نظرات کاربران درباره کتاب پنج قدم فاصله

کتاب خوبی بود بعد از خواندن این کتاب به این فکرمی کردم که این افراد به دلیل بیماری حتی توانایی زندگی با کسی که دوست دارن را ندارن، بعد ما که تن سالم داریم احساس بیچارگی می کنیم. بسیار توصیه می کنم مخصوصا به افرادی که احساس بدی نسبت به زندگیشون دارن.

اَفسانه🪴 ... با ترس شروع به خوندنش کردم، ترس عدمِ جذابیتِ من پسند، ترس عدم رسیدن به صفحه آخر و رهاکردنش تو نیمه راه... ولی خُب همون ابتدایِ داستان این ترس بود که از من جدا شد وُ من دل دادم به قصه اِستلا کاش میتونستم نویسنده رو ببینم و بغلش کنم و تشکر کنم ازش برای اینهمه توصیف دقیق بطوریکه با خوندن هر جمله، تصویرش تو دهنم مجسم میشد، تو لحظه ی شادی،شاد میشدم و تو لحظه ی غم، غمگین... و واقعا یه جاهایی همراه با دخترِ کتاب درد کشیدم، عمیقا! خیلی چیزا هست که میشه نوشت ولی خوب ترسِ اسپویل شدن برایِ شماهایی که شاید هنوز به جهان این کتاب سفر نکرده باشید، رو دارم... برای همین دلم میخواد بهتون بگم که حتما این کتاب رو بخونید، حتی تو اولویتاتون قرار بدید و بعد از خوندنش نظرتون و برام بنویسید... من خیلی هیجان زدم و میخوام کمی تویِ این هیجان غرق شم😀 بخونیدش باشه؟!

کتاب فوق العاده ای بود من فیلمش هم دیدم حتما فیلمش رو هم ببینید توی فیلمش این قابلیت رو داره که ادم رو با اشخاص دنبال میکنه وتوی کتاب هم این قدرت رو به خواننده بده کتاب فوق العاده ای بود توصیه میکنم فیلمش رو حتماببینید

عین واقعیته چون پسر من هم درگیر این بیماری و من و مادرش با دیدن فیلمش و خوندن کتابش خیلی ارتباط خوبی گرفتیم. انشالله روزی برسه که سلامتی کاملش رو ببینیم. پیشنهاد میکنم اول تحقیق کنید و بعد بخونید تا با کتاب بتونید ارتباط درستی بگیرید

روایتی جذاب از امید به زندگی در بیماران شرایط حاد ( مثل فیبروز کیستیک ) اما جوری بود که اصلا نمی شد باهاش گریه نکرد :( عشق واقعی همین بود برای هم حتی از جونشون می گذشتند توصیه می کنم فیلم زیباش هم ببینین

داستان عاشقانه جذابی بود و البته غم انگیز! وقتی که این کتاب را خواندم بیشتر به این جمله که "سلامتی مانند تاجی است نامرعی بر روی سر که تا از دستش ندهی قدرش را نمیدانی" واقف شدم.

عالی من این کتاب رو نخوندم ولی فیلمشو دیدم اگه بیشتر از ۵ ستاره بود باز هم میدادم

تنها علتی که این کتاب باعث می شه از بقیه عاشقانه ها تفاوت داشته باشن مطمعنن بیماری آن ها بود. من عاشق شخصیت جسور و مقاوم استلا بودم. خیلی ریسک پذیر بود با اینکه مطمعنن می‌ترسید و نا امید بود اما بازم به خودش نمی باخت و بلند میشد و دست بقیه رو هم می گرفت و کمکشون می کرد . باید بگم به معنای واقعی قلبم با این کتاب به درد اومد و با دیدن فیلمش بیشتر و وقتی تمام از ته قلبم گفتم کاش قدر لحظاتمونو بیشتر بدونیم... . پ. ن: اگه تا حالا نخوندین کتابو حتما حتما بخونین، یجورایی میشه اسمشو گذاشت زندگی در ناامیدی ها یا شاید عشق درناامیدی... زندگی هاتون همواره شاد🌿🌷

قشنگه واقعا میتونیم درک کنیم

عالیه،جذابیت عجیبی داره و به خوبی از همان ابتدا برای مخاطب رغبتی ایجاد میکنه که ادامه بده ... و البته که دردناکه،امیدوارم درمان این بیماری هرچه زودتر" کشف/اختراع" بشه .

#نه-به-حذف-گردونه

هرچه اب میجستیم،تشنگی گیرمون میومد:) قضیه همین کتابه! هرچند بار که بخونی، تشنه تری برای دوباره خوندنش البته دیدن فیلمش هم از این قضیه مستثنی نیست!

به نظر من هم فیلم رو ببینید و هم کتاب رو بخونید اگه فیلم رو ببینید بیشتر متوجه اصطلاحات پزشکی می شید کتاب خیلی جذابی بود تا مدت ها ذهنم رو درگیر کرده بود.... کتاب نحسی ستارگان بخت ما هم شبیه این کتابه

من کتابشو نخوندم ولی فیلمش محشره ، حتما ببینید🌺🌺

میشه کتاب رایگان بعدی باشه؟😍😍😍

من متاسفانه اول فیلمشو دیدم فیلمش که خوب بود واقعا اما دیگه حوصلم نمیشه کتابو بخونم اما تجربه ای که دارم اکثر موارد کتاب قشنگ تر از فیلم و بیشتر تاثیر میذاره و موندگاره تو ذهن

گاهی اوقات مجبور به ترک کردن آدمایی میشید که عاشقشونید.خیلی سخته ولی این اصل دوست داشتنه 🌱 دوسش داشتم دوست داشتید بخونید البته رنج سنی خاص داره 😉

خب...همونطور که انتظار میرفت بنسبت کتاب نحسی...ضعیف تر بود اما ترکیب ظریفی از کتابهای همه چیز همه چیز و نحسی...و من پیش از تو بود.یعنی اکر قبلش این سه تا رو خونده باشین دیکه خوندن این یکی یه جورایی تکرارمکررات محسوب میشه اما باز هم خوندنش خالی از لطف نیست. اما نقدی که بهش دارم اینه که داستان عاشق شدن اونها نیاز به بال و پر دادن بیشتری داشت و پخته نبود.مثل اینکه نویسنده حوصله نداشته باشه بیشتر کش بده ماجرا رو! بخاطر همین بنظر کمی عجولانه میومد که باعث شد واکنشهای بعدی اونها نسبت به هم غیرواقعی بنظر بیاد. نقد بعدیم(خطر اس پویل) اصرار نویسنده به گنجوندن یه شخصیت دگرباش تو داستانه! در صورتیکه اکر همجنس گرا نبود هیچ آسیبی به کار نمیزد. و من یکی که نفهمیدم چرا همه ی ب چه مزلف ها خوبن! سفید سفید! حتی خاکستری هم نیستن! یعنی جریان سازی بدی داره اتفاق میافته که بهمراه ترجمه ی این کتابها(شهر خرسها و...) تو ایران، فرهنگسازی بسیار غلطی هم جا میافته که جای بسی نگرانیه...و باید رسیدگی بشه! و در آخر:ترجمه روان بود البته من کارشناس نیستم در این مورد و دوستان باید نظر بدهند.

#نه_به_حذف_گردونه

داستان دختر و پسری رو روایت می‌کنه که با وجود بیماری عاشق هم میشن و براشون امکان‌پذیر نیست که بتونن باهم ازدواج کنن به خاطرِ شرایطِ ویژه‌ی بیماری‌شون. کتاب به جزئیات بیماری ریوی که دارن پرداخته و لوکیشن اصلیِ روایتِ داستان بیمارستانه. اگر در موردِ این مسائل دوست‌نداری مطالعه کنی، بهت پیشنهاد نمی‌کنم. اما اگر برات اهمیتی نداره، یه کتابِ عاشقانه و جذابه.