نظرات کاربران درباره کتاب من به سور سوختم

خواب‌شان را دیدم و اکنون هم به خواب‌شان می‌بینم و دیگربارشان در خواب خواهم دید. هر چیزی تکرار خواهد شد و شکل غایی‌اش را خواهد یافت، و تو خوابی را خواهی دید که من دیده‌ام. ورای ما، ورای جهان، موجی بر ساحل دور می‌کوبد بر هر موج کسی برنشسته، پرنده‌ای، ستاره‌ای، حقیقتی ست، رؤیایی و مرگی -بر هر موج پس از موجی. نیازی به تاریخ نیست: من بودم، هستم، خواهم بود. زندگی خود معجزه‌ی شگفتی‌هاست و من وقف معجزه‌ام. سر بر زانوانم، به سان یتیمی تنها میان آیینه‌هایم محصور با بازتاب‌شان: بازتابی از شهرهایی که در دودی تیره می‌درخشند. و مادر، گریه کنان کودک‌اش را به آغوش می‌کشد.

ترجمه خیلی خوب و روان نیست، اما به نظرم چون تارکوفسکی (پدر آندری تارکوفسکی) هست، باید خوندش.برای فهمیدنش، نیاز به تفکر و تأمل زیادی داره!