نظرات کاربران درباره کتاب بادام

(((هرکس دو بادام داخل سرش دارد که جایی میان پشت گوش ها در پشت جمجمه قرار دارد.در حقیقت اسم آنها آمیگدال است که ریشه در کلمه بادام در زبان لاتین دارد چون اندازه و شکل آن دقیقن مانند بادام است. وقتی شما به واسطه چیزی در خارج از جسمتان برانگیخته میشوید این بادام ها به مغزتان سیگنال میفرستند. بسته به نوع محرک شما احساس ترس ، خشم ،لذت یا اندوه میکنید اما بنا به دلایلی ظاهرن بادام های من خوب کار نمی‌کنند. وقتی برانگیخته میشوند عمل نمی‌کنند. بنابراین من نمیدانم چرا مردم می‌خندند یا گریه میکنند یا لذت میبرند ، غصه میخورند ، عشق میورزند ، می‌ترسند..... این ها همه پدیده‌هایی مبهم برایم هستند. کلمات «احساس» و «همدلی» برای من مفهوم خاصی ندارند. من یونجی هستم💔))) یکی از احساسی ترین کتابایی بود که خوندم. مثل بیشتر کتابای ادبیات کره جنوبی و ژاپن زمان خوندن این کتابم حس خوبی داشتم. بعضی جاها با یونجی گریه کردم و عمیقن گان رو دوست داشتم. گان و یونجی دو شخصیت متفاوتن. یکی از زمانی که بدنیا اومده عشق رو دریافت کرده اما قادر به پاسخگویی و درک نبوده و دیگری بنا به یه اتفاق نتونسته هیچ عشقی دریافت کنه و جز خشونت و بی مهری و طرد شدن چیزی ندیده. کتاب به تاثیرات دریافت یا عدم دریافت عشق در کودک میپردازه.خوندنش خالی از لطف نیست.

چی یاد گرفتین...؟ ^^ من یاد گرفتم که احساسات چه خوب و چه بد قدرت خاصی دارن و توی زندگیمون نقش خیلی مهمی دارن..

به قدری این کتاب منو محو خودش کرد که کاش میتونستم به همه هدیه بدمش 🤗 اگه واقعا دنبال یه کتاب عالی میگردید که مطالعه کنید، اینو اصلا از دست ندید🌻🌺

اولین کتابی که امسال خوندم کتاب بادام بود که اتفاقی سر راهم توی یه کتاب فروشی دیدم و بخاطر اسمش که برام جالب بود خریدمش . اولش که شروعش کردم داستانش برام جالب بود خصوصا چون خودم روانشناسی میخونم و این کتاب موضوع روانشناختی داشت و همینطور یکم که جلو رفتم حس همذات پنداری با شخصیت اصلی پیدا کردم چون من یه آدم درون گرا هستم که همرنگ جماعت شدن برام کار سختیه و این فضا و موضوع اصلی کتابه . این یک کتاب روانشناختی و اجتماعی هست . ساده و روانه ولی یکم که جلو رفتم یه صحنه ها و حتی شخصیت های اشنا دیدم از بهترین فیلم ها و کتاب هایی که قبلا خونده بودم . حالا اسم نمیبرم اسپویل نشه . چندتا هم مثال و تشبیه توی کتاب دیدم که توی ذوقم زد مثل اینکه یه دختر درونگرای کم حرف رو به پیرزن ها تشبیه کرده بود بنظرم نویسنده میتونست مثال های بهتری بزنه . خب از نقاط ضعفشم گفتم در کل کتاب بدی نبود حس خوبی داشت و همینطور پیام خوبی داشت اما مسحور کننده نبود برای من . امیدوارم براتون مفید بوده باشه . پ.ن : من این کتاب رو نسخه چاپی نشر آتیسا ترجمه مونا تقوی فر خوندم که خوب بود این ترجمه و انتشارات رو نظری نمیتونم بدم چون نخوندم

از حجم زیاد احساسات نمی‌تونم راجع به کتاب نظری بدم. و از این موضوع به شدت ناراحتم که نمی‌تونم راهنمایی ای بکنم که ترغیب بشین این کتاب رو بخونین. فقط می‌تونم بگم لذت بردم. حتی از مسیر داستان لذت بردم، از ابتدا و پایانش هم همینطور. حتی یادداشت های مترجم هم خوندم. منی که هیچوقت مقدمه و هیچوقت یادداشت های نویسنده و مترجم رو نمی‌خوندم، دوست داشتم ببینم دیگران چه نظری داشتن. بعد از خوندن نظراتشون، متوجه شدم که احساس درستی پیدا کرده بودم. «غرق شدن در سیل عظیم احساسات» احساسیه که بعد از خوندن این کتاب بهم دست داد.

در نظر من بادام رمانی معمولی بود. ایده و شروع خوبی داشت اما از روند داستانی و ترجمه، اگر بخواهم راستش را بگویم ضعیف بود. از آن لذت نبردم و به سختی تمامش کردم. آنطور که باید من و احساساتم را قلقلک نداد.

با اینکه کتاب خیلی معروفی هستش ولی من زیاد ازش خوشم نیومد. اکه بخوام روراست باشم،داستان منو اصلا جذب خودش نکرد و هیچ جذابیتی نداشت برام ترجمه خوبی هم نداشت*اخه کلا کتابایی که شخصیت اصلیشون منزوی هستن رو نمی‌پسندم و مورد علاقم نیستن🥲🤌🏼

فرض کن نتونی هیچ احساسی داشته باشی، نه ترس، نه غم، خشم، شادی و نه هیچ حس دیگه ای، نتونی گریه کنی، نتونی دلیل رفتار و احساسات افراد رو بفهمی. بدون احساسات چطور میشه دنیا رو درک کرد؟ احساسات بخش بزرگی از شخصیت ما، ابزاری برای ارتباط و درک انسانها و جهان هستن. بدون احساس انگار هیچ چیزی نداری. نقش اصلی قصه ما مبتلا به بیماری آلکسی تیمیا بوده است. آلکسی تیمیا یا ناتوانی تشخیص و ابراز احساسات در انسان، اختلالی مغزی است، که بخاطر کوچیک بودن بخش آمیگدال مغزه که یک نقص همراه با تولده. با خوندن این کتاب می تونیم وارد دنیاش بشیم. کتاب زیبا و خواندنی ای بود، خیلی دوستش دارم. سه روزه تمومش کردم. پ ن: نام دیگه ی آمیگدال، مغز بادامه. و یک نکته مهم؛ نقص همراه با تولد باید بجای مادرزادی استفاده بشه.

از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم. این کتاب داستان دو پسر است که کاملا متفاوت هستند. نقش اصلی کاملا بی احساس و نفر دوم پر از احساس است. این کتاب به ما می آموزد که فرزندان خود را بی قید و شرط و بدون قضاوت دوست بداریم.

با اینکه خیلی معروفه من زیاد نپسندیدم ! موضوع جدیدی داره ولی ...‌من خوب باهاش ارتباط برقرار نکردم با اینکه با مفاهیم پزشکیش اشنا هستم اما پایانش برام باورپذیر نبود

کتاب شروع خیلی خوب و ایده جدیدی داشت پسری که به بیماری آلکسی تایما مبتلاست و چیزی رو احساس نمیکنه شما موقع خرید این کتاب توقع دارین کل کتاب درمورد این بیماری و چالش هایی باشه که این پسر باهاش روبرو میشه باشه و خب باید بگم تا یک سوم ابتدایی داستان هم به همین منوال طی میشه ولی دو سوم بعدی شخصیت های دیگه ای وارد داستان میشن و برای من مسیر داستان خیلی از ایده اصلی خودش خارج شد و رفت سمت پرداختن به مشکلات شخصیت های جدید مشکلاتی که از قضا خیلی پیش پا افتاده و کلیشه ای بودن (مثلا پسر قلدری که با آدم های ناسازگار رفت و آمد میکنه و برای بقیه دردسر درست میکنه و…) در آخر بنظرم نویسنده میتونست خیلی بهتر کتاب رو پیش ببره ۳ با ارفاق

این یکی از زیباترین کتاب هایی بود که تا الان خوندم😍😍 شخصیت پردازی قوی ای داشت جذابیت زیادی داشت دائم میخواستم بخونم تا ببینم بعدش چی میشه مامانم که اصلا اهل مطالعه نیست عاشقش شده بود

کتاب قشنگی بود جملات قشنگ و اموزنده ای داشت و داستان عالی ای بود

من کتابشو خوندم و واقعا قشنگ بود قشنگترین کتابی که تاحالا خوندم بودم

اونطوری که همه ازش تعریف میکردن برام جالب نبود بعضی از توصیف‌هارو دوست داشتم ولی بنظرم میشد بهتر به این ایده پرداخت:)

واقعا کتاب قشنگی بود اما داشتم به این فکر میکردم که اکثر ما کودکی شادی داشتیم ، فرض کنید که چه اتفاقی می افتاد اگه یک انسان جلوی چشمتون میمرد ، چی میشد اگه مادر و مادربزرگتون شما رو توی این دنیا تنها میذاشتن چی میشد اگه این همه سختی به آدم وارد میشد وقتی آدم لیاقت شون رو نداره ، پس داشتم فکر میکردم علاوه بر اینکه در مورد احساسات چیز هایی یاد گرفتم در مورد سختی های خیلی شدید هم یاد گرفتم اینقدر تجربه های اون سخت بودند که راستش رو بخواین توی صفحات اول کتاب میخواستم گریه کنم ، با اینکه کتاب تازه شروع شده بود . من راستا بهتون بگم خیلی از اون آدم هایی نیستم که سر هر چیزی گریه میکنن ، ( برای مثال خیلی از کتابخون ها سر چیز های که خیلی مسائل ساده توی کتاب ها گریه میکنن ) اما واقعا میتونستم تمام اون سختی ها رو با تمام وجود درک کنم که نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم . این کتاب بهم یاد داد که چقدر خوشبختم، که همچین زندگی ای دارم و باعث شد قدر همه ی آدمایی که میشناسمو بدونم چون اونا هنوز پیش منن ، اما یه روزی ممکنه برن ، کتاب خیلی خیلی قشنگی بود و باورم نمیشه یک نویسنده بتونه اینقدر خوب باشه که همچین کتابی با این همه درک از شخصیت اصلی بنویسه . ۱۰۰٪ پیشنهاد میکنم

موضوع کتاب بادام درباره‌ی نوجوانی هستش که از بدو تولد مبتلا به بیماری آلکسی تایمی بوده. (آلکسی تایمیا یا ناتوانی تشخیص و ابراز احساسات در انسان.) الان که خوندمش باید بگم که واقعا خوشحالم از اینکه شروعش کردم. حس آرامشی که موقع خوندنش داشتم برام خیلی جالب بود که معمولا موقع خوندن کتابایی که تا الان خوندم تجربه نکرده بودم. پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش چون هم ایده‌ی جدیدی داره و هم زیباست :)

من این کتاب رو نخوندم ولی میخوام که بخونمش و درباره کتاب که خوندم واقعا داستان جالبیه🤍 این کتاب رو مین یونگی عضو گروه بی تی اس خونده و ازش تعریف کرده و آهنگ آمیگدالای من رو از این کتاب الهام گرفته✨️💜خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم که این کتاب رو طاقچه داره ❤️

جوری که شوگا معرفیش کرده و منی که فکر میکنم از روی این کتاب برای اهنگه امیگدالا الهام گرفته 🥲

وقتی که شروع کردم زیاد برام جذاب نبود ولی بعدش که داستان ادامه پیدا کرد مخصوصا بعد اون اتفاقاتی که برای مادر و مادر بزرگ یونجی افتاد داستان برام جذاب تر شد...

خیلی قشنگه در مورد پسریه‌ که هیچ احساسی نداره....💚💫

کتاب بسیار جذاب و خواندنی هست مطمئنم وقتی شروع کنید به خوندن دوس ندارید بذاریدش زمین و آخر داستان هم بسیار جالب و هیجانی تموم میشه

بسیار خوب توصیه می کنم

نمی‌خوام بگم کتاب بَدیِ ها نه ولی فکر میکنم بیشتر معروفه تا جذاب و گیرا و اینو درباره بیشتر کتاب های ترند شده میتونم بگم در کل این کتاب رو دوست نداشتم

من بسیار لذت بردم و احساس خوبی بهم دست داد -برخلاف یونجی ، شخصیت اصلی داستان که قدرت درک احساسات رو نداره. شخصا پیشنهاد میدم شماهم از این کتاب لذت ببرید و درس بگیرید.

بنام خدا خیلی کتاب‌ جذابی بود . داستان متفاوتی داشت.‌ بخونیدش و‌ لذت ببرید.

خیلی خوب بود به عنوان اولین اثر نویسنده تمام جزئیات ماجرا با دقت و صحنه پردازی ذکر شده بود و ذهن ادم رو به تفکر وا میداشت نسخه ی چاپی این کتاب رو خوندم و فکر میکنم مناسب با فضای ذهنی هم کودک و نوجوان و هم بزرگسال هست. نویسنده به خوبی تونسته بود ذهنش رو به زندگی یه پسر دارای اختلال نزدیک کنه و از دیدگاه اون ماجرا رو تعریف کنه.

سلام. من از خواندن این کتاب واقعا لذت بردم. کتابی بسیار هیجان انگیزه. رویداد های غیر قابل پیش بینی داره. و درباره پسر ۶ ساله ای هستش که احساس نداره و پدرش مرده.(نداشتن احساس به معنای کوچک بودن هسته آمیگدال هست.) و همین احساس نداشتن ماجراهای عجیبی رو رقم میزنه برای پسر و خوانواده او. به نوجوان هایی که بالای ۱۱سال دارن حتماااا توصیه میکنم. و... هرچی از این کتاب بگم کم گفتم.

بادام رو در یک کلام می‌تونم بگم فوق العاده است. نویسنده قلم روان و پر احساسی داره و می‌تونیم به خوبی دنیای ادم‌هایی که مبتلا به بیماری آلکسی‌تایمیا هستن رو درک کنیم.

خیلی قشنگ بود 🥲

کتاب رو تو طاقچه نخوندم اما به نظرم بسیار زیبا بود . نشون می داد احساسات افراد چقدر ارزشمند هستند و داشتن یک دوست در زندگی چقدر اهمیت دارد . بهتون پیشنهاد می کنم حتما بخونیدش

احتمالا اولین دلیلی که شما را برای خواندن کتاب ترغیب می کند اسمش باشد ولی داستان مثل سیاه چالی شما رو به درونش میکشه که حتی شاید یادتون بره بادام چی بود این کتاب توصیفاتی از نوجوانی و احساسات داره برای من همزمان دو حس داشت ۱ احساساتم رو قوی تر حس می کردم ۲ احساساتم رو کمرنگ تر حس میکردم تلفیق این دو حس به هیجان تبدیل میشد و کلا برام لذت بخش بود

این کتاب واقعا به طرز عجیبی قشنگه✨ بنظرم یه کتابخون قطعا عاشق این کتاب میشه ، جز دسته کتاب هاییه که حوصلتو سر نمیبره و دست از خوندنش بر نمیداری💁🏻‍♀🧡

کتاب جالبی بود کتاب راجب پسر به اسم یون جه هست که احساسات نداره و بعد با یه پسر به اسم لیسو (گُن)آشنا میشه. ماجرا های جالب و یکم ترسناکی دارن😁🙄 نامجون این کتاب رو به ارمی ها پیشنهاد کرده... ارمیوونننن پاشید برید کتاب رو بخونید پاشید انقدر گشاد نباشید:/

الآن که دارم‌ این نظر رو می‌نویسم ساعت ۰۶:۰۸ صبحه و فکر نمیکردم بخاطر تموم کردن این کتاب تا الان بیدار بمونم! ‌ اوین باری بود که ادبیات کره رو میخوندم و داستان کتاب برام جدید و جالب بود، تونستم ارتباط خوبی با شخصیت‌ها برقرار کنم، دو شخصیت متفاوت که در مسیر زندگی سر راه همدیگه قرار گرفتن و ارتباط بینشون چالش‌های قشنگ و عجیبی رو ایجاد کرد. ‌ این جمله از کتاب رو دوست داشتم: "شانس نقش بزرگی در همه بی عدالتی‌های دنیا بازی میکند، حتی بیش از آنکه انتظار داشته باشید."

بر خلاف تعریفاتی که ازش شنیده بودم خط داستانی خیلی معمولی داشت 🌱

عالی بود انقدر خوب ترجمه شده که توی یک روز کلش رو خوندم و مثل این بود که فیلم میدیدم با این که اصلا رمان دوست ندارم

مطمئن نیستم همه از این کتاب خوششون بیاد داستان غمگینی داره و کمی یکنواخت پیش میره ک فکر میکنم ب خاطر مشکل ناتوانی در بیان احساسات کاراکتره گفتم مطمئن نیستم چون کتاب خاصی هس و درک کردنش کار هر کسی نیس البته این نظر منه

کتابی به شدت عالی یک پسر که از بچگی بیماری داشته که نمیتونسه هیچ احساسی رو درک کنه و اتفاقات زیادی براش می افته و تحولاتی رخ میده که این پسر دیگه مثل سابق نیست من این کتاب و به شدت بهتون پیشنهاد میکنم بخونید

کتابی زیبا درباره ی پسری که گویی بی احساس هست ولی دنیا نیز او را به حال خود رها نمیکند همچنین در ادامه او با کسی آشنا میشود که برخلاف ظاهرش بسیار احساساتی هست و ... در کل کتاب قشنگه

مفاهیم زیبایی رو در متن شرح داده بود و به نظرم اینکه تعریف احساسات رو از نوجوانی که در طول زندگی اش هیچ کدام از این احساسات رو نداشته بشنویم به ما کمک میکنه که اونها رو بهتر درک کنیم و به اهمیت اونها در زندگی روزمره پی ببریم اینکه گان و دورا احساسات و شرایطشون رو با فردی که احساس و درکی ندارد در میان می گذاشتند خیلی جالب بود از نظر من ، اینکه گان سعی داشت خودش رو جور دیگه ای نشون بده و برعکس چیزی که هست باشه... یعنی اون احساسات ، از جمله همدردی اش رو زیر نقابی که به اون قدرت میگفت پنهان کنه ، کاملا مثل ادویه ای بود که در نهایت داستان رو جذاب و گیرا تر کرد از جمله مفاهیمی که این کتاب به خواننده توضیح میده معنای حقیقی کلماتی است که ما آنها رو به اشتباه تعریف میکنیم . مانند قدرت ، شجاعت و ... ساختن چنین کارکتر هایی که کاملا با هم تفاوت دارند ، و توصیف افکار و احساسات تک تک آنها کار آسونی نیست و اینها نشان دهنده استعداد و مهارت بالای نویسنده در نوشتن است در نهایت آرمی💜💜💜! این کتاب کره ای هست و الهام بخش گروه بی تی اس . این هفت تا فرشته بار ها و بار ها این کتاب رو به آرمی ها پیشنهاد کردن و گفتن بخونید که از خوندنش پشیمون نمیشید . 🇰🇷

کتاب درباره پسری است که بدلیل مریضی که دارد هیچگونه هیجانات و ترس و شادی حس نمی کند. خیلی کتاب قشنگی بود واقعا از داستان و شخصیت هایش خوشم اومد و کتابی بود که باهاش میتونستی دنیا رو از دید یک آدمی که احساسی ندارد ببینی و حس کنی.

من این کتاب رو از سایت طاقچه تهیه نکردم موضوع داستان من رو جذب کرد به طوری که همش منتظر بودم ببینم ته این داستان چه خواهد شد و این کتاب راجب پسری به اسم یونجی است که از بدو تولد دچار مشکل نارسایی هیجانی ست و اتفاقاتی که در مسیر عادی شدن براش می افته و به نظر من ژانر این کتاب یه حالتی دارد که سرگذشت یک انسان رو با نکات علمی و روانشناسی پوشش میدهد

🔵یک کتاب عالی اما اینکه ته اون چی میشه؟ حتما بخونیدش

داستان خیلی جذابی داره توضیحات جوری ک قشنگ داستان حس میکنید و دلتون نمیاد زمین بذاریدش

عالی بود حتما بخونید من خیلی خوشم اومد

در کل خیلی معمولی بود

اولش دوستم داستانشو گفت خیلی کوتاه برام تعریف کرد بنظر جالب میومد. وقتی دوستم داستانشو گفت ارزش کتاب رو متوجه شدم که میتونه چقدرر قشنگ باشه و تازه شروع به کتاب کردم

بسیار زیبا و خواندنی بود.پارادوکس گان و یونجی و تصویر سازی داستان عالی بود

خوب