نظرات درباره کتاب کنار دریا و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب کنار دریا

نظرات کاربران درباره کتاب کنار دریا

امتیاز:
۳.۷از ۳۷ رأی
۳٫۷
(۳۷)
marie45
راجب زنی هست که با دو فرزند پسرش زندگی میکنه و وضع مالی خوبی ندارن. با اندک پولی که داره . شبونه دست بچه هاش رو میگیره تا اونا رو ببره شهر دیگه و دریا رو ببینن, چون تاحالا پسراش دریا رو ندیدن.
کاربر ۳۵۵۸۲۲۰
راجع به 🙏🙏🦋
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
این کتاب کم حجم – ۸۰ صفحه – داستان مادری است که می خواهد پسرانش را خوشحال کند، می خواهد به هر طریقی که شده آن ها را به دریا ببرد و لحظات خوبی را برای آن ها رقم بزند. به همین خاطر سفر خود را شبانه در هوای بارانی آغاز می کنند. سفری که از همان ابتدا تاریک به نظر می رسد. با همه مشکلات و سختی هایی که وجود دارد – هوای بارانی، نداشتن پول، روبه رو شدن با شهر عجیب و… – مادر داستان تمام تلاش خود را می کند که پسرانش، کوین و استان بتوانند لبخند بزنند و راضی باشند، اما…از همان ابتدا که شروع به خواندن کتاب کنید، متوجه می شوید که این داستان قرار نیست شما را سرگرم کند. قرار نیست برای شما روایت یک سفر جذاب به کنار دریا و خوش گذرانی های یک خانواده شاد یا هر چیز خوشحال کننده دیگر باشد. رمان به شکل تلخ و تاریک، بدون هیچ روزنه ای از امید جلو می رود و کاری می کند که شما در کتاب غرق شوید و در آخر، کاملا شما را خفه می کند. مطمئن باشید از خواندن این کتاب تلخ لذت نخواهید برد. اما کتاب شما را به فکر فرو می برد و تاثیر عمیقی روی شما خواهد داشت.
کاوشگر
کتاب مقداری سانسور داره ولی زیاد نیست...داستان یه زن بی کس و کار و دو تا پسر کوچکش هست که بی پولی به اونها فشار می یاره و...یه جورایی از یک سوم ابتدایی داستان آخرش رو حدس می زدم...ولی بازم هولناک بود...مو به تنم سیخ کرد...
moony
می‌خواستم راجع به مده‌آ یه چیزی بنویسم و شروع کرده بودم همه‌ی اقتباس‌ها و ترجمه‌هاشو خوندن. یه دوستی این ر پیشنهاد داد و خوندم. الآن از خوندش خوش‌حالم ولی احساس می‌کنم به خاطر ایده‌ی مده‌آ ئه و نه به خاطر خود این کتاب. نمی‌دونم.‌ مطمئنم که «بد» نبود ولی از «خوب» بودنش مطمئن نیستم.
sasha
داستان یکنواختی داشت و کمی گنگ بود اونجا که با بچه ها رفتن انگار یه چیزی حذف شد!
Atena snf
تاریکه. وحشتناکه. غمناکه. این سه کلمه به خوبی این داستان کوتاهِ ۸۰ صفحه‌ای رو توصیف می‌کنن. نویسنده ایده‌ی داستان رو از خبر کوتاهی که توی روزنامه خونده گرفته. و در مورد یک مادر به همراه دو پسر نُه و پنج‌ ساله‌ش به نام‌های استانلی و کوینه که ظاهراً بدون هیچ دلیل خاصی به شهری در «کنار دریا» سفر می‌کنن. ‌ نه، چیزی که این داستان رو جذاب و خوندنی کرده داستانش نیست. راوی داستانه (مادر) که با لحن خسته‌ی غمگینش خواننده رو با خودش همراه می‌کنه. مادری که با تمام وجود تلاش می‌کنه خودش و بچه‌هاش «عادی» به‌نظر برسن. راوی طوری داستان رو روایت می‌کنه که همه‌ی اتفاقاتی که می‌افتن و کارهایی که انجام می‌ده به نظر طبیعی بیان، اما ناخواسته و به‌تدریج لابه‌لای حرف‌هاش سرنخ‌های وحشتناکِ غیرعادی بیشتری رو برای خواننده فاش می‌کنه. ‌ ‌عواطف راوی و دیدگاهش به اتفاقاتی که می‌افتن مهم‌ترین عنصر داستانه. انگار از دریچه‌ی نگاه مادر به دنیای داستان نگاه می‌کنیم و هر چیزی که حس می‌کنه رو عمیقاً درک می‌کنیم. ‌و این... دردناکه. و نه، خوندنش اصلاً لذت‌بخش نیست. ‌‌ ذهن «روان‌پریش» راوی و فضاسازی و روند داستان خواننده رو در فضایی فرو می‌بره که به‌شدت تاریکه. نمی‌شه راحت کتاب رو کنار گذاشت و از این فضا فاصله گرفت. غم‌انگیزه، ناراحت‌کننده‌ست و قلب رو به درد می‌آره ولی نمی‌شه کنارش گذاشت؛ حتی وقتی که دوست دارید کتاب رو محکم ببندید تا کابوس‌ها تموم شن. یه‌چیزی در کتاب هست که باعث می‌شه تا آخرین جمله‌ی آخرین صفحه بخونید. نظر من؟ این کتاب تونست احساساتم رو دگرگون کنه و نفسم رو بند بیاره. و من رو بترسونه، غمگینم کنه. خوندنش یک تجربه‌ی عاطفی متفاوت بود. و زیبا، بسیار زیبا. +اولین کتابی بود که از نشر چترنگ خوندم؛ و این‌که ترجمه‌ی خوبی داشت. پ.ن: کتاب بچه‌های بدشانس رو خوندید؟ پشت کتاب و اوایل کتاب نویسنده مدام می‌گه که: «اگه به‌دنبال چیزهای خوشحال‌کننده‌اید، خواهش می‌کنم این کتاب رو کنار بذارید و کتاب دیگه‌ای بردارید. چیزی به‌جز اتفاقات ناراحت‌کننده توی این کتاب نیست.» نظر منم دقیقاً در مورد این کتاب همینه :)
Of.the.sun
کتاب بدی نبود ولی‌ خیلی هم جالب نبود
مریم
داستان ، جذاب و بسیار غم انگیز هست. بنابراین کسانی که روحیات حساسی دارند یا زود افسرده میشوند و یا خودشان غم و مشکلی دارند نباید اصلا این داستان را بخوانند. عیب داستان ناامیدی و غلبه افسردگی و مشکلات بر امید هست که اگرچه یک واقعیت تلخ است ولی همیشه برای ادامه زندگی باید جنگید و امید داشت و از بقیه کمک خواست و هرگز نباید تسلیم شد. اگرچه شخصیت اصلی داستان بیمار روحی است و سلامت روان ندارد و تصمیمش اختیاری نیست.
آوا داوودی فر
یکی از دوستان نوشته بود اگر غمگین هستید یا افسرده ید این کتاب را نخوانید و من اضافه می کنم اگر مادر دو فرزند هستید نیز این کتاب را نخوانید. همیشه به مادر های فقیر فکر می کنم به مادر های نمی توانند فرزندانشان را سیر کنند یا هزینه ی درمان فرزند بیمارشان را ندارند! دنیای افسرده ها خیلی شبیه دنیای مادر این داستان است. نویسنده قطعا خود تجربه های از این دست ناامیدی و افسردگی داشته است که توانسته به این خوبی حال یک انسان ناامید را توصیف کند. داستان یک مادر فقیر با دو فرزند، بسیار جذاب بود طوری که می شد یک نفس تا آخر بخوانیمش و حتی متوجه گذر زمان نشویم. آخرین سفر یک مادر افسرده با مقدار اندکی سکه های پس انداز شده. یک سفر بی برگشت ... در آخر داستان بسیار تلاش کردم که خودم را به کوچه ی علی چپ بزنم. می توانستم با غم این داستان بمیرم اما خیلی تلاش کردم خودم را به کوچه ی علی چپ بزنم. اولین داستانی است که نمی خواهم بعد از تمام شدنش به آن فکر کنم باید سریع بروم سراغ یک کتاب دیگر ... کتابی که بتواند وحشت و غصه ی این کتاب را با خودش بشورد و ببرد ... یا شاید بهتر است بخوابم. قصه ی دو پسر کوچولو با یک مادر بیمار روانی فقیر ... درست همین ...
فاطمه سادات حبیبیان
شخصیت پردازی فوق‌العاده بود... کتاب به شدت تلخ بود و چیزی که خیلی برام جالب بود اینه که اصلا شخصیت داستان رو قضاوت نکردم و انقدر باهاش همدلی کردم و درکش کردم که پر از بغضم و این هنر فوق‌العاده نویسنده رو نشون میده...
رابرت
اثر دارکی بود چون واقعی بود داستانش خلاصه خیلی تلخ روایت میشد
p.kh
داستان مادری درمانده وبیکس با دو پسر کوچک ودوست داشتنی ،این داستان میخواد به ما بگه که با هم مهربان باشیم ،هوای افراد بیچاره وتنها رو داشته باشیم تا دنیا جای قشنگتری برای همه باشه،احساس میکنم داستان این رمان همیشه درذهنم باقی خواهد ماند.
زهرا
داستان تاریک و غمگینی داره
rebaz raoodi
یک رمان کوتاه اما یک زندگی پر از پستی و بلندی و پر از قطره قطره های باران و دریا. مادری که میخواهد با نبود لبخند خود فرزندانش را خوشحال کند.
مهسا
خیلی تلخ و روانپریشانه بود
نیما
چاپیش رو قبلا خوندم، کتاب جالبی بود، ولی گاهی از ریتم میفته
Hannaneh Rashidi
اتفاقی که براشون افتاد وحشتناک بود. مادره اگر دنیا رو دوست نداشت، باید میذاشت بچه هاش زندگی کنند. درکل فکر میکنم، پیام کتاب خیلی ثقیل بود، نباید ناامید شد، بالاخره راهی پیدا میشه.
کاربر ۱۹۵۲۹۱۶
افتضاح بود پراز ناامیدی

حجم

۱۰۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۱۰۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۶,۲۵۰
۱,۸۷۵
۷۰%
تومان