نظرات کاربران درباره کتاب شنتیا

سلام .خب راستش داستانش عاشقانه است در مورد شکست عشقی و ایناست و اینکه به ما یاد میده که تو زندگیمون حتا با اینکه یه چیزی رو خیلی دوست داشته باشیم ولی بازم در موردش فکر کنیم بعد تصمیم بگیریم که این به نظر من خوب بود و ما رو در مورد تصمیم اشتباه و ... آگاه میکنه. و کلا رمان خوبی بود به غیر از اینکه هر چه بیشتر می گذشت غمش بیشتر می شد و راستش آخراش دیگه خیلی افسرده شدم ولی با این حال ارزش خواندن رو داره .

خیلیییییییییی قشنگ بود براووو. ولی یه پیشنهاد دارم ، خانم فریده زندی روال داستان پردازیت طوری بود که میشه داستانو ادامه بدی و جلد دوم رو ازش در بیاری و یه پایان دیگه هم براش بسازی

سلام، کتاب بسیار دلنشینی بود و من باهاش همراه شدم، لحظه به لحظه قابل تصور بود و قلم نویسنده خیلی خوب بود و تمام ماجرا را دقیق گفته بود... و داستانش زیاد ساده و از اوناییکه اولش از آخرش معلومه نبود و من لذت بردم.

بدون شک پیشنهاد خوندن این کتاب را دارم. داستان پردازی جذاب و قلم شیوا و پربار...

به شدت عالی و زیبا بود. از این بهتر نمیشه احساسات راوی داستان را بیان کرد. کاملا حسش را لمس می کنی.

از قشنگ ترین رمان هایی بود که تا الان خوندم.

یکی از آرایه های ادبی در ادبیات فارسی آرایه تکرار است که اتفاقا نویسنده خیلی هوشمندانه استفاده کرده . این رمان بار ادبی قوی داره

به عنوان یک نویسنده از داستان پردازی، نگارش ادبی و نحوه همراه کردن خواننده با کتاب بسیار لذت بردم. عالی بود

عالی بود و تا آخر نخونی کنار نمیره

خوب بود لطفا از این نویسنده بزارید و خانم فریده زندی رمان شما به شدت عالی ‌و زیبا بود اما شما ( اسم زن شاهین و شنتیا رو یادم نی) فک کنم نگین بود اونو همیشه بچه نشون دادی ما آثاری از بزرگ شدن ندیدیم هنوز هم همان بود فقط چند جا اشاره شد کاشکی ادامه دار میکردی و با مرگ شاهین خاتمه نمی‌دادی اما به شدت عالی بود و توصیه میکنم

به نظرم خوندنش وقت تلف کردنه اگه میدونستم چنین پایان مزخرفی داره هیچوقت نمیخوندم

سلام داستانش بدنیست اماخیلی ازجمله های عاشقا نشه اش تکرارمکرراته مثلامن درچشمان عسلی جذاب دریاییش ...خیلی اینوتاکیدمیکنه ماازاول فهمیدیم که عاشق چشماش شدی دیگه اغراق امیزش نکن موفق باشید

پر ز کلمات تکراری پر از احساس تکراری و بیشتر از همه نشان دادن ضعف تصمیم گریری برای زن و یک پایان بد

اه از ان دریای عسلی چشمهایش داستانش خوب بود وای اصلا دوست نداشتم اینجوری تموم بشه واقعا دلم به حال شاهین سوخت که این وسط قربای تقدیر شنتیا شده بود

آنقدری که واژه ی "" چشمان عسلی دریایی "" روی اعصاب و روان آدم بود!!!!!!؟! دیگه چیز دیگه ای به ذهن نمیرسه جهت پرداختن. به اون. انگار جنون بود که فقط مختص این دو نفر بود و همه ی عوامل و رفتارها، حتی حرمت و قداست پدر و مادر رو زیر پا گذاشت طوری که انگار بقیه آدما، چیزی از این عشق، درک نمیکنن!!!!!!!!!!!!! یا اصلا، بقیه آدما عاشق نشده اند !!! کتاب عطر وحشی رو بسیار بیشتر پسندیدم تا شنتیا !!!! که البته قیاس این دو کتاب، شاید درست نباشه. بهرحال، مرسی

قشنگ بود ولی باید ادامه پیدا میکرد باید سرنوشت سوگند معلوم میشد در رمان عطر وحشی شاهین مانند نقش علیرضاست و هردو قربانی دو رمان بودن کاش پایان خوشی میداشت! با این حال با سبک نوشتار در هر دو رمان میشه ساعت ها زار زار گریست

داستانای کلیشه ای همیشگی پسره فوقالعاده جذاب و خوشتیپه و اخلاقش سگه و تعصبی. دختره هم زیباترین دختر رو زمینه. پسرعموی دختره هم از نوزادی عاشقش بوده ولی این چشم برادری بهش داره. پسره گیتار میزنه و عطرش تلخه و چشماش عسلیه ولی به هیچ دختری پا نمیده و خیلی خودداره. بشدتتت مزخرفه وقتتون رو هدر ندین.

داستان قشنگی داشت،ولی خب پایان خیلی تلخیم داشت،من کلا منتظر بودم شخصیت شنتیا حداقل تغییر کنه☹️

خیلی خوبه ولی اخرش نمیخواستم این طوری شه یا شاید جلد دوم داشته باشع

اصلا جذبم نکرد که بخوام تا آخر بخونمش خیلی داستان سطحی داشت 🚶

اینقدر گفته بود دریای عسلی چشمانش که من یکی غرق شدم. چه خبره از یه ترکیب وصفی اینقدر استفاده شده؟ من شمردم ۳۸ بار استفاده شده بود. داستان هم تکراری بود و ثبات نداشت حقیقتش، من دوست نداشتم. با احترام به تمام کسایی که دوست داشتن و نویسنده‌ی محترم و انتشارات عزیز

کتاب خیلی خوبیه کوتاه بگم آخرش غمگین بود حال منو خراب کرد روحیات من بدرد این کتاب نمی‌خورد و منو کلن بهم ریخت

جملات بسیار تکرار می‌شدند خصوصا در مورد عشق ولی در عمل عشقی دیده نمیشد ونویسنده سوگند را نه که یک عاشق بلکه یک احمق جلوه داده واین عشق نیست حماقت است

رمان غمگین ولی قشنگی بود داستانش زیبا بود و به آدم یاد میده هر چی رو هر چقدر هم دوست داشته باشی باید منطقی بهش فکر کنی با یه تصمیم غلط کل آینده ات به فنا میره

داستان اموزنده ای بود برای نوجوانان وجوان ها

داستان کاملا فوق العاده بود اما اگه دستم به نویسنده برسه به خاطر نتیجه گیری اش خودم می کشمش

سلام راستش داستان در خیلی جاها کلمات خسته کننده و تکراری داشت مثل چشمهای عسلی دریاییش ‌که رو اعصاب بود و شخصیت اول داستان خیلی بچگانه فکر میکرد اصلا این همه تضاد فکری و روحی رو میدید ولی باز قربون صدقه اش میرفت و او را پرستش میکرد که ادم از خوندنش حرصش در می اومد ولی این کتاب رو به نوجوانان پیشنهاد میکنم تا با خواندش شاید درسی بگیرند و با عقل و درک بیشتری تصمیمات مهم زندگیشان را بگیرند

خیلی تکرار شده بود حرفای عاشقانه یه جاهایی حوصله سر بر بود کلا موضوع معمولی داشت

سلام اول از همه تشکر بابت کتاب آموزنده تون.و دوم اینکه علت مطمئن نبودنم برای معرفی به دیگران هم اینه که ازطرفی جنبه های آموزنده زیادداشت مثل ارزش نظرات خانواده رو حتی بااوج آزادی انتخاب دونستن وپذیرفتن اونا چون به هرحال همیشه صلاح فرزند رو میخوان و تجربه خیلی بیشتری دارن.و نمونه دیگشم بحث کافی نبودن عشق به تنهایم آموزنده بود چون همه ما به طبع به نحوی این رو تو زندگی فهمیدیم و همینطور نقش باارزش خانواده در خلق خوی ما. ولی جنبه دیگه ایی که مانع و شک ام تو معرفی کتاب بود نحوه خلق خوی شخصیت اصلی بود که هیچوقت حتی بابلوغ سنی رشد نکرد و درکی از انتخابات و اشتباهاتش پیدا نکرد و یا اگر پیدا کرد هم خلافش رو انجام داد که مغایرت داره با تربیت خانوادش.و انتهای داستان که میتونست بعد این همه سختی پایان نه عالی ، ولی حداقل خوبی رو داشته باشه.تکرار و حشو زیادی توی وصف شخصیت شنتیا بود توسط شخصیت سوگند که بنظرم اضاف بود چون به هرحال اوج عشقش رو به شنتیا با بودنش و انتخاباتش هم میشد فهمید.

از لحاظ قدرت فکر و تخیل و قلم پردازی کتاب بسیار خوبی به رشته تحریر درآمده، اما جای تعجب است که چطور یکنفر اینهمه تضاد در رفتارهای شخصی میبینه اما بازهم چشمانش را به روی حقیقت میبنده و به رابطه اش با اون شخص باز هم ادامه میده، البته از این دسته داستانها در زندگی واقعی، خیلی اتفاق میفته و از این لحاظ که عشق در نوجوانی چقدر میتونه آسیب زننده باشه،جای شکی نیست و نویسنده بسیار عالی داستان را به رشته تحریر درآورده ، اما دربسیاری ازجهات، متن تکرار مکررات شده و خسته کننده میباشد، خصوصا دیالوگهای عصبی شدن شنتیا و تعصبات بیمارگونه اش و درهم شکسته شدن سوگند... به هرحال جهت اطلاع از عواقب عشقهای افلاطونی در نوجوانی خواندن این کتاب توصیه میشود

مزخرف بود وقتتون رو هدر ندین ۷۰۰ صفحه فقط تکرار مکررات بود و بس

بسیار مضخرف حیف وقت

این کتاب عالیه

داستان خوبی بود . البته نویسنده زیادی کشدارش کرده بود ولی برای کسایی که عجولانه و از روی احساس قدم در را عاشقی میگذارند کتاب خوبی بود.

جالب بود . فقط برام این سوال پیش اومد که سرنوشت تینا چیشد 😁 این دوست صمیمی چرا یهویی از وسط داستان حذف شد .

رمان خیلیییی مصنوعی و دور از ذهن.. انگار نوسیده کتاب یه دختر ۱۳ ساله بوده.. اصلاجذاب نبود واتفاق خاصی نیوفتاد بااین وضع افتضاح خیلیییی طولانی وحوصله سربر

یه رمان عاشقانه که برای سن ۱۵ تا ۱۸ سال خوبه میتونن از تجربیاتش استفاده کنن

داستان غیرقابل پیش بینی و زیبایی بود اماتلخ...

اول: دمت گرم که حاصل اشتباه نوجوانی رو به بقیه میگی چه تاثیر بلند مدتی میتونه داشته باشه( و این که حقیقت رو گفتی که میدونم هم تلخه و هم ما آدما به دروغ شنیدن آخرش هر داستانی دلخوشیم) دوم: آخه بی انصاف روحیمون داغون بود از اشتباهات خودمون،بجای مرحم بدتر زخممون رو سر وا کردی روحیمون پوکید.

سلام به دوستان کتاب شینا دارای کشش خوبی بود .متاسفانه سرگذشت خیلی آدمها اینگونه است که با کسی وارد زندگی زناشویی می شوند که شناخت کافی از آن ندارد وفکر می کنند عشق وعلاقه ای که بین آنهاست کافیست در صورتی که زندگی واقعی چیز دبگریست.و اینکه سرگذشت آدمها چقدر بعضی مواقع با هم گره می خورد.اشتباه مادر شبنا نه تنها خانواده خودش را از بین برد بلکه آسیب بزرگی به خانواده سوگند و عموی سوگند زد که قابل جبران نبود...

کتاب خوب نوشته شده است ولی موضوع تکراری است برای نسل جوان می تواندآموزنده باشد.

کتاب خوبی بود اما تکراری حتی جمله ها تکراری فقط شخصیت‌ها متفاوت بودند کاملا تکراری بود عین جمله های عطر وحشی تکرار شده بود توصیه میکنم یکی از این کتاب‌ها رو بخونید.عطر وحشی بهتره چون حجمشم کمتر از این کتابه ولی بر خلاف اکثر داستان‌ها آخرش خیلی غم انگیز شد..

اگه علاقمند به خواندن ماجراهای عاشقانه هستید بخونید اما پایان داستان رو دوست نداشتم هرچند مناسب شخصیت شنتیابود .

بنظرم باید حدقل یک فصل دیگه ادامه داشته باشد تا کتاب کامل کامل بشه ولی خیلی کتاب خوشگلی بود🙃

بسیار عالی و آموزنده ولی پایانش تلخ

داستان و قلم خوبی داره طوری ک خواننده رو باخودش همراه میکنه

غمگین بود

خیلی کتاب خوبی بود. اما خیلی تلخ تمام شد و من هنوز دارم گریه می کنم. عجیب ترین سرنوشته ای که دیدم سرنوشت سوگند بود ، چه غم عجیبی دارد.

بنظرم اصلا جالب نبود و خیلی کش دار و حوصله سر بر بود

عالی بود ،من رو درگیر خودش کرد و اشکم درآورد اشتباه یک نفر دامن این همه آدم رو بگیره