت زنان نوشته شود و این مسیر روز به روز به تکامل برسد.

از دغدغه هایی که خیلی هامون داریم ولی از گفتنشون میترسیم گفته شده و همین کتاب رو شیرین میکنه

سردرگمی بود ک مدتها داشتم و نتیجه ای ک کلنجار با روح و فکر و منطقم گرفته بودم خیلی جالب بود برام انگار افکارم بود دوسش داشتم روح یه زن خیلی بزرگتر از این هاست ک خودشو کوچیک یا محدود بخواد کنه یا خودشو ذره ذره آب کنه به خاطر یه هدف نامعلومو یا خدای نکرده پوچ...

خوب بود به اندازه کافی ی تصویر از زندگی زنان مختلف با انتخاب هاشون و نتیجه حدودی اونها البته همه تصویر ها بی نقص روایت نشده اما قابل قبوله و به واقعیت نردیک

کتاب خوبی بود و نگاه زنانه ی جالبی به حضور زنان در جامعه و زنان خانه دار داشت

فوق العاده بود این کتاب همه چیز عالی! دغدغه‌های یک زن دیندار امروز رو به خوبی به تصویر کشیده و خوب نوشته شده به همه زنان و دختران توصیه میکنم و شاید پدران و پسران برای شناخت بیشتر

کتاب بدی نبود ولی یکمی گیج کننده و خسته کننده بود

نمیدونم چرا حس کردم غالب کتاب ، کلیشه ای هست!! شاید برای اکثر افراد، کلیشه ها خیلی موثر نباشند

همونجور که از اسم کتاب پیداس روایت و تفکرات زنانی درمورد هویت زنه. کتاب نتیجه گیریی از حرف‌های راویان نداشته و قضاوت رو سپرده دست خواننده. برخی راویان ازدواج رو برای زنان مهم میدونند و برخی هم ازدواج و پرداختن به وظایف همسری مادری رو عامل عقب ماندگی زن دونستند. در دو روایت از «خانه داری» به عنوان علت رکود فکری و شخصیتی زنان خانه‌دار یاد شده و راویان به هیچ عنوان دلیل قانع کننده‌ای برای این عقیدشون نداشتند و کاملا مشخص بود برای تقدیس «شغل برای بقا» چنین تفکراتی داشتند برای مثال در روایت اول راوی دوستی داره به اسم مهشید که به خاطر بچه‌هاش شغل و تحصیل رو کنار گذاشته و کلی هم از بابت این موضوع سر شوهرش منت میذاره و دهن شوهر بیچاره رو سرویس کرده از بس خرج رو دستش گذاشته و فقط به فکر خرید طلا و چیزای کرون قیمته مهشید اصلا به تربیت بچه فکر نمیکنه و همینکه براشون لباس خارجی اصل میخره رو کافی میدونه. این رفتار رو بسیار میبینم در زنان و ممکنه شماهم دیده باشید این یه مشکل درونیه ولی راوی این خصلت زشت رو به خانه‌داری ربط داده! و من اینجوری بودم که WTF؟! (عذرمیخوام) آخه یعنی چه؟! ربطی به خانه‌دار بودن نداره مثلا مهشید نمیتونه به جای خرید صدتا النگو توی خونه یه هنری یادبگیره؟ حرص و طمع یه بیماری درونیه و ربطی به محیط نداره. روایت بعدی که کلا شاهکاره! اسمش هم هست «فریبای منزوی» راوی دوستی داره به اسم فریبا که یک زن خانه‌داره که تصمیم داره مثلا مستقل بشه و معلمی رو انتخاب میکنه. فریبا خانم در مدارس بالاشهری و مرفه نشین کار میکنه و معتقده که باید همیشه لباسای اعیانی و گرون‌قیمت بپوشه تا خانوادهٔ دانش آموزاش« آدم» حسابش کنند! یه روز فریبا به راوی میگه که میخواد یه سفر کوتاه به کیش داشته باشه و از راوی درخواست میکنه در این مدت اون به جای فریبا سر کلاس حاضر بشه. فریبا دوروزه برمیگرده و حدس بزنید دلیل سفرش چی بوده؟! در سفر قبلیش به کیش یه گلدون بلورین زیبا میخره که شوهرش خوب بسته بندیش نمیکنه و تو فرودگاه میشکنه و فریبا تا دو‌هفته با شوهرش قهر بوده و تنها دلیل سفر دوباره‌اش خرید همون گلدون بود! به عنوان یه دختر باید اعتراف کنم اکثر زنان به دلیل سطحی بودن دغدغه‌های سطحی هم دارند ولی این مشکل درونیه و با تغییر محیط هیچ تغییری توش به وجود نمیاد اما راوی به نتیجه رسیده که فریبا چون خونه‌دار بوده مزویه و دغدغه‌هاش در حد خانه‌دار بودنه! این یه توهین به زنان خانه داره واقعا باید نظر دادن برای بعضیا پولی بشه! زنی که غیبت میکنه و خونه‌داره اگه شاغل بشه تو محل کاررغیبت میکنه خصال درونی رو محیط نمیتونه تغییر بده خیلییی که تاثیر داشته باشه باعث میشه آدما توی محیط کار نقش آدم حرفه‌ای و خوب رو بازی کنند و گندکاری‌هاشون رو جای دیگه رو کنند. خلاصه که سر این نتیجه‌گیری‌های سطحی و احمقانهٔ زنان این کتاب کلی حرص خوردم. ولی سودی که خوندن این نظرات داره اینه که نقدشون میکنی و دیگاهت ارتقاء پیدا میکنه. میدونم ممکنه خیلیا مخالفت کنند با این نظراتم ولی اهل کتمان حقایق نیستم تا از نظر بقیه آدم خوبی به نظر بیام. امیدوارم خدا کمکمون کنه تا با امیال و زشتی‌های نفسانیمون مقابله کنیم. ⁉️ ارزش خوندن داره؟! نه. سخن کوتاه باید وسلام

دو تا بخش اول رو خوندم. هر چیزی قرار بود دستگیرم بشه شد و وقتم رو برمیدارم و فرار میکنم... چون با چادر هم میشه نویسندگی کرد ایشون هم نشستن و کتابی نوشتن که کاملا سطحی و بی ارزش هست و واقعا متاسفم برای وضعیت فرهنگی جامعه.

اوایل تعجب میکردم چطور به چاپ ششم رسیده و هر تیراژ ۱۰۰۰تا اما اونقدری که باید مطرح و بولد نیست و فقط در بعضی کتاب فروشی های خاص موجود هست!!! علتش اینه متاسفانه این کتاب برای یک قشر خاص نوشته شده نه تمامی اقشار !! چرا که افرادی که با ظاهری متفاوت ازعقاید نویسنده توصیف میشوند مورد تمسخر واقع می شوند مثل خانم صندوق داری که چون ارایش دارن نویسنده از واژه زشت "آسفالت کردن"" برای مالیدن کرم پودر روی صورت ایشون استفاده کردن. یا جایی اینطور نوشتن ((نتیجه این سیاست های تشویقی اشتباه (به تحصیل) نارضایتی دختران در سالهای پایانی تحصیل است که با توجه به رده سنی شان امکان کمتری برای ازدواج آنان وجود دارد")) نه عزیز این نتیجه اقتصاد از هم پاشیده و نتیجه طرز فکر ادم هایی مثل شماست که دختر ۲۲ ساله رو از رده خارج برای ازدواج محسوب میکنن!!! یا در جایی از کتاب نوشته(( جنسیت زن باید کمتر در اجتماع دیده شود تا جذابیت خود را از دست ندهد حتی با پوشش مناسب!!!!!))) ایراد بسیار است مثل طرح روی جلد!!! اما در حوصله این مجلس نیست . اما یک جمله نظرم رو خیلی جلب کرد نوشته بود مبادا ظاهرت از افکارت جلوتر برود که این جمله فراجنسیتی هست و شامل تمامی افراد میشه نه صرفا خانم ها اما جالب بود! در کل پشیمونم از خریدش!

همیشه میگفتم چرا کسی نیست که دغدغه هاش شبیه من باشه، چرا بقیه زنها شبیه من نیستن تا اینکه این کتاب رو خوندم از قسمت اول کتاب باهاش همزاد پنداری کردم. به همه دخترها به خصوص اونهایی که میخوان شاغل بشن توصیه میکنم این کتاب رو بخونند.

عالی بود حتما بخونید

بخش‌های مادر قصه از صافی و صداقت بهتری برخورداره و بیشتر به دل میشینه ولی قسمت‌های دختر قصه همچی ی نمه انگار میخواد کارای خودشو ب رخ‌تون بکشه و ی جاهایی از خودش تعریف و تمجید میکنه ولی در مجموع کتاب بدی نیست ی واژه جدید از این کتاب یاد گرفتم تحت عنوان "زیست تجربی"

استدلال های به نسبت خوبی داشت و یک تعادل معقولی رو بین خانواده و جامعه ایجاد کرده بود در پایان هم جمع بندی خوبی داشت