نظرات کاربران درباره کتاب لالایی
۴٫۲
(۲۲)
المیرا پویامهر
کتابهای زیادی در مورد جنگ، قهرمانیها، کشتهها و اسرا نوشته شده است و از مردان زیادی تقدیر شده است. اما جنگ محدود به این اتفاقات و شخصیتها نیست. قهرمانان ساکت زیادی در جنگ حضور دارند که هیچگاه دیده نمیشوند. اسرای زیادی در جنگ حضور دارند که هیچگاه در فهرست اسرا نامشان ذکر نمیشود. در داستان مردان جنگ، خبری از پشت جبهه نیست. خبری از زنان و کودکان نیست؛ جنگ همیشه آنچه در کتابهای درسی به ما میآموزند نیست، جنگ فقط توپ و تانک و سنگر نیست. جنگ یعنی بیخانمانی، یعنی از دست دادن آرزوهایی که با چیده شدن تک تک آجرهای خانه در قلب ساکنین خانه چیده شدهاند. یعنی فرزندان بیشناسنامه و بینام و نشانی که پدرانشان قاتل مادربزرگ و پدربزرگشان هستند. حال فرصتی پیش آمده که این قهرمانان ساکت لب به سخن بگشایند. از اسارات بگویند. از زیستن در کنار دشمن خودی؛ از تقسیم بالاجبار زمین، از رانده شدن توسط افرادی که ادعای دفاع از آنها را میکردند؛ از فرار با کمک قایق و پناه بردن به آب های خروشان؛ از پناهندگی و زیستن در اردوگاه پناهندگان، مهاجرت به کشوری غریب؛ قبول کردن دستان گشوده غریبههایی که دشمن خوانده میشدند؛ شروع زندگی جدید و عادت به فرهنگ و زبان جدید و دور شدن از گذشته. شنیدن داستان جنگ از زبان زنان و کودکان چهره جدیدی از جنگ را نشان میدهد.
کیم توی، نویسنده ویتنامی، در کتاب خود، لالایی، از جنگ مینویسد، جنگی که اگرچه در جبهه آن حضور نداشته اما تمام اثرات آن را لمس کردهاست. دختر بچهای که به همراه خانواده در ویتنام زندگی خوبی داشته و در پی جنگ مجبور به مهاجرت میشود و در فرار و مهاجرت و تلاش برای پذیرفته شدن در کشور جدید رشد میکند و بزرگ میشود. وی خاطرات خود را از قبل و بعد جنگ در قالب روایتهایی کوتاه نوشته و سختیها و مشکلاتی را بازگو میکند که حتی در تخیلات مردمی که در کشورهای آرام و در صلح زندگی میکنند نمیگنجد. شاید اثربخشترین بخش کتاب گذر نویسنده از سختیها و سربلند کردن به مثابه ققنوسی از خاکستر مشکلاتش باشد.
در بخشی از کتاب آمدهاست : " ما اغلب فراموش میکنیم زنانی بودند که ویتنام را روی دوششان حمل میکردند، همانطور که شوهرها و پسرهایشان سلاحها را روی دوش خود حمل میکردند. ما آنها را فراموش میکنیم چون آنها زیر کلاههای حصیریشان به آسمان نگاه نمیکنند. آنها فقط منتظر میمانند تا خورشید غروب کند و بتوانند به جای خوابیدن بیهوش شوند. اگر مجبور میشدند زمانی را منتظر شوند تا خواب به سراغشان بیاید در کابوس منفجر شدن پسرهایشان غرق میشدند و یا بدنهای همسرانشان درحالیکه روی رودخانه شناور بودند در برابر چشم هایشان مجسم میشد. اسیرهای آمریکایی میتوانستند در مزرعه های پنبه در مورد غمهایشان آواز بخوانند، اما آن زنان غم خود را در سینهشان پرورش میدادند. آنها بهقدری زیر غم و غصه خم شده بودند که دیگر نمیتوانستند خود را بالا کشیده و راست بایستند."
المیرا پویامهر
خواهش میکنم جناب کریمی عزیز🌹
ali karimi
واقعا کتاب عالی بود ممنونم ازتون برای ترجمه این سبک کتاب ها که دنیای آن سوی جنگ و بهتر بگم جهان زیرین به ما نشون میده. سپاسگذارم.
نازبانو
متاسفانه زیاد جذبم نکرد ، اما ترجمه ش عااااااااااااالیه
mahdieh farjudian
ماجرای کتاب و نحوه ی روایت خاطرات و اتفاقات بی نهایت جذاب و تکان دهنده بود و ترجمه ی بی نظیر و روان و کامل خانم پویامهر اشتیاق خواندن را چندین برابر می کند. این کتاب را حتما توصیه می کنم.
reyhanesalahi
خیلی توصیفات قشنگی داشت...خیلی ناراحت کننده بود...یعنی آدم واقعا باید انقدر سختی بکشه تا هر چیزی رو انقدر قشنگ و پرمفهوم ببینه؟
فقط کاش آخرش یکم بیشتر از خودش میگفت
maryam_z
ممنونم 🌻🌻
reyhanesalahi
به نظر من که خوب بود.مترجم پاورقی هم اضافه کرده بود که بیشتر بفهمیم
maryam_z
ترجمه ی کتاب چه طوره ؟؟
akram
کتاب شامل خاطرات پراکنده و کوتاهِ که هر کدوم تو چند صفحه نوشته شده, علی رغم اینکه فکر میکردم خاطرات در قالب یه داستان بلند و منسجمه.
به هرحال دلنشین بود...
قیصر
خواهش میکنم. موفق باشید
akram
خیلیییییی ممنون
Ghazal Karavan
روایتی از مهاجران ویتنامی در جریان جنگ ویتنام و از زبان کسی بود که خودش این رو تجربه کرده بود و بیشتر مصائب بعد از جنگ و تاثیراتش رو بیان میکرد
tin
کتاب به صورت خاطرات پراکنده اس البته نویسنده اخر هر داستان رو به نوعی به داستان بعدی که قصد تعریفشو داشته وصل کرده و قلم شیرینی هم داره.
ترجیح میدادم در قالب یه داستان بلند باشه، ولی به هر حال دوسش داشتم. از همون خط اول خیلی برام جذابیت و کشش داشت. زیبا و غم انگیز بود.
جواد
روایتی از جنگ و استبداد و آوارگی
S.Abolqasem
زیاد ارتباط برقرار نکردم با کتاب، شاید باید دوباره و با دقت بیشتری بخوانمش
سمیرا میرزایی
توصیفات جالبی از فضای مهاجرت داره. تفاوت فرهنگی در برقراری ارتباط بین انسانها خیلی قشنگ توصیف شده.
شقايق بانو
من اصلا چیزی راجب ویتنام نمیدونستم یکم یعنی خیلی کم تونست راجب جنگ ویتنام اطلاعات بده،کتابش بد نبود ولی فوق العاده هم نبود، واسه یبار خوندن بد نیس
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اسم کتاب هم در زبان فرانسه معنی دارد و هم در زبان ویتنامی. در ویتنامی به معنای لالایی و در فرانسه به معنای جریانی کوچک است. و جالب اینکه هر دوی این معانی با ساختار کتاب هماهنگی دارند. از آنجاییکه کتاب شامل روایت های کوتاهی است که به ندرت از یک صفحه تجاوز میکند، می توان آن ها را به جریان های کوچکی از زندگی مردم ویتنام تشبیه کرد. همچنین ساختار انها به گونه ای شبیه به سوگنامه یا لالایی و نجواست.
این روایت های کوتاه:
از زندگی در جامعه ی کمونیستی
دشواری زندگی در چنین جوامعی
جنگ
و نهایتا فرار از طریق دریا و پناه بردن به کانادا میگوید.کتاب به زبان فرانسوی نوشته شده ولی مترجم آن را از انگلیسی ترجمه کرده است.
حین خواندن کتاب گاهی حس می کردم مفاهیم اصلی بیش از حد بین فرهنگ ها جابجا شده و گاهی گوشه ای از آنها در این جابجایی، ناخواسته جا مانده یا جدا شده است. این موضوع گاهی ارتباط برقرار کردن با کاراکتر های داستان را سخت تر میکرد. می گویم سخت تر، از آن رو که نوع روایت داستان به گونه ای است که همیشه فاصله ای بین کاراکتر ها و مخاطب قرار می دهد و اجازه ی ورود خواننده به این حریم را نمی دهد. همین سبک باعث شده این کتاب بین دو گونه ی مستند نگاری و رمان در تلاطم باشد.
در کل، بیشتر حجم کتاب لالایی به بازگویی زندگی مردم پیش از حاکمیت کمونیسم و پس از ترک ویتنام می پرداخت و از آنچه من انتظار داشتم درباره ی جنگ ویتنام و امریکا بخوانم خبری نبود. ولی نمی توان کتمان کرد که کتابی ارزشمند و دردناک بود.
چه کسی می تواند ادعا کند دنیا در جنگ زیباست؟!
behraadmoradi
^_2
کتاب راجب جنگ ویتنام و فرار از ویتنام.
پر از توصیفات قشنگ و جذاب طوری که نمیش به راحتی از روی جملاتش رد شد و من دوست داشتم بعضی جملاتش رو بارها بخونم.
حجم
۱۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۲۹,۵۰۰
۲۰,۶۵۰۳۰%
تومان