نظرات کاربران درباره کتاب کی می تونه به جز تو برمودا باشه

آمدم بنویسم عاشقانه ولی حیفم آمد که با استفاده های معمول از این کلمه حق کتاب ادا نشود.تا ۲صبح تمامش کردم و گریه کردم پا به پای دنیا دختر نوجوان داستان چه سر بر سجاده در دل طوفان و کنار جنازه نامادری چه آن زمان که قبر می کند و نماز میت می خواند چه... کتاب در مورد خیلی از عشق های این دنیا حرف می زند ...از عشق به یک تفنگ برنو و دستگاه کواکوپتر تا عشق به یک دختر زیبا رو و عشق به شهادت و عشق به دعا و نیایش...وجه های مختلف دنیا که برخی صورت آن را می بینند و عاشق زرق و برقش می شوند و برخی می دانند میدان مسابقه است و السابقون السابقون می شوند. جلیل نوجوان ۱۷ساله ای است که به دلیل شرایط زندگی از مرگ می ترسد و از زن ها بی زار است ولی عشق به تفنگ برنو و غرور و رقابت با همسالان او را وارد وادی دنیا می کند دنیایی که خوش صورت و زیباست ولی به دنبال هیچ نگاه و ارتباطی نیست ... جلیل فراری از مرگ تا پای مرگ می رود تا پای لمس جنازه و کندن قبر ...جلیل در یک دوره کوتاه شرط بندی وجوه مختلف دنیا را لمس می کند عشق های مختلف(به مادر،به معشوقه،به یک وسیله،به رفیق،به شهادت)و آدم‌هایش و مرام هایشان .

بهتر بود کتاب فقط از زبان جلیل روایت می شد و بجای قسمت های دنیا ماجرا های بیشتری از جلیل روایت می شد

با سلام خدمت مخاطبین عزیز و نویسنده‌ی توانمند توصیفات توی کتاب به زیبایی بیان شده بودند و فضا رو قابل تجسم می‌ساخت فقط گاهی بعضی قسمت ها طوری نوشته شده که مخاطب متوجه میشه که نویسنده داره به طور مستقیم پند و اندرز و نصیحت میکنه و این خوشایند نبود؛ چون هرچقدر هم که یک اندرز عالی باشه اما اگه مستقیم بیان شه خیلی از میزان تأثیرگذاری کم میشه و به طوری خواننده زده میشه. از نظر طرح داستانی به نظرم میتونست گره‌های داستانیِ بیشتر یا قوی تری داشته باشه و پایانش به شکل دیگری تمام بشه. نثر روان و خوبی داشت و مخاطب رو ترغیب میکرد به خوندن ادامه‌ی کتاب. بعضی قسمت ها کمی به دور از باور بود (غیر ممکن نه اما آرمانی‌ نوشته شده بود): بخشیدن انگشتری که انقدر براش عزیز و خاطره‌انگیز بود_ جلیل با دیدن دنیا توی اون وضعیت انقدر عشقش عمیق بشه جوری که مدام کنار ساحل منتظرش بمونه که شاید از اونجا گذری کنه_ توی این مدت کوتاه عاشق شه و بخاطرش حاضر شه بزنه به دریا اونم توی اون شرایط خطرناک و.. موفق و پیروز باشید ‌Raziyeh_Doostali

سلام و خسته نباشید به نسبت داستان خوبی بوداما خیلی کلی و سریع پیش میرفت، میتونست جزئیات بیشتری بهش اضافه شه و قشنگ تر از این باشه.

این کتاب با مطالب طنزی ک داشت هم بامزه بود هم حرف های جالبی در بعد های اجتماعی داشت و باعث جذابیت آن شد،از اینکه کتاب در مرحله اول خیلی خوب شروع شد اما آخر یه صورت خلاصه تمام شد شاید تنها نکته ی منفی آن بود درکل کتاب جذب کننده ای بود و قطعا اگر فصل دو داشته نتیجه ی بهتری خواهد داشت S.B

رمان کی میتونه برمودا باشه رمان مفید تاثیر گذار و تا حدی متحول کننده بود اعتقاد را به طرز زیبایی به چالش کشیده بود علاقه دو انسان به هم دیگر که یکی فردی کاملا غیر مذهبی و یکی فرد مذهبی بود داستان را جذاب تر کرده بود ولی به نظرم آخرش میتونست یکم واضح تر تموم بشه ولی به طور کلی پیشنهاد میکنم

کتاب خیلی زیبایی بود مرا برگرداند به دوران رمان خوانی... در کنار داستان عاشقانه پسرکی به نام جلیل با موهای خامه ای و... که به دلیل کل کل، میخواهد ثابت کند با دنیا دختری محجبه و... میتواند دوست شود؛ خیلی زیبا مفاهیمی رو هم هی بازگو میکنه مثل مرگ و آخرت...و حس زیبای مناجات با خدا و شعر را در آدم واقعا زنده میکند... نویسنده عالی است واقعا

کتابی خوب وجذاب بود اما اگر هیجان بیشتری در آن وارد میشد جذابیت بیشتری پیدا میکرد.البته مقداری هم کوتاه بود

رمان خوبی بود.ولی کاش بعضی جزییات که در میان داستان بود، در اخر نتیجه انها هم بیان میشد و همچنین بنظر من رمان پتانسیل این رو داشت بیشتر ادامه پیدا کنه و زیباتر تموم بشه.

در عین حال که یه کتاب عاشقانه نوجوانانه یه حال معنوی خوبی داره و واقعا از اون کتاب هایی که ارزش خواندن داره و خوندش حس خوبی رو به آدم منتقل می کنه؛

تینیجری است

سلام خداقوت اصلا نویسنده آدم خوبی نیست و هیچ بلد نیست نویسندگی کنه و خیلی جاهاش ظریف نگاه خودش رو مینویسه و میخواد به ما تحمیل کنه این که نشدکار!! همه اشم الکیه که نامزد فلان قلم زرین شده یا برنده شدند و مورد پسند نوجوونا بوده این کتابها هم از سر بیکاریه فک کنم مینویسند! خیلی ام باحال نبود همش میگن خیلی خوبه! ودرآخر بگم که این جملات دیوی بار بود 🤣🤣🤣

کتابی عاشقانه و خواننده پا به پای دختر نوجوان داستان‌ چه بر سر سجاده در دل طوفان های روزگار و چه در کنار جنازه نامادری و چه آن زمان که قبر می کَند و نماز میت می خواند همراه و هم داستان‌ و هم غصه می شود البته نظر خودم این هست که هنگامی علاج رسد که تندی های تیغ روزگار به کندی افتد، در ادامه از عشق های روزگار پر تلاطم حرف می زند... از عشق به یک تفنگ برنو و دستگاه کواکوپتر تا عشق به یک دختر زیبا رو و تا عشق های معنوی... عشق به شهادت، عشق به نیایش و دعا.. تاس دنیا که وجه ها و عددهای متفاوتی دربردارد و برخی ها عاشق زرق و برق شش می شوند و برخی می‌دانند مسابقه هست و السابقون السابقون می شوند. جلیل نوجوان ١٧ ساله ای هست که به دلیل زندگی از مرگ می هراسد و از بانوان دل خوشی ندارد و بیزار هست ولی عشق به تفنگ برنو و غرور و با همسن و سالان خودش او را وارد روزگاری نو و تازه می‌کند دنیایی که وجه ۶ تاس رو دارد ولی ارتباطی آشکار و پیدا نیست... جلیل داستان‌ تا پای مرگ تا کندن قبر.. جلیل در مدت کوتاهی وجوه انواع عشق را (به مادر، به معشوقه، به تفنگ برنو، به رفیق، به شهادت و نیاز معنوی) را لمس و تجربه می کند.

کتاب خیلی زیبایی بود و در کنار زیبایی، مطلب هایی که در مورد آخرت و سرنوشت انسان توضیح داده بود مخاطب را جذب خودش میکرد.

داستانی خیلی زیبا.ک بعد از چند صفحه مطالعه به ان علاقه مند میشوی امیدوارم. ادامه داستان هم نوشته بشه👏🌷

بنظر من این کتاب به خوبی جنبه های عشق معنوی و دنیوی رو شرح داده. به طوری که مناجات های دختر داستان با خدا قلب خواننده را لمس میکرد و داستان عشق بین شخصیت های داستان هم بسیار جذاب بود. شخصیت ها قابل باور بودن و باعث میشدن مخاطب کاملا درگیر رویه داستان بشه. در علم جامعه شناسی فرهنگ قوی (فرهنگ اسلامی) فرهنگ ضعیف تر (فرهنگ ضد دینی) رو در خودش هضم میکنه. اعجاز فرهنگ اسلامی در همین نقطه مشخص میشه. فرهنگ و منش دختر که برگرفته از آموز های اسلام بود پسر را مغلوب خودش کرد.

داستان برای من جالب و پر هیجان ود تحول جلیل را دوست داشتم ای کاش دنیا بیشتر درباره احساساتش با جلیل صحبت میکرد و پایانش اون شکلی که انتظار داشتم نبود.مرضیه کم حرف

"رمان کی می‌تونه به جز تو برمودا باشه" یک رمان مذهبی و نسبتاً عاشقانه است که مناسب رده سنی نوجوانان می‌باشد. شخصیت اصلی داستان، جلیل پسری تازه به دوران رسیده است که به دلیل توهمی به نام عشق، متحول شده و آن عقاید و باور های غیر مذهبی خود را در راه عشق فدا می‌کند و یک شبه از این رو به آن رو می‌شود . و در سمت مقابلی دختری را داریم که در تمام داستان از خاطرات و مشکلات زندگی اش میگوید و دلباخته اولین پسری میشود که در مسیر زندگی اش قرار گرفته. داستان یک شرط‌بندی کودکانه که با یک پایان خیلی باز؛ به پایان می‌رسد. استفاده از لهجه بوشهری برای افزایش احساس صمیمیت در دیالوگ ها؛ در عین خلاقیت، برای خوانندگان غیر محلی سخت بوده و نیاز به تفکر دو چندان دارد. توصیف بیش از حد وقایع باعث شده تصویر سازی ذهنی ما کامل تر شده و گاهی از اصل داستان دور شویم. با صرف نظر از همه این مشکلات، این رمان ارزش یکبار خواندن را دارد تا متوجه شوید بقیه کتاب های مزخرف، آنقدر ها هم بد نبودند! خلاصه بگویم ، اگر مجبور نیستید نخوانید. باتشکر

فاصله کوتاه بین نقل شدن روایت از طرف دو شخص اول رمان باعث می‌شد که یکنواخت نشه و اینکه مشتاق ادامه دادن بشیم برای خواندنش امیدوارم جلد دوم هم نوشته بشه اگر طرفدار رمان عاشقانه هستید پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش نگار احمدی

سلام با خواندن این رمان مطالبی که اطلاعات کافی در مورد آنها نداشتم آموختم از جمله همواره به یاد مرگ بودن و به فکر این باشم که در این دنیا توشه ای برای آخرتم کسب کنم و در این رمان از شعر ها و آیات قرآنی بسیار زیبا استفاده شده که جلوه زیبایی به متن میدهد این رمان بیانگر این است که به عقاید خود پایبند باشیم رمان جذابی بود ♡ M. yousefi ♡

با اینکه داستان ساده‌‌‌ای داشته ولی مفهوم قشنگی رو میرسونه، امیدوارم فصل دومش رو به زودی ببینم چون پایانش خیلی کلی بوده . فاطمه راد

رمان با جزئیات زیادی توصیف شد

من که علاقه ای به کتاب خواندن نداشتم وقتی این کتاب را خواندم علاقه ام به کتابخوانی بیشتر شد و اگر این کتاب ادامه داشت عالی تر بود

رمان خوبی بود قسمتی ک جلیل و دنیا در دریا گرفتار شدن خیلی جالب بود ولی بیشتر باید به جزئیات پرداخته بشه داستان در آخر نیمه تمام موند لطفا جلد دوم رمان رو هم بنویسید 😊

قلم نویسنده خیلی خوب بود و داستان جذابی داشت همین که از زبان و لهجه محلی برای داستان استفاده کرده دفاع از ارزش های بومی و محلی است و احترام به تمدن و فرهنگ بوشهری است.

این کتاب داستان خیلی زیبا و با استفاده از مفاهیمی درباره مرگ و اخرت و حس زیبا مناجات با خدا و شعر و نی استفاده شده که مخاطب را جذب میکند . هم نقاط قوت و ضعف دارد و می‌تواند در فصل های دیگر بهتر شود . همه ما ترس از مرگ و اخرت داریم مثل جلیل که خودش را یک جوری سرگرم میکرد که ترس از مرگ را فراموش کند و مواجه با دنیا ، این ایمان ضعیف شدت پیدا کرد و واقعی شد. RH

کی می‌تونه جز تو برمودا باشه ... نقاط قوت بسیاری داشت اما نقاط ضعف هم باید مورد توجه قرار بگیرند . از نظر نقاط قوت ، داستان این کتاب درمورد جوانی بود که از مرگ و حتی یادکردن آن ترس و واهمه ی بسیار داشت و سعی میکرد با سرگرم کردن خودش با تفریحات مختلف تا حد ممکن از این سرنوشت به ظاهر تلخ فرار کنه و این همون ترسیه که در دل اکثر ما انسان ها وجود داره و نسبت به آن حس خوبی نداریم پس می‌تونستیم احساسات کاراکتر اصلی داستان رو‌ بهتر درک کنیم و با اون همراه بشیم و اما نقاط ضعف... این داستان تا حدودی یک داستان کلیشه ای بود مشابه با داستان هایی که در آنها اگر یکی از دو جنس ایمان و اعتقاد ضعیفی داشته باشند ، جنس دیگر لزوما باید به شدت اهل ایمان باشد و اکثر ساعت روز خود را صرف عبادت و مناجات کند و این تضاد عمیق از نظر من یک کلیشه است و داستانی است که بار ها در فیلم ها و کتاب های مختلف تکرار شده و در ذهن ما تثبیت شده . در این مورد بخصوص دنیا دختری بود که در هر موقعیتی حتی در بدترین شرایط ممکن هم از یاد خدا غافل نمیشد شخصی که حتی در زمانی که قایق در دریایی طوفانی آن هم در دل شب در حال غرق شدن است باز هم وضو گرفته و نماز خود را ادا میکند بدون شک این درجه از ایمان و تعهد به واجبات تحسین برانگیز و بسیار شیرین است اما آیا برای چنین موقعیت سختی و آن هم برای یک انسان عادی کمی اغراق آمیز نیست؟ همچون شربتی که شیرینی بسیارش دل انسان را میزند. بر این باور هستم که اگر شخصیت های اصلی این داستان در این مورد ( دنیا ) از نظر ذهنی و رفتاری شباهت بیشتری با هم سن و سالان خود داشت ، علاقه ی خوانندگان برای دنبال کردن داستان دو چندان میشد ، هدف این است که این تفاوت اعتقادی و این فاصله ی بسیار بین ذهن دنیا و همسالانش تا حد قابل قبولی کمتر شود و رنگ اغراق به خود نگیرد . « زهرا والی »

رمان خیلی زیبایی بود لذت برم از خواندنش ولی میتوانست کمی طولانی تر با پایانی زیباتر باشد

کتاب از نظر جلد و ظاهری بسیار عالی بود؛ به خصوص اینکه از کاغذ بالک استفاده شده بود. از لحاظ نوشتاری قسمت جلیل بسیار جذاب بود و خواننده را به خواندن ادامه داستان تشویق میکرد اما قست دنیا ضعیف تر بود . (زینب گرامی مقدم)

کتاب خوبی بود .توصیه میکنم حتما بخونید ولی ای کاش ادامه داده میشد و اینقدر زود ماجرا تموم نمیشد و پایانش چیز دیگری بود . میتونید پایان بهتری داشته باشه . مناجات های زیبایی داشت.

خالصانه علاوه بر لذت بردن چیزهای زیادی از این رمان یاد گرفتم.. شخصیت دنیا از نظر من کمی جای کار بیشتری داشت به بعضی مسائل کم پرداخته شده بود! راجع به اینکه دنیا چجوری زندگیشو میگذروند و پول در می آورد فقط به یک قالی اشاره شده بود.. سرگذشت فهیمه نصفه موند و میشد از اشعار خلاقانه تری برای رمان به کار برد تمام رمان منو به‌وجد آورد بجز پایان بندیش؛ از نویسنده‌ی عزیز خواهش میکنم که حتما جلد دوم رمان رو بنویسه مشتاقم چیزهای بیشتری یاد بگیرم و ببینم قراره جلیل و دنیا چه سرگذشتی داشته باشن! حنانه صمصامی منفرد

خیلی داستان قشنگی بود ولی اگر شخصیت ها بهتر و واضح تر توصیف شده بودند بهتر میشد تا راحت تر آنها را تصور کنیم خ.حسین زاده

عرض خسته نباشید خدمت نویسنده محترم خوشحالم که اولین رمانی که خوندم این رمان بود متن کتاب علاوه بر اینکه ظاهری عاشقانه داره ولی پشت این ظاهر یه مفهوم عمیق پنهان شده. این کار باعث یه کشش و جذابیت خاص میشد. عاشقانه ای در جریانه که یک طرف به خدایش دلبسته و دیگری به بنده آن خدا. اخر داستان به صورت ناگهانی و در اوج تموم میشه و این یه اخم به ابروی خواننده میاره . انشالا و به همت نویسنده ادامه داستان هم نوشته بشه.

کتاب مزخرف بود من فقط به این عنوان تمام کتاب را خواندم که به دوستم بگویم سرتاسر مزخرف بوده و به درد مجموعه شان نمی خورد و الا با چند صفحه هم مشخص بود که فاجعه است. این کتاب به درد افرادی می خورد که احساسات بلوغ و نوجوانی شان شدت گرفته و در کوره ی احساسات کاذبشان بدمد.

من واقعا از خواندن کتاب لذت بردم به نظرم ارزش خوندن داره یه قسمتی از کتاب به عنوان نمونه گزاشته شده داخل سایت میتونید بخونید. با احترام. محمدمهدی پناهنده.

سلام خیلی عالی بود و اگر میشه جلد دو رو زودتر چاپ کنید ممنون

کتاب قبلی که از این نویسنده خوندم پرواز با پاراموتور را دوست دارم بود . این کتاب هم قشنگ بود و هر چی می‌گذشت جالب تر میشد.😊یه عاشقانه جذابه، به نوجوونا پیشنهاد میدم ⁦👌🏻⁩🌺

عالی بود حتنا بخونید

نسخه چاپی این کتاب رو همین امشب تموم کردم اوایلش جذاب بود وسطاش یکم شاید معمولی تر شد و اخرشم خوب بود اما خب بنظرم یک سری ایراد داشت، مثلا قسمت های شبهه منطقی تر و زیادتر بود به نسبت پاسخ های داده شده، بیشتر جلیل تحت تاثیر عواطفش بود تا منطقش اما در عین حال که پیام چندانی نبود خواننده یک جاهایی مستقیما مورد نصیحت قرار میگرفت و این حس رو دریافت میکرد یا چیز دیگه ای که من رو به شخصه اذیت میکرد این بود که دنیا با این همه توصیف معصوم و پاک بودن جلیل رو مفرد و به اسم خطاب میکرد که ادم دوچار دوگانگی میشد در عین حال گاهی اوقات توصیفات دنیا از عشقش به خدا و احوالاتش برای من مذهبی هم غریب بود و شاید بهتر بود دنیا به عنوان ی نمونه مذهبی داخل داستان قابل درک تر میبود، همونطور که از اونور بوم جبهه گیری های جلیل هم زیادی و غیر منطقی بنظر میومد در کل موضوعش جالب بود و همینطور لهجه جنوبی شیرین منتها کاش گاهی اوقات ی ضمیمه میزدن و معنی بعضی کلمات رو میگفتن که نیاز به فسفر سوزوندن نباشه😅 بازم ممنونم از نویسنده امیدوارم داستان های این سبکی بهتری بنویسن

شخصیت‌پردازی ضغیف، کشمکش ضعیف، پیرنگ ضعیف. حتی فعل‌های با کار رفته توی داستان بیشتر افعال اسنادی بودن، است و بود و شد. یا افعال ساده‌ای مثل می‌آیم و می‌روم و ... حقیقتا کتاب رو به سختی تموم کردم فقط چون کسی بهم معرفی کرده بود!

کتاب بسیار خوب برای نو جوان

کتاب قشنگی بود اما آخرش خیلی غم انگیز تموم شد

خیلی وقت بود رمانِ ایرانی واسم جذابیت نداشت که ادامه ش بدم. و از طرفی از اون دسته کتاب ها بود که نمیشد هدف داستان رو حدس زد...در کل قسمتای جذابی داشت و اوج و فرودش خوب بود. اما یه کم موضوعِ تکراری ای بود و پایانش اصلا خوب نبوددد، خیلی بهتر میشد تموم بشه

خیلی داستان جذابی داره و کلا حال و هوای سن نوجوانی رو تو این کتاب میتونی بفهمی

مختصر و مفید خیلی عالی 👌

کتابی بسیار عالی با شخصیت های خوب و بسیار خوب شروع شدو خیلی هم جذاب و دلنشین به پایان رسید و به همه افرادی که اهل مطالعه هستند پیشنهاد میشه.

عالیییییی یکی از بهترین کتاب ها بوده موضوع مناسب،نقش های جالبی که وجود داره،توصیف نقش ها ب نحو زیبا،اغاز و پایین خوب و همه چی میشه گف عالییی بوده و مناسب یه کااب در این سحط خوب هست.

کتاب عالللیههههههههه از مطالعه اش پشیمون نمیشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

با سلام و احترام کتاب رو توصیه میکنم به دیگران مخصوصا جوانان .کتاب میتونه مقدمه‌ای باشه واسه مراحل چالشی زندگی. من از تیکه کلام هایی که شیوا بیان شده بود لذت میبردم

کتاب از نظری سیر داستانی، داستان جالبی دارد و آن را توصیه می کنم