نظرات درباره کتاب بی صورت و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب بی صورت

نظرات کاربران درباره کتاب بی صورت

نویسنده:الیسا شینمل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۷ رأی
۳٫۶
(۷)
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
ببخشید میشه نمونه ای که گذاشتید رو یکبار نگاه کنید؟ همش تقدیر و تشکر شد که 😑 الان این قراره ما رو ترغیب کنه کتاب رو بخریم؟ آپدیت: علارغم نمونه ی ترغیب کننده ای که گذاشتید😅 کتاب رو خریدم. داستان خوب بود و جذابیت داشت اما وقتی تموم شد، ادم حس می‌کرد هنوز وقتش نشده که تموم شه. نمیدونم چجوری بگم. پایانش خوب بود ولی نه اون خوبی که همه مون انتظار داریم. کتاب صرفا جنبه ی داستانی داره نه عاشقانه. اینکه چجوری با تغییرات کنار بیایم و اینا. وگرنه اتفاقا از دیدگاه‌ عاشقانه، اصلا نمیشه بهش نگاه کرد و اون مفهوم که میگن" باید عاشق باطن دیگران باشیم و نه ظاهرشون" توی این کتاب رد شده عملا.
karoon
دقت شما رو تمجید میکنن
واقعا نمونه ای که گذاشتین خیلی عالی بود باعث شد بتونم با دیدِ باز به خرید کتاب فکر بکنم 😑😤
دختر خوانده پروفسور اسنیپ فقید 🐍💚
خیلی نمونه تاثیر گذار بود😂
گربه
چه نمونه تأثیر گذاری بود ویرایش کتاب قشنگی بود من توی مدت کم ۵ قدم فاصله و نحسی ستارگان بخت ما و این کتاب رو خوندم که هر سه تاشون درباره بیماری هستن و همه شون کتابای به شدت قشنگی هستن اما به دلایلی این رو بیشتر از بقیه دوست دارم حاوی اسپویل: توی کتاب ۵ قدم فاصله و نحسی ستارگان بخت ما هر دوشون با پسرایی که بیماری هایی مثل خودشون داشتن آشنا شدن و باعث شد که هر دو طرف بتونن رو پای خودشون وایستن و به مشکلاتشون غلبه کنن اما توی بی‌صورت وقتی شخصیت اصلی صورتش سوخت مجبور شد عمل پیوند صورت انجام بده و وقتی بعد از چندین ماه به مدرسه برگشت دوست پسرش کم کم ولش کرد و اون تونست به تنهایی روی پای خودش وایسته شاید به این دلیل بیشتر دوستش داشتم اما در کل همه شون کتابای خوندنی هستن و اینکه کدومو بیشتر دوست دارین کاملا سلیقه ای هست
نــے‌آیش🐋
⚡️تا قبل از اینکه "میزی" وحشتناک‌ترین اتفاقِ عمرش رو به‌واسطه‌ی "صاعقه" تجربه کنه؛ فکر می‌کرد فقط قراره همچین چیزی رو توی فیلم‌های فانتزی ببینه. غافل از اینکه گاهی زندگیِ واقعی، خواب‌هایی رو برامون می‌بینه که از فیلم‌های ترسناک هم باورنکردنی‌ترن! تا چندروز قبل میزی داشت آخرین سال از دبیرستان رو می‌گذروند، بزرگ‌ترین مشکلِ زندگیش به دعواهای تموم‌نشدنیِ پدرومادرش بر‌می‌گشت، دوست‌های زیادی اطرافش داشت و برای رفتن به دانشگاه و قهرمانی توی مسابقاتِ دومیدانی لحظه‌شماری می‌کرد؛ تا اینکه صاعقه اون شب همه‌چیز رو دستخوشِ تغییر کرد و چندساعت بعد میزی روی تختِ بیمارستان بیدار شد. درحالیکه علاوه بر بافتِ صورتش، چیزهای زیادی رو توی زندگیش از دست داده بود. چیزهایی که روزی تمامِ آمال و آرزوهای اون بودن...🫠 👀 "بی‌صورت" اثرِ جسور، تحسین‌برانگیز و پرکششیه که گرچه نمونه‌های مشابهِ زیادی داره؛ اما ویژگیِ خاصی داره که اون رو نسبت به سایرِ آثاری که موضوعی شبیه بهش دارن متمایز می‌کنه و اون ویژگی رو می‌تونیم "واقعی بودن‌" این رمان قلمداد کنیم. کتاب بدونِ اینکه تلاش کنه از میزی قهرمان بسازه یا اون رو شخصی اساطیری جلوه بده که قدرتیِ بی‌همتا برای مواجهه با زندگیِ سختی که بهش تحمیل شده داره؛ تلاش می‌کنه چالش‌های زندگیِ چنین شخصی رو به دور از قلمروی آرمانی و با در نظر گرفتنِ چیزی که "واقعا" توی جامعه اتفاق میوفته، بررسی کنه. کتاب از اشک‌ها و فروپاشی‌های روانی و تردیدها و وهم‌های میزی صحبت می‌کنه؛ بدونِ اینکه الزاما این چالش‌ها رو فرصتی برای زندگیِ بهتر و رشد و تعالی تلقی کنه. کتاب قصد نداره از رنج‌ها و تلخی‌های قصه‌ی میزی برای ما یک سخنرانیِ انگیزشی بسازه یا چنین دردی رو نوعی سعادت جلوه بده. داستانِ میزی، شبیه به قصه‌‌های افرادی که علی‌رغمِ اینکه دچارِ کم‌توانی‌های مختلف هستن؛ قله‌های بزرگی رو یکی پس از دیگری پشتِ سر گذاشتن و ما احساسِ شکاف و فاصله‌ی زیادی باهاشون می‌کنیم، نیست! "بی‌صورت" از این نظر، جسارتِ زیادی به خرج داده تا تلاش کنه نقاط تاریک زندگی واقعی رو از منظرِ شخصی که چنین سانحه‌ای رو تجربه کرده به رشته‌ی تحریر دربیاره بدونِ اینکه تلاش کنه چیزی رو سانسور کنه یا از میزانِ سهمگین بودنِ این اتفاق، بکاهه. پس شما توی این کتاب با شخصی مواجه نمیشید که بخشی از اعضای بدنش رو از دست داده و حالا موفقیت‌های رنگارنگِ حیرت‌انگیزی رو در کارنامه‌ی خودش داره یا برای مصاحبه‌های انگیزشی به سرتاسرِ دنیا سفر می‌کنه. قصه‌ی‌ میزی، قصه‌ی قهرمان‌‌سازی نیست! شما با کسی مواجه نمیشید که تمامیِ عزیزانش همیشه کنارش میمونن و براشون کوچیک‌ترین اهمیتی نداره که ذوب شدنِ اجزای صورتش، از میزی چه چهره‌ای ساخته‌‌. قصه‌ی میزی، یک قصه‌‌ی پروانه‌ایِ غیرواقعی نیست! بلکه سیری در پیچ‌و‌خم‌های "پذیرشه"! قصه‌ای که گاهی به مشاجره، رها شدن، تسلیم شدن، اشک‌های بی‌امان، سکندری خوردن و از دست رفتنِ تعادلِ زندگی منجر میشه تا درنهایت بتونه میزی رو به‌جایی برسونه که آخرین مرحله از سوگ، یعنی "پذیرش" رو تجربه کنه. پ.ن ۱ : اگر درگیرِ ریدینگ اسلامپ هستید، این کتاب براتون گزینه‌ی بسیار خوبیه چون شما رو کاملا با جریانش همراه می‌کنه و یکی-دو روزه تمومش می‌کنید. پ.ن ۲ : پیشنهاد می‌کنم عبارت "پیوند صورت" رو گوگل کنید تا بتونید پیش‌زمینه‌ای از اتفاقی که میزی تجربه می‌کنه، یه گوشه‌ی ذهن‌تون داشته باشید :) پ.ن ۳ : از آثارِ هم‌حس‌و‌حال با این کتاب، می‌تونم کتاب‌های ۱)شگفتی - نشر افق (نشر‌ پیدایش هم این کتاب رو تحت‌عنوان 'اعجوبه' ترجمه کرده) ۲)بیرون ذهن من ۳)این منم، سفری از درماندگی به التیام ۴)رویای دویدن - رو بهتون معرفی کنم✨️ امیدوارم مطالعه‌ی کتاب براتون آگاهی‌بخش باشه و ازش لذت ببرید🤍
تیره‌ترین‌دونه‌برف!
یک داستان ساده بود برای تعریف رویداد هایی که بعد از یک حادثه برای یک فرد میفته نه عاشقانه خاصی داشت و نه مفهوم انگیزشی خاصی صرفا اتفاقات رو توضیح داده بود.

حجم

۲۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰
۳۰%
تومان