نظرات درباره کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم

نظرات کاربران درباره کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم

نویسنده:سلست اینگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۷۰ رأی
۴٫۱
(۳۷۰)
ƒaɾʑaŋҽɧ
موضوع داستان در مورد دختری است به اسم "لیدیا"که یک هفته بعد از تولد شانزده سالگیش میمیرد. لیدیا با مرگ خودش حقایق زیادی رو برای خانواده اش روشن میکند. این دختر در خانواده ای به ظاهر آرام همراه یک برادر و خواهر بزرگ شده. پدر خانواده استاد دانشگاه و یک مهاجرِ چینی ساکن آمریکاست که رفتارهای تحقیرآمیزِ زیادی رو در گذشته تحمل کرده. مادر خانواده همیشه آرزوی پزشک شدن داشته و به سبب ازدواج و بچه دار شدن به خواسته هایش نرسیده. عقده های والدین باعث ضربه های بزرگی به فرزندانشون میشه. تا وقتی که جسد دخترشون لیدیا در عمق دریاچه پیدا میشه و هرچه بیشتر از این حادثه تلخ میگذره، بیشتر متوجه میشوند که چه اشتباه هایی در حق فرزندانشون انجام دادند. ~~~~~~~~~~~~~~~ داستانِ کتاب قشنگ بود. مخصوصا برای پدر مادر ها یا کسانی که تصمیم دارند در آینده زندگی سالمی رو برای فرزندانشون فراهم کنند. ولی ترجمه یه جاهایی اذیتم کرد. اشکالاتی داشت. بعضی قسمت ها کلمه کلمه ترجمه شده بود و یجورایی نامفهوم کرده بود جمله رو. مخصوصا اوایلش نمیتونستم به راحتی با کتاب ارتباط برقرار کنم در صورتی که داستان پیچیده نبود و مشکل فقط ترجمه بود.باز از اواسطِ کتاب این اشکالات کمتر و کتاب روان تر شد. دوست داشتم ۳ ستاره بدم ولی چون داستان رو دوست داشتم دلم نیومد و ۴ ستاره درنظر گرفتم. ولی کاش این کتاب هایی که داستان خوبی دارند رو مترجم های حرفه ای تری ترجمه کنند.
MOHAMMAD_MAHDI
عرض سلام و ادب ی سوال برام پیش اومده بود این ک نویسنده کتاب دروغ های کوچک و بزرگ کیه؟
✿Farzaneh✿
ای بابا جیگیلیش ناراحت اومد که :|
نازبانو
سپاسگزارم از لطف شما
حامد قاسمی
من پدر دو فرزند هستم این کتاب چند نکته به من آموخت فرزندان ما حق دارند آینده خودشون رو بر اساس علاقه هاشون رقم بزنن و من و مادرشون فقط باید کنارشون باشیم و حامی اونا و البته مراقب مسیرهای غلط احتمالی باشیم سعی نکنیم نظراتمون رو به فرزندانمون غالب کنیم همچنین فرزندان ما برای رشد و بلوغ نیاز به محیطی آرام و دوستانه دارند
زهرا۵۸
بقول جبران خلیل جبران: "فرزندان شما، فرزندان شما نیستند. آن ها پسران و دختران اشتیاق زندگی اند. آن ها از طریق شما آمده اند و نه از شما. و اگر چه آن ها با شما هستند، متعلق به شما نیستند. شما می توانید عشق خود را به ایشان بدهید، ولی افکارتان را نه. زیرا آن ها افکار خودشان را دارند. شما می توانید تن ایشان را در پناه خود سکنی دهید، ولی روح شان را نه. زیرا روح ایشان در خانه فردا ساکن است، خانه ای که شما نمی توانید آن را ببینید. خانه ای که شما حتی در رویاهایتان قادر به دیدن آن نیستید. شما می توانید تلاش کنید که مثل آن ها شوید، ولی هیچ گاه سعی نکنید آن ها را مثل خودتان سازید..." و در پایان ... سکوتم از رضایت نیست توصیه شدید به پدرها مادرها
هر چیز که در جستن آنی، آنی
بی نهایت سپاسگزارم وچقدر عالی که این مطلب زیبا رابا ما به اشتراک گذاشتید🙏🏻🌹♥️
حامد قاسمی
بسیار متن گیرایی بود ممنونم از شما
mandana
اپرای صابون؟؟؟؟؟ واقعا مترجم نمی‌دونسته soap opera یعنی چی؟!؟! کتاب خوبیه ولی کم دانی مترجم‌ها حیرت انگیزه، من توی خیلی از ترجمه‌ها ایراداتی دیدم که ناشی از مطالعه کمه مترجم‌هاست.
nedanajmaei
همچنین به نظرم بهترین ترجمه ی این کتاب رو شبگون انجام داده
motahareh
«تسک»؟؟😐 اصلا یه لحظه مغزم هنگید که تسک چیه بعد فهمیدم منظورش tsk ه همون نچ نچ خودمون 😂ترجمه عالی اصلا 😂😂 اپدیت: کتاب رو تموم کردم و جز اون سوتی کوچیک هیچ مشکل دیگه از نظر ترجمه نداشت داستان خیلی جذابی بود و اینکه نشون داد چقدر عقده هامون رو بچه ها تاثیر میذاره هرچند ناخوداگاه
nedanajmaei
از ترجمه کتاب راضی نبودم ولی ترجمه ی شبگونش خوبه و قوی تره
مـَه‌سـا
😅😂
Nino
واقعا والدین این توانایی رو دارن که زندگی فرزندانشون رو بسازن یا نابودش کنن!کاش همه ی زوج ها قبل بچه دار شدن آموزش ببینن،قرار نیست فرزندان ما مسئول برآوردن آرزوهای از دست رفته ی ما باشن...کاش همه ی والدین این موضوع رو درک کنن...کتاب خوب بود.
Ali
شما خودت کتاب میخونی عزیزم
StarShadow
در میان هیاهوی احساساتم چه احساسی نسبت به این کتاب دارم؟ نمیدانم... چطور باید تأثیر عمیقی که روحم از این کتاب پذیرفته و ردی که مثل جای یک زخم کهنه روی قلبم به جا گذاشته را برایتان توصیف کنم؟ نمیدانم... تا چه حد احساسات آدمی میتواند درگیر یک کتاب با ماجرایی دردناک بشود؟ نمیدانم... فقط میدانم دچار یک شیفتگی خاص شده ام... شیفتگی که حاصل از غمِ شکننده ای است که پشت تک تک لحظاتِ این کتاب است. درسی بزرگ با دردی که به همراه دارد، بند بند وجودتان را طی میکند تا اینکه به مقصدش یعنی ذهن و دلتان میرسد و در نهایت شما می بینید که قبولش کرده اید؛ هم معنایش را و هم دردش را. میدانم که میتوانم با کلمات زیادی این کتاب را توصیف کنم: آموزنده، تاثیرگذار، غم انگیز، خاکستری، زیبا، تلخ، گیرا، اعصاب خردکن، سوءتفاهم، درگیر کننده، ملموس و... تا به حال حس کرده اید دلتان میخواهد کتابی را بغل کنید؟ میدانم که الان چنین احساسی دارم. دلم میخواهد این کتاب را بغل کنم و با نوازش هایم از دردی که درون خودش دارد کم کنم... میدانم این همان احساسی است که نسبت به کتاب سمفونی مردگان و مغازه ی خودکشی هم داشتم. یک جورهایی حس همزادپنداری عجیبی بین این سه کتاب در ذهن دارم؛ هرآنچه هرگز به تو نگفتم، سمفونی مردگان و مغازه ی خودشی. درحالی که ممکن است فرسنگ ها ببینشان تفاوت باشد، فکرمیکنم میتوانند ارتباط و شباهت زیادی باهم داشته باشند... چقدر افراد خانوادیتان را میشناسید و درکشان میکنید؟ آنها چقدر شما را میشناسند و درکتان میکنند؟ به نظرتان ممکن است فرزند موردعلاقه ی خانواده، عزیز دل مامان و بابا، کسی که اجتماعی است و دوستای زیادی دارد، تنها باشد؟ لیدیا دخترشانزده ساله ای که در خانه مثل گل با او رفتار میشود؛ مادرش وقت مطالعه، صفحاتی که احتمال میدهد لیدیا خوشش بیاید را تا میزند (و خیلی کارای دیگه)؛ پدرش وقتی از سرکار می اید، اول از همه لیدیا را می بوسد؛ مادرش بهترین آینده را به عنوان پزشک برای دخترش پیش بینی میکند و پدرش فکر میکند دخترش در کنار دوستانش زندگی اجتماعی خوبی دارئ. آیا ممکن است چنین فردی دست به خودکشی بزند؟ نژادپرستی گریبان گیر تمام اعضای خانواده ی لی است؛ مخصوصا جیمر، پدر خانواده. او چینی است و با ماریلین امریکایی ازدواج کرده. طبیعتا بچه هایشان دورگه اند. خانواده ی آنها متشکل است از: جیمز و مایلین و فرزندانشان: نات، لیدیا و هانا. هرکدام از این شخصیت ها در خفا با غم و کمبودی بزرگ دست و پنجه نرم میکند. کمبودها و عقده هایی که هرکدام از آنها در زندگیشان دارند، چراغی از درک و درس عبرت را در ذهن خواننده روشن میکند. نژادپرستی و متفاوت بودن، درک نشدن و تباه شدن، ناامیدی و بیچارگی، فرق گذاشتن بین فرزندان خانواده: یکی سوگلی است، به یکی گه گاهی از سر وظیفه توجه میشود و دیگری انگار اصلا وجود ندارد. عقده هایی که مالکشان والدین هستند اما فرزندان مجبورند آن را به دوش بکشند و خواسته ی آنها را برآورده کنند. همانطور هم که از اسم کتاب معلوم است، هیچ کس سخنی نمی گوید. هیچ کس از راز دلش با دیگری پرده بر نمیدارد و درد و رنجش را فاش نمی سازد. الحق که اسم بسیار مناسب است. همه ی شخصیت های داستان حرف های ناگفته ای دارند. لیدیا هرگز فریاد بر نمی آورد که از این همه توقع خسته شده و ماریلین هیچ قت به شوهرش نمی گوید با اینکه ارزوهایش تباه شده، اگر دوباره به عقب برمیگشت دوباره با او ازدواج میکرد. همین موضوع باعث میشود دلم بخواهد شخصیت ها را بیرون بکشم و یک دل سیر کتکشان بزنم. شاید اگر حرف میزدند، برداشت اشتباه دیگری را اصلاح میکردند و سازش نمیکردند، الان وضع طور دیگری بود. اعصاب خردکن تر از آن هم این است که بعضی سوء تفاهم ها تا ابد نیز اصلاح نخواهند شد. با اینحال پیچش قلم نویسنده و شخصیت پردازی را دوست داشتم. پ.ن: من انتهای کتاب وقتی فهمیدم واقعا چه اتفاقی برا لیدیا افتاده، نمیدونستم بخندم یا گریه کنم هانا کاملا این رو تایید میکنه که بچه های آخر خیلی ترسناکن! آخه از راز همه خبر دارن قشنگ مثل یه جاسوس کوچیک تو خونن(وی از تجربه هایش میگوید)
نرگس وکیلی
چه با حس عجیبی نوشتی میخونمش حتما
kahat
داستان برای بار چندم سؤال "آیا مهاجرت صحیح است؟" رو در ذهنم ایجاد کرد. اینکه هر چقدر هم به رنگ جامعه دوم در بیای, باز هم یه خارجی محسوب میشی ... داستان قشنگ و نثر گیرایی داشت. ارزش خوندن رو داره ولی درک نکردم چرا بعد از ازدواج جیمز دیگه هیچ حرفی از والدینش به میون نیومد, انگار که واقعا مرده باشند. خیلی خیلی بی انصافی بود :(
یک مشکل لاینحل، sky
🐉_ نگاهی به داستان: لیدیای شانزده ساله گم، و در نهایت کف دریاچه پیدا می‌شه. علتش رو خودکشی ثبت می‌کنن. اما برای پدر و مادرش این غیرممکنه، لیدیای نابغه، درسخون، کوشا.... عزیز دل و دردانه‌ی مادرش، لیدیای اجتماعی و خندان پدرش... چطور ممکنه بخواد از زندگی دست بکشه؟! .... این یه داستان جنایی نیست. این روایت تنهایی، درد، تعصب، یأس، تحمیل و تلقین، توانایی‌های نادیده گرفته شده، امیال سرکوب شده و فریاد‌های خفه شده است‌. داستان یه دختر، یه خواهر، یه برادر، یه همسایه، یه پدر، یه مادر و یه دستیار تدریسه. سلست ان جی تو این کتاب شیرجه ای عمیق در داستان زندگی یه خانواده ی دورگه‌ی آمریکایی/چینی تو آمریکای ۱۹۷۰-۱۹۸۰ می‌زنه و روایتی خاکستری از یه تراژدی رو نشونتون می‌ده. جایی که نه خبری از سفید مطلق هست و نه سیاه مطلق...
(محمد مهدی) little dark age
با مرحمت خدا خوبم ، درس ها و کارها وقت آدم را بد می‌‌گیرن skyعزیز
یک مشکل لاینحل، sky
طاقچه کامنتم رو پاک کرد :) با اما و اگر خوبم، تو چطوری اوتاکوی کوچک؟ :)
(محمد مهدی) little dark age
خوبی رفیق ؟
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
داستان کتاب در دهه های هفتاد وهشتاد میلادی در آمریکا میگذره درباره ی خانواده ای چینی _آمریکایی هست پدر خانواده که از کودکی به آمریکا مهاجرت کرده فرد منزوی است و درآمریکا به خاطر ملیتش مورد تمسخر قرار میگیرد مادر خانواده یک شخص آمریکایی است که در دانشگاه عاشق استاد چینی اش میشود داستان بیشتر مربوط به دختر خانواده است واتفاق هایی که براش می افتد رمان خوبیه ارزش وقت گذاشتن رو داره حتما بخونیدش پشیمون نمیشید.
Dentist
داستان درمورد دختریه که به طور ناگهانی ناپدید میشه و چند روز بعد جسدش پیدا میشه(کتاب اصلا جنایی نیست!) علت مرگ ناگهانی دختر برای همه مبهمه. دختری که توی خانوادش خیلی خیلی عزیز بوده، همه ی توجه ها به سمت اون بوده، توی درسش خیلی موفق بوده و ظاهرا دوستای زیادی هم داشته.  داستان درمورد پدر و مادراییه که آرزوهای به تحقق نپیوسته ی خودشون رو در وجود فرزنداشون میبینن. مادری که خیلی توی درسش موفق بوده و علاقه مند بوده وارد دانشکده ی پزشکی بشه، اما بخاطر ازدواج موفق به انجام این کار نمیشه. پس تلاش میکنه تا دخترش رو در مسیر این رویای تحقق نیافته قرار بده. پدری که همیشه منزوی بوده و دوستای زیادی نداشته و تلاش میکنه هرطوری که شده از دخترش یه موجود اجتماعی با دوستای زیاد بسازه. و دختر و پسر دیگه ی خانواده که به خاطر توجه بیش از حد پدر و مادرشون به لیدیا در سایه قرار میگیرن و هرگز دیده نمیشن و بهشون توجه نمیشه. کتاب خیلی خیلی زیبایی بود. شخصیت های داستان فوق العاده عالی به تصویر کشیده شده بودن و احساس هرکدومشون به وضوح قابل درک بود. پدر و مادری که تلاش میکنن علیرغم ناکامی خودشون، دخترشون موفق بشه. دختری که بخاطر راضی نگه داشتن پدر و مادرش و خوشحالی اونا، هرگز از خواسته های خودش دم نمیزنه و دستوراتشونو مو به مو انجام میده. دختر و پسر دیگه ی خانواده که هرگز دیده نمیشن و بهشون توجهی نمیشه. از اون کتاباییه که بنظرم همه باید بخونن علی الخصوص پدر و مادرا..
akram
این کتاب واقعا فوق العاده است. درباره باری است که فرزندان از والدین به دوش می‌کشند و زندگی وآینده آنها و تفسیرشان از وقایع را تحت تاثیر قرار میده. و رخ دادن مرگ یک عضو خانواده، لایه لایه درون افراد را میشکافد و تغییری عمیق در آنها ایجاد میکند. جالب اینکه ابتدای کتاب با مرگ شروع میشه و پایان اون با تولد تک تک افراد و زمانی که کتاب تمام میشه حس غم نداری. آنقدر این کتاب برام جذاب بود که زمانی که صفحه اینستای معرفی کتابم را باز کردم اولین پست، معرفی همین کتاب بود.
mahyart256
چجوری میشه یه نویسنده تو اثر اولش همچین اثر قابل لمس و بینظیری رو خلق کنه من واقعا نمیدونم!اگه ازش یه فیلم به همین طریق روایت کتاب ساخته بشه من مطمئنم جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه و تدوینو قطعا برنده میشه.عالی👏👏👏
farez
من دوسال پیش بود که تصمیم گرفتم کتابو بخونم اما نمیدونم چرا جذبش نشدم هر چند که خیلی از تریلرش خوشم میومد ولی حس میکنم مشکلش این بود که از ابتدا اخرش معلوم بود...فقط میخواست یه سری چالش ها رو بررسی کنه. امیدوارم بار دیکه با یه فیدبک مثبت برم سمتش.
به دنبال آلاسکا
کاش این کتاب رو همه پدر مادرا و کسایی که میخوان بچه دار شن بخونن…🙂
نگاه
اسم کتاب عالی انتخاب شده. عبارت "تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم" میتونه از طرف تمام شخصیتهای این کتاب گفته بشه. چون خانواده لی همگی حرفها و رازهایی دارند که به همدیگه نگفتن... متن خیلی واقعی و ملموس بود. نویسنده احساسات را به زیبایی به تصویر کشیده. گذشته از بعضی قسمتهاش که مختص فرهنگ آمریکایی و سبک زندگی غربیه در کل سرگذشت تلخ یک خانواده با فرزندانی دورگه خیلی جالب به تصویر کشیده شده. به نظرم افرادی که عاشق مهاجرت به آمریکا هستند و اونجا رو بهشت موعود میدونن بخونن خیلی چیزها دستگیرشون میشه. سرنوشت فرزندان این خانواده خیلی غم انگیز بود. انصافا که قلم قوی نویسنده و ترجمه ی خوب کتاب بخصوص در فصل های پایانی اشکم رو درآورد. رویکرد روانشناسانه اجتماعی نویسنده خیلی جالب بود. پایان بندی خیلی خوبی داره و خواننده در پایان از خوندنش احساس خسران نمیکنه. در مجموع خیلی راضی کننده بود. دوستش داشتم.
nlfr
به زیبایی نشون داد چطوری میشه که یه فرد تنها باشه با همه ی آدم های دوروبرش
🌟 najme🌟
کتاب زیبا و قابل تاملی بود
ka'mya'b
داستان یک زندگی با دو فرهنگ و نژاد(آمریکا+ چین) مشکلاتی که هست و میشه گفت تا حدودی به دیدگاه و ذهنیت بر می گرده که باعث میشه بزرگ و بزرگ تر بشه و حرف نزدن در موردش اونو عینه یه دیوارِ قلعه عَلَم کنه بی توجهی به یک فرزند پُر توجهی به فرزند دیگه براورده کردن اونچه یک پدر یا مادر می خاد پر کردن خلا از طریق فرزندان و..... خیلی از مشکلاتی که به راحتی قابل لمسه و توی هر خانوادت ای چه آگاهانه چه ناخودآگاه دیده میشه. . و در آخر داستان چیزی که می شه نهایتا بهش رسید دانستن این هست ۱ـ ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست کاسه و کوزه سرِ هم بشکانیم که چه #شهریار ۲ـعمر منت مجال تغافل نمی دهد مشنو که هست شرطِ محبت تغافلی #شهریار . قدر هم رو بدانیم که عمر کوتاه تر از هر کوتاهیه 🍀
شیلا در جستجوی خوشبختی
چقدر غمگین بود وسط های کتاب واقعا گریه ام گرفت برای این همه تنهایی، بی کسی، تحقیر، و بی توجهی خانواده به هم که به زیبایی به منه خواننده منتقل میشد. . همیشه بیشتر مادر ها همین جورین مثل ماریلین که زود ازدواج میکنیم( چه با میل خودمون چه اجباری) و بعد از گذشت چند سال دوباره میخوایم به هدف هامون برسیم و این فکر انقدر توی سرمونه که باعث میشه اونجور که باید در حق بچه هامون خوب مادری نکنیم و من خیلی خوب این رو درک میکنم و در آخر هم که به هدفشون نمیرسن اینبار میخوان که بچه هاشون اون هدف رو دنبال کنن و اون چیزی که خودشون نشدن بچه هاشون بشن.این کتاب حرف های زیادی برای گفتن داره که واقعاعلاقه دارم به همه ی کسایی که بچه دارن پیشنهادش کنم. 97.
شیلا،،،
هامون حتما بخونین ارزش وقت گذاشتن داره 🌱👌🏻
هامون
مشتاق شدم کتاب رو بخونم...🙏📖
lonelyhera
اسارت همیشه به معنای زنجیر شدن نیست . لیدیا دختری که عقاید مادرش به زنجیر کشیدش کسی که عشق و توجه واقعی رو از خانواده اش دریافت نکرد چقدر این داستان توی کشور ما اشناست مادری که به خواسته اش از زندگی نرسیده و اون خواسته رو به بچه اش تحمیل میکنه ... قطعا اسارت روح سخت تر از اسارت جسمه فقط خیلی از خانواده ها این موضوع رو درک نمیکنن فکر میکنن با تحمیل خواسته خودشون زندگی زیبایی رو برای بچه های خودشون رقم میزنن در حالی که یه اشتباه غلط یه تصمیم گیری نا به جا یه زندگی رو نابود میکنه
narges
یه تلنگره برای همه پدر و مادر ها که خواسته یا ناخواسته مسیر زندگی بچه هاشون رو به اجبار تغییر ندن. ولی میشد با روند داستانی بهتری کتاب پیش بره. نویسنده خیلی داستان رو عقب و جلو می‌بره که باعث میشه خط داستان یه جاهایی گم بشه.
ریحانه شمیرانی
خوندنِ این کتاب رو به زوج‌هایی که قصدِ فرزندآوری دارن پیشنهاد می‌کنم، این کتاب به زیبایی داستانِ مادری رو روایت می‌کنه که آرزوهای دست نیافته‌ی زندگیش چه‌طور تبدیل به عقده‌ میشن که می‌خواد اون آرزوهارو از طریق دخترش برآورده کنه، رشته‌ی تحصیلی که نتونسته خودش تکمیل کنه رو به دخترش تحمیل می‌کنه و چه‌طور دخترش رو به برده‌ای برای برآوردنِ آرزوهای خودش تبدیل می‌کنه ...
Fereshte
خواندن این کتاب را به والدینی که ارزوهای براورده نشده خود را در کودکان خود جستجو می کنند توصیه میکنم
mah_mb7
قطعا با خوندنش ناراحت خواهید شد ولی از خوندنش پشیمون نمیشین! این کتاب بسیار ترجمه روونی داره. خط داستانی شمارو دنبال خودش میکشونه و روایت بی نظیر و قلم منحصر به فرد نویسنده شمارو شگفت زده میکنه. و با هرکدوم از شخصیتهای داستان همراه میشین و خودتونو جای اونا حس میکنید. بسیار بسیار به من چسبید جوری که تا ۴ صبح بیدار بشینم تا تمومش کنم!
neda.n
کتاب خیلی دلنشینی بود، ترجمه هم عالی بود، خیلی لذت بردم از خوندنش، من هنوز مادر نشدم ولی به خودم قول دادم بچه هام وارث آرزوهای من نباشن هیچوقت....
ali
با تشکر از مترجم که با نبوغش فکر کرده به جای دادن اطلاعات میتونه به انگلیسی نوشتن اسمها و مکانهای مهم و تاثیرگذار بسنده کنه.حتما فکر کرده چگونگی نوشتن روزولت یا ....به انگلیسی برای ما مهم تر بود
نسیم رحیمی
اگر از داستان های هیجانی خوشتون میاد شاید این کتاب زیاد براتون جذاب نباشه چون خیلی آروم پیش میره اما من خوندنش رو پیشنهاد میکنم. چقدر این کتاب می تونه برای پدر مادرها آموزنده باشه و درس های زیادی رو از کتاب بگیرند: اینکه دنبال آرزوهای دست نیافته و علایق خودشون در فرزندانشون نگردند و علایقشون رو به فرزندانشون تحمیل نکنند. اینکه بچه ها چقدر آسیب پذیر هستند و رفتار خوب یا بد والدین از چشم بچه ها پنهان نیست و روی آینده اونها تاثیر می گذاره. اینکه بهترین کار برای درک فرزندانمون گوش دادن به اونهاست اهمیت دادن به خواسته ها و علایقشون. اینکه آدم ها رو به خاطر تفاوت ها و نژادشون مسخره یا قضاوت نکنیم. قبل تر از همه اینها و نکته مهم دیگه اینکه وقت ازدواج به تمامی تفاوت هایی که با همسرمون شاید داشته باشیم چه از نظر ظاهری،طبقاتی و نژادی و تاثیری که امکان داره بر آینده فرزندانمون بگذاره فکر کنیم و بعد انتخاب کنیم.
°•SOMY•°
داستان کتاب راجع به یک خانواده دو ملیته هست. اما با این حال خیلی از مسائلی که برای اعضای این خانواده پیش میاد، توی زندگی روز مره ی خودمون یا اطرافیانمون دیده میشه. داستانی تأمل بر انگیز و خواندنی داره. با وجود غم بار بودن، این داستان درس ها و خرف های زیادی برای گفتن داره. من به شخصه خیییلی زیاد تحت تاثیر این داستان قرار گرفتم و میتونم بگم با اینکه سعی کردم جلوی احساسات خودم رو بگیرم اما در کل داستان در حال اشک ریختن بودم. و در آخر می تونم بگم که این کتاب می تونه برای زوج های جوان و کسانی که تازه ازدواج کرده اند هم مفید باشه. امیدوارم از مطالعه ی این کتاب لذت ببرید... .
لیلی مهدوی
کتاب جالبیه درد دورگه بودن یا متفاوت بودن، تحمیل ارزوهای والدین ب فرزند، رد یا قبول نظرات تحمیلی والدین، سرایت مشکلات والدین به فرزندان... من لذت بردم از خوندن کتاب
بهار قربانی
فک کنم چون نویسنده چینی ایه،اینقد رمانش ملموسه ... از خوندنش لذت بردم...رمان دارای لایه های روانشناختیه که نشون میده نویسنده مطالعات خوبی در این زمینه داشته...بنظرم ترجمه میتونست بهتر باشه...
کیانا
کتاب فوق العاده ای بود. این که در عین حالی که داستان می خوندم به اصول تربیتی هم اشاره شده بود برام خیلی جذاب بود. یکی از مفیدترین رمان هایی بود که خوندم. ترجمه اش هم خوب بود. فکر می کنم برای تمام پدران و خصوصا مادران مفید باشه. به نظر من یکی از بهترین کتاب هایی بود که اخیرا خوندم.📚
taha
داستان جذابی داشت و خیلی متفاوت. دوستان تحمیل خواسته های پدر و مادر بر فرزندان رو مشکل اصلی خانواده دونستند٬ اما به نظر من مشکل اصلی مهاجرت بود. زندگی در جامعه ای متفاوت با فرهنگی متفاوت. همین مسئله و تفاوت ظاهری علت تنهایی و انزوای پدر خانواده و پس از او فرزندانش بود. بچه ها بخاطر این تفاوت چهره از سوی جامعه پذیرفته نشدند و مشکلات بعدی پیش امد.اگر پدر خانواده در کشور خودش زندگی میکرد مطمئنا هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد
masool
خیلی حال نکردم
marie
داستان بسبار جالبی بود هرچند تلخ شروع میشه ولی داستان پردازیش شخصیت پردازیش نثر وترجمه روانش عالی بود مخصوصا پرداختن به این مساله که ادمها چقدر روی زندگی های هم تاثیر می گذارند بدون اینکه بیشتر وقتها ازش خبرداشته باشند ومهمتراینکه مهربونی با ادمها مهمترین کاریه که هر کسی تو زندگیش باید انجام بده
(:Ne´gar:)
از بین کتاب های تینیجری که مدت زیادیه میخونم ، این کتاب کمی ضعیف بود ، حالا شاید در مقایسه با دیگر کتاب ها ، ولی در کل ، داستان جدیدی نداشت و از نظر جذابیت هم به خوبی کتاب های دیگه ای که تقریبا همین موضوع رو دارند نبود ، به همین دلیل من کامل نخوندم کتاب رو و از پیشنهادش مطمئن نیستم .
نیکان
شاید توضیحات نویسنده تا حدودی زیادی بنظر برسد ولی داستان بسیار آموزنده است. بنظرم بخصوص برای والدین نکات ظریفی در تربیت فرزندان گوشزد می کند. البته داستان بسیار غمگین است
نوشین
بسیار خواندنی...نمیشه کنارش گذاشت...با زندگی ۵ نفر از یه خانواده زندگی کنید و هر ۵ نفر رو دوست بدارید با تمام نقص هایشان.
نازبانو
عاالی، پر از درس، ترجمه عالی
aramesh
کاربران طاقچه ممکنه دو سه تا کتاب خیلی عالی بهم معرفی کنید که نتونم زمین بزارمشون و چندساعتی را توشون غرق بشم؟
کاربر ۳۳۳۶۲۰۷
کتابخانه نیمه شب عالیه .حتما بخونیدش
کاربر ۱۳۰۰۲۲۶
اگه جنایی دوست دارید دوتا کتاب از خانم لاله زارع،جمجمه جوان و بی تابوت
کاربر ۱۳۰۰۲۲۶
من پیش از تو،از جوجو مویز،که فیلمی هم ازش ساخته شده.کتاب دیگش من پس از تو، و تنها من که سه تا کتاب پشت سر هم هستند ومن خیای دوست داشتم.
فرزاد
داستان در مورد زندگی دختر دورگه (چینی آمریکایی) بنام لیدیا وهمچنین خانواده اش می باشد که در آمریکا ساکن هستند پدر لیدیا که تبار چینی دارد با مشکلی چون متفاوت بودن در جامعه آمریکا روبروست مادر لیدیا خواستار دیدن شدن در جامعه است تعمیم رویا های این پدر ومادر در لیدیا ، این فرزند و همچنین بی توجهی شان به دو فرزند دیگر، این خانواده رو وارد بحرانی هایی میکنه که نوسینده قصد تشریح آن را دارد پیشنهاد میکنم اگر اهل داستان و محتوای آموزشی هستید بخوانید
وحید
ب نظرم از آن داستان هایی است ک ما ایرانی ها هم خوب می توانیم با آن همذات پنداری کنیم.
𝙛𝙯𝙞𝙖𝙖𝙙𝙙𝙞𝙣𝙞
داستان با مرگ دختری به اسم لیدیا،اونم یک هفته بعد از تولد شانزده سالگیش شروع میشه و در ادامه به بررسی این مرگ و دلایل اون می‌پردازه و این مرگ،حقایق زیادی رو برای خانواده لیدیا مشخص میکنه. در ادامه، به این موضوع مهم که عُقده ها و آرزوهای به دست نیومده پدر و مادر میتونه چه ضربه های بزرگی به زندگی فرزندان وارد کنه،می پردازه. در مجموع داستان معمایی و قشنگی بود و بار آموزشی خوبی میتونه داشته باشه خصوصا برا والدینی که تک بعدی زندگی میکنن و فرزندانشون رو اینجوری پرورش میدن :)
انسی
اجحافی ک از طریق پدر مادرامون بهمون شده یا هنوز میشه.... حواسم باشه عقده های زندگیم و سر بچه ی خودم خالی نکنم، زندگی فقط با محبت و عشق جلو میره بدون این دو تا هیچه
میمْ؛ مثلِ مَنْ
از لحاظ داستان پردازی و پرداختن به جزئیات خیلی خوب بود. هیجان و کشش خیلی خوبی هم داشت. یک سری از نظرات گفته بودند خیلی کش داده شده بود. اگر آشنایی عمومی با روانشناسی داشته باشیم، کتاب پر از اشاره به موارد روانشناسی بود. برای همین پر جزییات و بیان علت و معلول بود و یکجورایی کش داده شده بود. که برای من هم جالب و هم عجیب بود که اینا تعمدا گنجانده شده یا اتفاقی... در کل بعنوان داستان خوب و جذاب و یکم طولانی بود اما به دید یک کتاب روانشناسی آموزشی جالب و قابل توجه بود.
Nilch
خیلی کتاب جذاب و تأمل برانگیزی بود ! حیف که مثل اسمش قراره خیلی چیزا هنوز نگفته بمونه !
محمد جواد
روایت جذاب و غافیلگیر کننده نویسنده واقعا تحسین برانگیزه ؛ کشش داستان در فصول مثل اخرش نیست ولی باز هم قابل قبوله ؛در کل قطعا خوشحال خواهید شد که این اثر رو خوندید به احتمال زیاد چندین فیلم؛سریال یا کتاب تو ذهنتون تداعی میشه در حین خوندن که باید بگم نویسنده روایت خاص به خودش روداره؛حتما بخونید
zohreh
۵. بعد تموم شدن این کتاب همونقدری که ناراحتم، امیدوار، با دیدگاه جدیدتر، قدردان‌تر هم هستم و این هنر نویسنده و مترجم برای انتخاب درست کلمات و استفاده از بهترین توصیفاته. قبلا هم کتابهایی با موضوع مشابه خونده بودم اما این نوع روایت بسیار روان و زنده‌س. من که دوستش داشتم
ساجده
رمانی بود پر از نکات تربیتی و روانشناسی... واقعا سخته درک مادرانی که بچه هاشون وزندگیشونو ترک میکنن تادنبال موقعیت اجتماعی یا تحصیلات بروند.زنانی که بچه داری و خانه داری رو کاری پست و بی اهمیت میدونن.شاید اگر مادر لیدیا خونشو ترک نکرده بود چنین اتفاقی برای لیدیا نمی افتد...
تسنیم
کتاب جالبی بود.اطلاعات نویسنده قابل تحسین بود.بوضوح از توصیفات و شرح وقایعش مشخص بود.حتی اتفاقات سیاسی و اجتماعی زمانی که اتفاقات داره رخ میده رو هم گاهی بهش اشاره کرده.این داستان رو ملموس ترمیکنه.و اینکه موضوعش جالب و آموزنده بود.همه ی ما یک بار زندگی میکنیم.یک بار زندگی بی بازگشت!

حجم

۲۶۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۲۶۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۴۵,۵۰۰
۳۰%
تومان