نظرات کاربران درباره کتاب وقتی که او رفت

داستان کتاب درمورد یه دختر نوجوون خوشکل و باهوشه؛ که یه روز که میره کتابخونه دیگه بر نمیگرده خونه. اونم وسط سال تحصیلی که کلی هم برا امتحاناتش زحمت کشیده بوده. خیلی دردناک و غمگین بود. از شدت جنایت و قصاوت شخص منفی داستان احساس تهوع بهم دست میداد. تعلیقش خوب بود. غافلگیری هم داشت. ولی موضوعش خیلی ناراحت کننده بود.

تصور کنید یک روز از خانه بیرون می‌رید و تصادف می‌کنید. بعد با خودتون می‌گویید اگر کفش‌های بنددارم رو می‌پوشیدم تصادف نمیکردم. اگه سر راه برای خونه نون می‌خریدم، تصادف نمی‌کردم. حالا این حسرت‌ها و پشیمونی‌ها رو بیارید در غالب مرگ فرزند عزیزتر از جان یک مادر به اسم لورل مک. لورل سه بچه داره اما الی... الی نور طلایی زندگی اونه. الی عزیزش که یه روز از خونه بیرون می‌ره و دیگه برنمی‌گرده. جنایتی فوق‌العاده غم‌انگیز و جذاب در این داستان شکل می‌گیره و به اوج می‌رسه. تمام عناصر جذابیت یک داستان مهیج در وقتی او‌ رفت گنجانده شده. روند داستان دلنشینه و اوه خدایا! شخصیت‌پردازی ! شخصیت‌پردازی شخص منفی داستان حیرت‌انگیزه. اون‌قدر قوی و باورپذیر که نمی‌شه ازش متنفر شد و من فقط دل سوزوندم برای همه. برای لورل، پل، هانا، نوئل، پاپی و صد البته الی. اینکه بال زدن یه پروانه، طوفان می‌سازه. اینکه کار و‌‌ رفتار امروزت حتما روی آینده‌ت تاثیر داره. چقد تاثیر رفتار پدر و‌مادر، حس طرد شدن، پس زده شدن و تنهایی تحقیرآمیز بودن رفتار بقیه و... می‌تونه از یک آدم، هیولا بسازه. من بی‌نهایت از خواندن این کتاب لذت بردم. اگر جنایی دوست دارید و قلبتون آماده دریافت حجم زیادی از اندوه و سنگینیه این کتاب رو بخونید بخونید و‌ببینید که هیولاها ساخته می‌شن. کسی هیولا به دنیا نمیاد. ترجمه هم خوب بود.

همه‌ی ما اخباری درباره‌ی گم شدن کودکان شنیده‌ایم،ناراحت شدیم‌،همذات‌پنداری کرده‌ایم،اما خیلی از ما هیچ وقت این حس رو از نزدیک لمس نکرده‌.من وقتی کتاب "وقتی که او رفت" را خواندم، این حس را بیشتر درک کردم. ده سال از ناپدید شدن دختر لورل می گذرد. توی این سال‌ها زندگی لورل و خانواده اش دگرگون شده است . نه مدرکی از زنده بودن اِلی وجود داشت ،نه حتی کوچکترین سرنخی از پیدا شدن جنازه ی او. پلیس معتقد بود که شاید از خانه فرار کرده است ولی از نظر لورل دخترش دلیلی برای فرار نداشت ، هر چند قلباً راضی به فرار دختر پانزده ساله اش بود تا اینکه جسد او پیدا بشود. سال‌ها سردرگمی برای لورل که عاشقانه دخترش را می پرستید سخت بود تا اینکه زمانِ بر ملا شدن این راز به سر می رسد ، صبح یک روز از طرف پلیس به لورل تلفن می شود و از او می خواهند به اداره پلیس مراجعه کند.... "وقتی که او رفت" رمانی است تریلر با آدم هایی که عشق و نفرت را همزمان به نمایش می گذارند.آدم هایی رازآلود در فضایی آمیخته با غم و حسرت و عشق و تلاش برای ساختن دوباره ی زندگی شان. کتاب چند راوی دارد . لورل زنی که بعد از گم شدن فرزندش ،زندگی اش را رو به نابودی می کشاند و در مقابل، دو فرزند دیگرش را نیز از نظر عاطفی از دست می دهد . و با الی دختری که ناپدید شده نیز ،همراه می شویم تا سر از راز ناپدید شدن او نیز در بیاریم . ما در طول داستان با حال و گذشته شخصیت ها همراه می شویم. کتاب از پیرنگ قوی برخوردار است و بدون هیچ اطنابی با تعلیق بالا پیش می رود که البته ترجمه خوب کتاب در روند تند آن بی تاثیر نیست. "وقتی که او رفت" از آن دسته کتاب هایی است که وقایع تکان دهنده و تلخ آن تا مدتها در ذهن شما باقی می ماند. شاید از اواسط کتاب بتوانید ماجرا را حدس بزنید ،اما این مسئله از جذابیت کتاب کم نمی کند و کشش و جذابیت آن تا آخر داستان ادامه دارد . اگر به ژانر تریلر علاقه دارید این کتاب را از نشر "خزه" به ترجمه‌ی "علی شاهمرادی" بخوانید اما منتظر یک رمان پیچیده ی معمایی نباشید.

الی مک ، دختر بلوند، زیبا و باهوش و دوست داشتنی مفقود میشه با پیدا شدن جنازه اش بعد از ده سال بالخره مادر اون لورل به آرامش میرسه و آشنا شدنش با فلوید اون رو به زندگی برمیگردونه ... اما این تازه آغاز ماجراست ... برای من بیش از یک تریلر جنایی یک کتاب درام بود ، چون اولا حدس همه چیز خیلی راحت بود، تقریبا ذهنت چند فصل از کتاب جلوتر ، در ثانی داستان الی به شدت غم انگیز .... با این حال قلم نویسنده به گونه ای بود که دوست داشتی رمان رو ادامه بدی و به اتمام برسونی... البته شخصیت فلوید بنظرم عجیب بود و حتی تا حد زیادی بهش خوب پرداخته نشده بود ...در کل کتاب معمولی ای بود و قطعا جز بیاد موندنی ها نیست.

بسیار کتاب جذاب ایه و البته درد ناک. نویسنده شخصیت پردازی خوبی رو به نمایش گذاشته. پیرنگ داستان هم جذابه. خلاصه واسه خوندش تردید نکنید

داستان پلسی سیاهی که کلی غم به همراه داره به شخصه کاملا توانستم با شخصیت ها ارتباط بگیرم و غم و شادی درونشان را احساس کنم اگر دنبال یک رمان جنایی که روی عشق مادرانه و غم از دست دادن عزیز نوشته شده باشه بهتون پیشنهاد میکنم مطالعه کنید. از اون دسته کتاب هاست که داستانش را هیچوقت فراموش نمیکنم.

این کتاب جذاب بود؛ شروع جذابی داشت و داستانش گیرا بود و مکان‌هایی که درباره‌ش صحبت می‌کرد خیلی راحت تو ذهن میومد. اواسطش خیلی غم‌انگیز بود و دوباره آخرش قشنگ شد. بعد از خوندن این کتاب به این نتیجه رسیدم به هیچکس نباید اعتماد کرد:)

رمان خوبی بود ‌و موضوعش جدید بود.یه جاهاییش تلخ و ناراحت کننده میشد و یه جاهاییش چندش آور با این حال پیشنهاد میکنم بخونید. ‌‌‌ ❌در ضمن کاربر "Aa" قسمت مهمی از کتاب رو اسپویل کرده،اگر هنوز کتاب رو مطالعه رو نکردید،نظرها رو نخونید!❌

کتاب خوبی بود و به شدت غمگین خصوصا پایانش که خیلی غمگین تر بود اما معمای چندانی نداشت و موضوع رو کاملا میشد از اوایل کتاب فهمید ولی باز هم هیجان ‌کافی برای خوندن داشتم

یه دختر ۱۵ ساله بدون هیچ دلیلی گم میشه ! حالا چرا گم میشه، چه اتفاقی براش افتاده که برنگشته! سرنوشتش چی مشه؟ و خانواده و مادر این دختر چه سختی هایی رو تحمل میکنن؟ آدم منفی داستان و دلایلش برای انجام کار های بد و در نهایت نتیجه اون اتفاقات ...... همگی داستانی شدن به نام : وقتی او رفت! احساسات و جریانات مختلف رو طی چندین فصل از زبان افراد مختلف بیان میشه که نویسنده کاملا به جا و خوب تونسته این مطالب رو کنار هم بچینه! به هیچ وجه گیج کننده نیست. داستانی بسیار پر کشش، کاملا قابل حس و همدردی و با توصیفات به جا و کامل، بدون اضافه گویی که موضوعی متفاوت با پایانی خوب و قابل قبول رو در این داستان خواهید خوند.

🌿🌸🌿 خوندن کتاب رو با هیجان خیلی زیادی شروع کردم تقریبا تا اواسط کتاب این حالت ادامه داشت اما یه دفعه نویسنده شروع کرد به پرداختن به روابط احساسی شخصیت های داستان باهم و خب من هیچ وقت درک نمیکنم رفتار غریزی دو تا آدم با هم چه جذابیتی میتونی داشته باشه مگه جفت گیری حیوونا جذابه؟!برای آدما هم همینه خب(ᗒᗣᗕ)՞ و نزدیک به اواخر داستان فکر کردم قراره کسل کننده تموم شه اما یه دفعه یه اتفاق جالب افتاد و دوباره به خوندن داستان ترغیب شدم در کل کتاب خوبی بود اما خیلییی هیجان انگیز نبود. 🍡اسپویل🍡 داستان در مورد دختریه به اسم الی مک،که یه روز از خونه میره بیرون و دیگه بر نمیگرده😋۱۰ سال از ماجرا میگذره و هیچ سرنخی پیدا نمیشه تا اینکه یه روز پلیس با خانواده الی تماس میگیره و راجع به پیدا شدن کوله پشتی الی و استخون های بدنش اطلاع میده☠ و بخش زیادی از داستان مربوط به تاثیرات بعد از گم شدن الی، روی زندگی خانوادشه و بیش تر از همه مادرش،،،و سوال اینجاست که چه اتفاقی برای الی افتاده😏💉🤰🤱👼🛌☠⚰

راستش انتظار داشتم بیشتر جنایی باشه ولی از لحاظ جنایی بسیار ساده و پیش پا افتاده و قابل پیش بینی بود. در کل کشش لازم رو برای یکبار خوندن داشت.

تنها توصیفی که میتونم بکنم اینه: دردناک دردناک دردناک بخونینش

کتاب نسبتا ضعیفی بود. چه از نظر داستان و روایت، و چه از نظر معما و جنایتی که مثلا داشت. انگیزه شخصیت منفی داستان به شدت مسخره و درک ناشدنی بود و همین برای اینکه داستان خراب بشه کافیه. شخصا ترجیح می‌دادم که نمی‌خوندمش.

داستان فقط یک رمان نیست در مورد واکنشها و رفتار افراد مختلف در زمان وقوع بحران هم هست،اونایی که در یک محیط ملتهب وبدون محبت رشد میکنن یا از طرف پدرومادر برای رسیدن به اهدافشون درفشارهستن ممکنه توزندگیشون عکس العملهای غیرعادی و گاهی وحشتناک نشون بدن وچندین زندگیو نابود کنن،ناپدید شدن فرزند بدون هیچ دلیل و نشونه و غم ودرد مادر تمام خونواده رو ازهم میپاشه وباعث ماجرآهایی بسیار جذاب وخوندنی میشه،اول داستانوباید بادقت بخونید،ارزش خوندن داره.

غم انگیز بود 🙃💔 ولی بیشتر درام بود تا معمایی به جورایی دست نویسنده رو بود در رابطه با کلیت داستان با خوندن کتاب‌هایی در این سبک مثل کتاب (اتاق) آدم از دنیا و آدماش می‌ترسه

کتاب معمایی خوبی بود ولی واسه یه جنایی خوان حرفه ای شاید یکم معمولی باشه ولی خوندنش خالی از لطف نیس

معمایی نیست. یک روایت با کلی تعلیقه، ناراحت کننده هم هست. پایانش هم ناراحت کننده. روی هم رفته روحم زجرکش شد!

جزء کتاب هایی بود که وقتی می خونید دوست دارید جریان داستان تغییر داشته باشه و این که در عین حالی که قلم و فضای خوبی داشت ولی تلخ بود، خیلی تلخ.

رمان وقتی که او رفت رمان جنایی پیچیده و نفس‌گیر نیست و بیشتر درام است. اوایل کند پیش می‌رود اما در برخی قسمت‌ها هیجان هایی را به خواننده می‌دهد. هر چه جلو می رویم هیجان کمتر می‌شود و به جایی می‌رسد که قصه قابل حدس است. قلم نویسنده خوب است و ترجمه راحت و روانی دارد به صورتی که خواننده را ترغیب می‌کند به ادامه دادن. من از همان ابتدا جذب قصه شدم و دوستش داشتم. تعلیق خوبی دارد؛ اطناب ندارد که به نظرم این قضیه خیلی خوب است. کشش و جذابیت کافی را دارد. عواطف و احساسات شخصیت‌ها به خوبی بیان شده است و در برخی قسمت‌ها غافلگیری هم دارد. در کل موضوع قصه ناراحت‌کننده است و در فضای غم، عشق و نفرت است و البته سیاهی. نوئل به شدت سیاه است و کارهایش دردآور و غمگین. قسمتی که در مورد الی و اتفاقات زندگی‌اش گفته شده خیلی تلخ و غمگین است وقتی به آن قسمت رسیدم نتوانستم ادامه بدهم و برای چند دقیقه خواندن را رها کردم. در رابطه با بخش علم پزشکی قصه به نظرم نویسنده اطلاعات کافی را در این‌باره نداشت و بعضی جاها گنگ باقی ماند؛ شاید بخشی ازش مشکل از سانسور شدنش باشه. پایان رمان دلنشین است. برعکس تلخی‌های رمان انتهایش شیرین است و لبخند برلب خواننده می‌آورد.

ماجرا از ناپدید شدن دختر محصلی به نام الی شروع شده و حال و هوای خانواده اش بعد از ده سال توسط مادر خانواده روایت میشود.

کتاب قشنگی بود، اتفاقا خیلی روون هم بود و در عرض چندساعت خونده شد اما فضای داستان یجورایی سرده و انرژی بر! تعدد راوی ها و توضیحاتشون برای اتفاق ها باعث ذره ذره فهمیدن داستان و در نتیجه کم شدن جذابیت و شوک ها میشد. قسمت هایی که خود شخصیت اصلی متوجهشون میشد جذابیت بیشتری داشت. در کل برای یکبار خوندن بد نیست اما کتاب فوق العاده ای هم نیست

با اینکه از اواسط داستان میشد بخش مهمی از اون رو حدس زد، اما باز هم غافلگیری های زیادی برام داشت. و هر چه به آخر داستان رسیدیم، ناراحت کننده شد تا جایی که توی صفحه های اخر کلی اشک ریختم. داستان پرکشش و جذابی بود.

قشنگ و دردناک و تلخ بود ترجمه روان بود به خاطر سانسور نتونستم بفهمم مادر پاپی چجوری حامله شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داستان غم‌انگیز از گم شدن یک دختر نوجوان جنبه ی پلیسی و جنایی داستان کمرنگ بود بیش از اون انگار روی شخصیت پردازی و شناخت لایه های روانی افراد تاکید شده در کل کتاب خوبیه پایان تقریبا غم انگیز بود ترجمه و قلم نویسنده روون و قابل لمس بود🤌

خیلییییی خوب بودددد چقد دلم برای الی سوخت🥲🥲

داستان در مورد دختری به نام إلی هست که ده سال پیش گمشده و موضوع حول محور داستان گمشدنش و مادرش میگذره. هر بخش از دید یه نفر و گاهی شروعش با سوم شخص هست. شخصیت پردازی کتاب، نوشته روان و جذابیت خیلی خوبی داره. اولش شبیه غر زدن های مادرانه هست ولی جلوتر که میرم پیچیده تر میشه. حتی از اواسط داستان که می فهمیم چی به چیه باز نمیشه رها کرد کتاب رو، از بس که داستان گیرایی داره. پرصاد

ظاهرا یک کتاب معمایی ست ولی جذابیت باز شدن گره های داستانی رو نداره

داستان پردازی خوبی داره و نحوه روایت داستان خوبه. ترجمه عالی بود

بخونید و لذت ببرید.

خیلی کتاب تاثیرگذاری بود. نیاز به تعریف ندارد. علاقه‌مندان به کتاب‌های معمایی و جنایی از خواندن این کتاب لذت می‌برند.

به نظر من داستان کاملا شما رو با خودش همراه می کنه و اصلا کسل کننده نیست. اما آخر داستان دقیقا مثل فیلم های هندی به پایان می رسد! قصه بارداری الی و … هم که شامل سانسورهای بی پایان کتاب شده بودند و مثل خیلی مکالمات بی و سرو ته کتاب نامفهموم بودند و باید متوسل می شدیم به حدس و گمان!

ژانر کتاب آمیزه‌ای معمایی جنایی و تراژدی هست زنی به نام لورین مک که حدود ۱۰ یا یازده پیش دختر نوجوان ۱۵ سال خودش رو گم می‌کنه. در واقع دختری که از هر لحاظ بهترینه که بسیار براش مهم بوده.نظریه اولیه پلیس که تا آخر روی اون پافشاری میکنن فرضیه فرار کردن و رفتن به خارج از کشوره از طرفی لورین نه تنها همسرش پل رو از دستت داده بلکه دخترش هانا و پسرش جک هم اون رو ترک کردند اون تصمیم میگیره تا تلاش کنه و زندگیش رو تغییر بده. در این بین با آقای جذابی آشنا میشه که دختری ۹ ساله داره ... کتاب خوبی بود

من کتاب های جنایی رو دوست دارم و بر همین مبنا انتخاب کردم و واقعا خوب بود با اینکه خیلی این سبک کتاب خوندم ولی چند بار شوکه شدم کاملا! ولی خب خیلی غم انگیزه چیزی که خیلی تو کتاب های سیدنی شلدون تجربه نکرده بودم

کاش این کتابو نمیخوندم.یا حداقل بعنوان یه کتاب پلیسی نمیخوندم. بیشتر معمایی درام و وحشتی بود . اینکه یه دختر بیگناه موفق اینطور بیرحمانه قربانی بشه سوژه جالبی بنظرم نیومد. پردازش خواهر و نامزد الی ضعیف بود . گنجاندن تله پاتی بصورت دیدن هاله های اطراف افراد بنظرم خیلی بی معنی اومد . خودکشی فلورید آخر داستانو شبیه کتابای ر_ اعتمادی کرده بود . گرچه ارزش یکبار خوندنو داره و آدم مرتب وسوسه میشه به آخر کتاب برسه. اما ترجیح میدادم صحنه های امیدوار کننده بیشتری داشته باشه .کاش اقلا مردن الی کمتر عذاب آور و بیرحمانه تر میبود. مرتب از خودم میپرسم چرا باید یه بیگناه اینطور شکنجه بشه؟

وقتی نوشتن غمگینه گفتم اون قدر ها هم نمیتونه بد باشه ولی بدتر از غمگین بود، با روان من به شخص بازی کرد و خیلی اعصابمو به هم ریخت. یه چیزاییش با عقل جور در نمیومد ((نمیگم که اسپویل نشه)) در کل رمانی که اگر روحیتون مخصوصا به دخترای جوون حساسید نخونید بهتره چیزی رو از دست ندادید

داستان معمولی بود با شیوه روایت روان. خیلی چیز خاصی نداست این کتاب که بخوام به دیگری توصیه اش کنم.ولی خب بد هم نبود.یعنی جوری که بعد از خواندنش حرصت بگیرد که چرا رویش وقت گذاشته ای ،نبود. یک داستان کاملا معمولی

کتاب جالبی بود نمیشه گفت معمایی چون خیلی راحت و از همون اوایل میشه فسمت اعظم ماجرا رو حدس زد. اما خب قلم نویسنده اونقدر خوب هست که آدم تشویق بشه خوندن کتاب رو ادامه بده. یه جاهایی اشک ربختم به خاطر سرنوشت الی. واقعا که چقدر بعضی ادمها شیطان صفتند. فلوید هم کاش سرنوشت دیگه ای داشت و حداقل به خاطر پاپی میموند

چه موضوع عجیب شوکه آوری. اونقدر جالب بود که نمیتونستی صبر کنی تا تموم بشه

کتاب خیلی زیبای بود با وجود اینکه کام آدم رو تلخ می کنه و دردناک است توصیه می کنم

عالی و جذاب بود

فقط من اخرش گریه کردم؟🥲🥲

خب داستانی بود که اصلا غیرقابل پیش بینی نبود و هرکی بخونه از وسطاش دیگه میفهمه چه خبره ولی بسیار بسیار دردناک...

کتاب خیلی عالی بود از خوندنش لذت بردم و پیشنهاد میکنم بخونید

بعضی قسمتاش واقعا شکه کننده بود اسپویل نمیکنم ولی پیشنهاد میدم بخونید واسه من که خیلی جالب بود

دختری که برای رفتن به کتابخانه از خانه خارج می شود و دیگر برنمی گردد.سالها طول می کشد که راز ناپدید شدنش آشکار شود و ... .خیلی قشنگ بود.

روان قابل حدس و ارزش خوندن داره ناراحت کننده

نفس گیر و عالی بود اگرچه خیلی نکات در دنیای واقعی ما رخ نمی‌دهد و اینها داستان پردازی ست اما تعلیق،نحوه مناسب اطلاعات دادن،ریتم کافی و مناسب داستان که نه تند بود و نه کند،تغییر روایتگر های داستان که باعث میشد حوصله ات سر نره،و خیلی چیزهای دیگه به شدت منو مجذوب کرد کاملا توصیه می کنم

کتاب خوبی بود اما مثل یه افسانه بود، به دور از واقعیت. به نظرم بیشتر از سوژه،پرداخت به اون سوژه مهمه، اینکه چطوری بیانش کنی، شروع کنی و ادامش بدی و به پایان برسونیش. طوری که جذاب باشه. یه پرداخت اشتباه یا سطحی میتونه یه سوژه ناب رو تبدیل به یه اشتباه واقعی کنه و برعکس. یه پرداخت درست و حسابی میتونه یه موضوع عادی رو تبدیل به شاهکار کنه. درباره این کتاب؛ با شروع و پایانش مشکل داشتم. شروع با دختری زیبا و همه چی تموم از یه خانواده مرفه که همه عاشقش بودن و پایان اینکه همه چی به خوبی و خوشی تموم شد! حتی حادثه اصلی داستان هم به نظر من درجای درستش بیان نشد، یعنی میگم می تونست خیلی جذااب و هیجان انگیز بشه. انگار نویسنده از نوشتن اون همه هیجان و جذابیت صرف نظر کرد تا اونو مثل یه خبر ساده به گوش مخاطب برسونه مثل یه تیتر خبر. نمیدونم داستانش واقعیت داشته یا نه، اما حتی اگه اصل داستان واقعی نبوده باشه نویسنده می تونست باورپذیرتر نشونش بده. کلا خیلی جای مانور داشت. از خوندنش پشیمون نیستم بیشتر دلم میسوزه که می تونست خیلی خیلی بهتر باشه.

خیلی عالی بود...