نظرات کاربران درباره کتاب یک روز انتظار

ارزش خوندن داشت چون نکته جالبی رو تو چند صفحه کوتاه ذکر کرد.خیلی وقتا ما هم بخاطر ندانستنمون زجر میکشیم درصورتی که اون مساله چیز بد و خطرناکی نیست

داستان ساده و جالبی بود گاهی همین سوءتفاهم هاست که زندگی را سخت می کند

به نظرم نویسنده یک مفهوم مهم را به شیوه ی خلاقانه ای بیان می کنه،راستش من خودم از ایده اش خیلی خوشم امد. فکر می کنم برای همه ما پیش امده که پیش داوری ها و تصوراتمون رو درباره مسائل، حقیقت در نظر بگیرم و احساسات و جهت گیری رفتار و عملکردمون چه در مسائل روزمره و پیش پا افتاده چه مسائل با اهمیت تر با توجه به همین تصورات بوده.و احتمالا خیلی وقت ها ما انقدر خوش شانس نبودیم کی پی ببریم این فقط زاویه دید ماست تصور ماست نه حقیقت...

جالب بود. تفکرات اشتباه میتونه آدم رو از درون نابود کنه.

چه قدر جالب بود اینکه داریم زندگیمونو عادی میگذرونیم و راحت میخندیم و گریه میکنیم برای اینکه به فکر مرگ نیستیم و اگر اتفاقی احساس کنیم به مرگ نزدیک هستیم دست از همه تلاش ها میکشیم و فقط منتظر مرگ میشیم زندگی کنیم اما یادمونم باشه مرگ همین نزدیکیاس

داستان جالبی بود. نوع نگاه انسان ها به قضایا و درک کردن یا درک نکردن درست اون ها باعث برداشت های متفاوت از قضایا میشه و این موضوع باعث به وجود آمدن باورها و اعتقادات میشه و این باورها و اعتقادات سرنوشت انسان رو تعیین می کنن یعنی این امکان وجود داشت که اگر پسرک تفاوت بین درجه ها رو متوجه نمیشد می مرد. ارزش خوندن داشت.

خوب بود...میگه که خیلی وقتها با ندونستن موضوعی، جوری برداشت میکنیم که خودمون رو عذاب میدیم فکرش رو بکنین یک روز کامل مطمئن باشید که می‌میرید؛ چه فکرهایی به سرتون میزنه؟

داستان خوبی است برای همه سنین ها مناسب است.

بااینکه کم بود عالی بود

خوب،خلاصه،مفید

فقط یه آدم کتابخون میتونه مفهوم درون این داستان رو بفهمه. بسیار آموزنده و امید بخش. بخونید و به اتفاقاتش فکر کنید. پیام های مهمی توش پنهانه

چرا یه عده فکر می کنن چون نویسنده مشهوره باید تعریف الکی کنن ازش ؟نظر واقعیتون رو بگید بدون در نظر گرفتن نام بزرگ و دهن پُر کن نویسنده ...

که چی مثلا؟ الان داستان بود این؟😶 هیچ وقت این همینگوی رو درک نکردم بعضی داستان هاش قشنگن ولی بعضی دیگه واقعا مسخره ان. ولی چون به واسطه ی همون چند تا داستان معروف شده دیگه هر چی مینویسه همه میگن به به و چه چه.🙄

بد نبود از اونجایی که صفحات کمی داشت خوندنش خیلی اذیت نکرد اما اگر حجم بیشتری داشت میگفتم وقتم تلف شده چون به اون صرت زیبا و دلنشین نبود

اتفاق خاصی توش نمیفته. انگار که داری یک صفحه از دفتر خاطرات یکیو میخونی.

داستانی بسیار ساده که زیادم جالب نیست.

من زیاد خوشم نیومد😕

داستان کوتاه

کتاب فوق العاده کوتاه و ساده ای بود اما حس خوبی به من داد .خیلی روان بهم گفت که خیلی از نگرانی‌ها به خاطر ندونستن یا بی اطلاع بودن از موضوعه، همین.

نظر من رو جذب نکرد ولی بد نبود

چه پایان‌بندی زیبایی، در خور اسمِ همینگوی

عالی بود.

متنش روان بود✍🏻داستان خاصی رو دنبال نمیکرد و درواقع زندگی یه فرد عادی بود ولی متنش جوری بود که آدم ناخودآگاه خودشو تو اون موقعیت قرار میداد🙃 اگه کتابو با دقت بخونید منظورمو متوجه میشید😉

عالیییییی بود. من هم از تب ۱۰۲ تعجب کردم، توی این داستان به ما میگه که دید ما خییلی میتونه اشتباه باشه حتی با وجود اطمینان خودمون

درکل مفهومی ک میخاس برسونه خوب بود و در نهایت رسوند ولی میتونست تهشو بهتر ببنده و و سطای داستان بیشتر آدمو درگیر کنه که البته این برای یه کتاب خیلی کم حجم توقع زیادیه😐

آخرش جالب بود خوشم اومد

توصیه میکنم حتما دانلود کنید خیلی قشنگ بود

یکی‌از‌بهترین‌کتاب‌های‌کوتاهی‌بود‌که‌تاحالا‌خونده‌بودم متنی‌که‌یه‌جورایی‌وصف‌حال‌پسر‌بچه‌ای‌رو‌داره‌که . . کل‌روز‌از‌وقتی‌که‌بیدار‌میشه‌منتظرمرگه‌ . . واقعا‌این‌کمبود‌اطلاعات‌و‌درنتیجه‌زود‌باوری‌ چیزیه‌که‌شاید‌خیلیامو‌ن‌بهش‌مبتلا‌‌باشیم.

کوتاه و جذاب دنیایی رو ب ادم نشون میداد ک کمتر بهش فکر میکنیم اینکه امید چقدر روی زندگی آدم موثره...

خیلی ها هنوز نمیدونن اضطراب مرگ در بچه ها هم وجود داره.. از این‌نظر داستان جالبی بود 😊

متاسفانه نتونستم کتاب را درک کنم و خوشم نیو مد بیشتر از گربه لوبیا پز خوشم اومد. امید وارم شما لذت ببرید

یکی از ویژگی‌های ارنست همینگوی نویسندگی در سبک رئالیسم هست؛ چیزی که به خوبی در پیرمرد و دریا آشکار بود؛ در این داستان کوتاه هم علاوه بر تصوری که تو ذهن مخاطب به وجود میاد می‌بینیم که همینگوی واقعیت انسانی (کشته نشدن با یک تب ساده) رو به نمایش می‌کشه. برای ۹ صفحه کتاب؛ داستان بدی رو روایت نمی‌کنه ولی خب قطعا اثار قوی‌تری از این نویسنده هست که می‌تونین بخونید.

جالب بود در عین سادگی

با زبانی ساده یک نکته مهم بیان میشه ، اینکه دیگران و دنیا رو از دید خودمون نگاه نکنیم.....چیزی که برای شما بدیهی هست شاید برای دیگری معنای متفاوتی داشته باشه....

داستان خوب و جالبی بود باید عمقی به داستان نگاه کرد تا بتونی درکش کنی

با پوست و گوشت و استخون میشه سردی و ترس و تاریکی که پشت پرده افکار کودک هست رو حس کرد،فوق العاده بود به نظرم.تصویر سازی هم که حرف نداشت

اشتباه این بچه ممکنه برای ما هم اتفاق بیوفته😉

خواندنش هرچند کوتاه اما خوب بود. یک روز انتظار برای اتفاقی که توی‌مغز پسرک اجتناب ناپذیر بود، اما توسط پدرش متوجه خامیش شد. از خیالش دست کشید، نجات پیدا کرد اما ناتوانی در مقابل خیلی از مسائلی که ممکن بود در آینده به خاطرش مثل اون یک روز اشتباه بکنه، روحیه ش رو حساس و شکننده کرد.

اولش از عدد صد ودو تعجب کردم و احساس کردم تخیلیه...انتهای داستان رکب خوردم...میتونه مفهوم عمیقی داشته باشه مثل اینکه دید ما به یک موضوع میتونه خیلی اشتباه باشه حتی با وجود اطمینان به عقیده خودمون

باورهای ساده بچه‌ها :)

ترجمه که کار خانم تدین گفتن نداره ، داستان هم قابل تأمله...بعضی ‌وقتا ندونستن و ناامیدی باهم یکی میشن ، این دونستن انگار یه جورایی آدمو هُل میده جلو ، انگار شجاعت میده ، قدرت تمیز میده .

کتاب خیلی خوبیه توصیه میکنم حتما بخونید👌

پایانی نداشت!

میشه این 10 صفحه رو در یک عبارت پند آموز وبعبارتی کلمات قصار خلاصه کرد. مثلا: به هر چیز فکر کنی تصویر همان چیز در ذهنت نقش می‌بندد

حس معلق بودن ن زندگی ن مرگ

یه داستان ساده اما عمیق از دنیای عجیب و تامل برانگیزبچه ها

بااینکه ۱۰صفحه داره ولی خیلی خوب ذهن بچه ها رو نشون میده و نگرانیشون و از بابت مرگ و اینکه اعتماد به پدر و حرفش از طرف کودک خیلی خوب نشون داده شد

دردل این داستان کوتاه درس بزرگی هست

پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید درکش شاید برای بعضیها سخت باشه ولی درکل داشتان خیلی خوبیه

داستان حرف هایی برای گفتن داشت ولی به دل ننشست