نظرات کاربران درباره کتاب با شما که رودرواسی ندارم!

به چشمش هر چه می چرخد ، چواو بر جای ، زمین با جا یگا هش ، تنگ وشب سنگین و خو نا لود ، برده از نگاهش رنگ و یا چرا غی که نفتش رو به تما م شدن است و یا پیت ... پیت ... کر دنها،ی سمج خو یش پیت، پیت... چراغ را هر دم سوزش هر دم سما جتی است، ،، ، با او به گردش شب دیرین پنهان شکا یتی ست ،،، کتاب با شما رودرواسی، ندارم باید گفت سپاس فراوان از باب این کتاب ، من با نیما ، شروع به نظر کردم ، خانم زهرا پور قربان قلم و دست شما را می بوسم، و اما این کتاب شما شروع زندگی دوباره شود ، برای من سپاس فراوان ،

کتاب با شما رودرواسی ندارم ، کتابی است بسیار شیرین و باگفتاری روان وملموس درباره خاطرات خود نویسنده ، انسانی پر از زندگی که از کودکی به تنهایی بدون پناه مادر وپشت گرمی پدر ،پله های نردبان زندگی را یکی یکی بالا رفته و جگرگوشه هایش را بر دوش خود حمل کرده و اکنون در اوج آخرین پله ها به داشته هایش افتخار می‌کند. کتابی پندآموز وامیدبخش که خواندن آن را به همگان توصیه میکنم .

عالی هست کتابی که درس های زیادی به ادم یاد میده و کاملا کتاب احساسی هست

خیلی ارزشمند بود واقعا باتمام حسم میرفتم تو داستان و اینکه وقتی کسی بخواد خداوند کمکش می‌کنه موفق بشه

عالی بود