
نظرات کاربران درباره کتاب ما ایوب نبودیم
۳٫۷
(۷۷)
fatememoradiam
اینقدر این کتاب خوبه که باید قطرهچکونی خوندش. یکهویی هدر میره.
کاربر 4515104
اینقد کتاب خوب هست باید تمومش کردوازشون بگذری
katy
چون روایت ها از زندگی های واقعی بود بسیار دلنشین بود ، از نویسنده تشکر میکنم و توصیه ی اکید به خواندن .
Mohammad Javad Mohammadi
چقدر تجربه زیسته ریختن تو دل این کتاب چقدر میشینه اشکم دراومد بارها
کاربر 2905553
برای خانم زهره ترابی نویسنده داستان اول: به نظر من لقب فداکاری و ریسک بر سر آینده مختص علی است و گاهی انقدر حس بی کسی و تنها مراقب، بر آدم غلبه میکند که اینده و حال خودش را فراموش میکند و دوست دارد هر کاری انجام دهد که یک درصد خانوادهاش را در وضعیت نرمال ببیند به نظر من علی فداکاری بزرگی هم در حق شما انجام داده شاید اگر به تحصیل خود ادامه میداد چند سال زندگی کاری شما عقب میفتاد به هر حال منظورم این بود که کسانی غیر از رنج دیدهها و پیرهای فامیل باید قدردان باشند و در آخر کاش دنیا جای بهتری برای ما فرزندانی بود که با کلمات کنسر و تومور مارکر و ... آشنایی داریم
حـــــاجــ مَـــهدی
دقیقا یک رفیقی داشتم تو شهر دامغان که اسمش
علی بود ،مادرِ خدا بیامرزش هم دچار بیماری سرطان بود
اون روزا سال۱۴۰۰
هم حکم همون سرباز وظیفه ای رو داشت که از درس و بحثش بخاطر مادرش زد
نمیدونم این داستان ،داستان علی خودمونه یا علی خودتون....
کاربر ۱۴۲۸۸۶۷
ای خدا.
چقدر این کتاب به دلم نشست. رفت توی لیست محبوب ترین کتاب هایی که تا بحال خوندم.
shirin shakeri
معرفی کتاب رو که دیدم، فکر کردم برای من نوشته شده. روایتهایی غم انگیز، شجاعانه، صادقانه و تأثیر گذار.
به خصوص دو روایت اول را خیلی دوست داشتم.
sbabayan
این کتاب شامل جستارهای دلنشینی از انسانهایی است که به نحوی با مراقبت از فردی بیمار، کودکی اوتیسمی، درختان بلوط زاگرس، درد و رنج ناشیز نابارداری و... روزگار گذرانده اند و اصلا نقش قدیس و فرشته را نمی گیرند، بلکه از سختی های طبیعی این کار، کم آوردن ها و درد ها و رنج ها می گویند که چون از دل برامده، بر دل هم می نشیند.
کاربر Armin .janT
هماناهرانسانی.ازدریچه.نگاه خود دنیاومردمرا میفهمه.
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
سلام کتاب بسیاز جالبی بود
با درد و رنج و اندوه زیسته دیگران آشنا می شوی و بنظرم مهم ترین تکته این است که قدر داشته هایت را می دانی و بیشتر شکر گزاری می کنی
در ضمن حس احترام بیشتری نسبت به همه انسان های مراقب پیدا می کنی و ارزش کار آنان را بهتر درک می کنی
کاربر 6546954
آفرین به چنین مادرانی که بادرایت کامل و آگاهی با موضوع مهم دست و پنجه نرم میکنند.
Ataraxie
خواهرم برام خریدش که هم منو ببخشه هم خودمو ببخشم همه بقیه منو ببخشن💔
leili
داستان اول و دوم جذاب بودند وکاملا باهاش درگیر میشدی و قانع شدم که بخرم . اما قصه سوم هم قلم جالبی نداره هم مدام کلمه مراقبت رو تکرار میکنه و در کل حوصله سر بر بود این قصه .. درسته مضمون اصلی کتاب مراقبت هست اما تکرار یک خط در میون این کلمه خیلی شعار گونه و نخ نما شده
parissa
بیبدیل بود در نگاهِ من!….میتوانم بارها و بارها بخوانمش؛ اشک بریزم بر شکوه این تالیف و کیف کنم!………..🌱
mina
شخصا بعضی داستانها مفهوم مراقبت رو به من نرسوندن مثل برای آخرین تصویر یا مراقب شب و...
انتظاری که از عنوان و توضیح کتاب بوجود اومد،با خوندش برآورده نشد؛ مثلا تلاش برای بچهدار شدن و یا پزشک کودکان شدن مواردی نیستن که بشه اونا رو خیلی خاص و تاثیرگذار دونست.
Zeinab Ghahremani
در بخشی از این یادداشتم از جستار آخر این کتاب نام بردم: آگاهی، پلِ رنج و شادی
این هفته از همان وقت که در پیج حامد رئیسی از دی متیل تریپتامین خواندم که مولکول روح یا هورمون خداست و آگاهی کیهانی ایجاد میکند درگیر واژهی آگاهی شدم. بعدش هم در نیلوفر و مرداب بیشتر درگیرش شدم. راهبِ نویسندهی این کتاب یک شیوه برای لذت بردن را ذهنآگاهی تعیین کرده و مینویسد: «ذهنآگاهی نه تنها به ما کمک میکند با رنجهایمان به درستی در ارتباط باشیم و بتوانیم آنها را بپذیریم و دگرگون سازیم، بلکه سبب میشود بتوانیم با شگفتیهای زندگی نیز به درستی ارتباط برقرار کنیم. بدن ما یکی از این شگفتیهاست. بنابراین هنگامی که آگاهانه نفس میکشیم، عمل دم و همچنین بازدم میتوانند شادیآور باشند. به راستی میتوانید لذت بردن ازتنفستان را آغازکنید.»
با خواندن جستار «کارد خوردن در دماوند، برخاستن در هیمالیا» باز من به نوعی آگاهی رسیدم با اینکه نویسندهی این جستار هیچجا از آگاهی نگفته. در آخرین پاراگراف این جستار سعیدینژاد مینویسد: «از مرد هندی فاتح هیمالیا میپرسند «حالا که از آن بهمن جان به دربردهای و قله را فتح کردهای چه حسی داری؟» با صدایی گرفته و لبهایی که انگار هرآن از شدت خشکی ترک برمیدارد، میگوید: « فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا.» دهانم ناگهان خشک میشود. دوبلور روی مستند میگوید «پشت هر سختی آسانی است.» یاد مادربزرگم میافتم. سر برمیگردانم ببینم آیدین کجاست. روی کاناپه با لباس بیرون خوابش برده. عمیق. خیلی عمیق.» آگاهی از اینکه آقای ابراهیم ،پدر آیدین با اختلال اتیسم، در لحظهلحظهی زندگی با تنهایی و رنج اتفاقاً این را زندگی کرده که «با هر سختی آسانی است» که توانسته دوام بیاورد و با اندوه و رنج تنهاییش به صلح برسد. خودمم هم دارم در نرمشهایی که شرکت میکنم و شادیجان هشدار میدهد که توجه کنید کدام عضلهیتان در حال انقباض است شده حتی لحظهای آگاهی را لمس میکنم، در زمان لقمه جویدنم هم حتی اگر یک لقمه باشد. همین تجربههای لحظهای میگوید تیچ نات هان نویسندهی نیلوفر و مرداب خوب روشی را برای لذت بردن پیشنهاد میکند: «ذهنآگاهی.» 1404.3.11
قهرمانی #یادداشت_روز
lilylilyLily
موضوعی جدید و بسیار دردناک.
ensiye139
فقط نمونه کتاب رو خوندم نه کاملشو واسه همین میگم مطمئن نیستم و تو سفارشش به دیگران تردید دارم.
کاربر 5494181
من تمومش نکردم ، اما نظرم در مورد قسمتای اول کتاب مثبت بود.
حجم
۲۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۱۳۳,۰۰۰
۱۰۶,۴۰۰۲۰%
تومان