نظرات کاربران درباره کتاب راز تنهایی

شاید انقدر که به شارژ گوشی و تنظیم نور صفحه و.... موبایلتون توجه کردید، به خالق این همه قدرتی که به شما داده شده توجه نداشتید! لازمه که بدونید چه کسی واقعاً شما رو خیلی دوست داره! باید بدونید چه کسی به شما ارزش میده و براتون ارزش قائله! شما باید از ارزش خودتون باخبر بشید! باید الماس درونتون رو بدست بیارید... تا زمانی که از تنها بی نیاز هستی‌ ، بی خبر هستید نمی تونی از ارزش و قیمت ها با خبر بشی! با این کتاب احساس می کردم که یه کسی همیشه منو بغل کرده و هر وقت من خطا کردم به جای دعوا کردن ، منو بیشتر در آغوش کشیده! تنها عشق حقیقی جهان هستی رو پیدا کنید.... پ.ن: شاید گاهی در کتاب اغراق ها وکلیشه هایی وجود داشته باشه. اما نمیشه از حق مطلب عبور کرد...

لطفا به بی نهایت اضافه کنید

خیلی قشنگ بود و به کوب خوندم و آنلاین من تو کانالشون خوندم(ساحل رمان در ایتا)

محشر محشر محشر وای معرکه

لطفا بگذاریدش تو بی نهایت

من نسخه ی چاپیش را خواندم خیلی قشنگ و تاثیر گذار است ارزش یه بار خواندن را دارد😏

کتاب بسیار زیبایی بود پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخونید ابن کتاب راجع به پسری به نام یوسف که بخاطر اتفاقاتی به زندان میره و در آنجا با پسری به نام دنیل آشنا میشه و این دو زندگی هم دیگر را تغییر می‌دهند دیگه برید بخونید خیلی قشنگه اصلا همه کتاب های خانم شکوریان فرد محشره

ارزش یک بار خوندن رو داره ایده ی جالب و قوی، داستان پردازی نه چندان خوب... میتونست خیلی بهتر از این باشه! نویسنده توی رسوندن مفهوم ها به طور غیر مستقیم زیاد وارد نیست؛ خیلی وقتا وسط داستان نویسنده خیلی بیش از حد حرفای اعتقادی زده به طور کلی به نظرم این کتاب ایده ای داشت که نویسنده خیلی خوب از پسش بر نیومد. پ.ن: این کتاب در واقع از یه ماجرای واقعی نوشته شده.

با دیگر کتاب های نرجس شکوریان متفاوت بود،داستان داشت،گره داستانی داشت.انگاه جلوه دیگری از دین اسلام نشون می داد که من به عنوان نوجوان خیلی جذبش شدم....

خیلی خوب و هوشمندانه جواب سوالاتم رو گرفتم ممنونم از نویسنده به خاطر حال خوبم بعد از خوندن این رمان

اصلا دوست نداشتم و کاش نمی خریدم، فوق العادهههههه کلیشه ای، من یه رمان از سیدطاها ایمانی چند سال پیش خوندم، این دقیقا همونه یکم گسترش دادن، تازه اون خیلی داستان جالب تری داشت.. به حدی همون داستانه که حتی دیالوگاشم همونه!! یعنی من تک تک اتفاقات داستان را میدونستم آرمانگرا بودن نویسنده ‌ام اومده قاطی داستان شده که خیلی خیلی داستان رو نچسپ می‌کنه، نقدی که به همه‌ی کتابای نویسنده دارم اینه که مقدار زیاد آرمان گراییش اغراق آمیزه و شخصیت خوبو انگار تا حد معصوم می خواد ببره این رمانش خیلی بد بود، این حجم از شباهت خیلی بده واقعا:|

این کتاب‌و وقتی توو‌ یه کانالی که زیر نظر خود خانم شکوریان‌فرد بود توی ایتا خونده بودم ؛ اون‌موقع هنوز چاپ نشده بود . دقیقا وقتایی بود که حال هیچ‌کاری رو نداشتم . این کتاب جزء محدود چیزایی بود که تونست از جا بلندم کنه برای حرکت . از نویسنده‌ش ممنونم :) .

کتاب خوبی بود اما یه جاهایی خیالی میشد به همین دلیل به اینجای کتاب انتقاد دارم البته خیلی شبیه کتاب های دیگه نرجس شکوریان فرد بود که راجع به خدا گفته بود اما با اشتباهاتی که داشت برای یکبار خوندن خوب بود

من این کتاب رو دوست داشتم.مهربونی خدا رو به آدم گوشزد میکنه و اینکه خودمون اشتباه میکنیم و خدا رو نادیده میگیریم و بعد هم میگیم خدا ما رو دوست نداره. حس خوبی داشتم نسبت به خوندنش.🌺

واقعا پیشنهاد میشه حتما برای یک بارم که شده این کتابو بخونید

من دوست دارم منظور نویسنده بطور غیر مستقیم در طول داستان بیان بشه. اما این کتاب مشخصاً از زبان یک واعظ مفاهیم رو میگه. از طرفی هم فضای داستان تا حدی برای من باور پذیر نبود.

عالی بود واقعا پیشنهاد میکنم خوندنش رو از دست ندید

این کتاب به من یاد داد خدا همیشه هست واین ماییم که یادمون میره بودنشو،داشتنشو و اینکه هیچوقت تنهامون نمی زاره.

بسیار عااااالی 👌👌👌

خوب بود. سیر داستان جذاب بود و کشش ایجاد میکرد ولی چون از زاویه سوم شخص مفرد بود زیاد نمی‌پسندم.

به جرئت میتونم بگم بهترین کتابی بود که خوندم وکل تفکراتم رو تغییر داد. کاش همه‌ی آدما لیاقت اینو داشتن که با تمام گناهانی که انجام میدن بازم نظر خدا رو جلب کنن و خدا هر طور که شده اونا رو توی مسیر خودش قرار بده!

فوق العاده بود

عالی بود. من این کتاب رو امانت گرفتم و خوندم ولی میخوام بخرم تا زیر جملات زیبا و تاثیر گذارش خط بکشم و هر وقت احساس تنهایی کردم بخونم.

وقتی که دنیل از زندان ازاد می شود دوباره کار خلاف را شروع میکند تا اینکه یک روز سارا همسر یوسف به دیدن دنیل می اید و آخرین امانتی یوسف را به دنیل می دهد دنیل از مرگ یوسف بسیار ناراحت می شودم بسته ی امانتی را که باز می کند یک قرآن، یک نامه و یک ریکوردر را می بیند نامه را می خواند و پس از خواندن نامه ریکوردر را به موبایلش وصل می کند و با هندزفری صوت قرآن که همیشه یوسف برای او می خواند تا آرامش بگیرد را گوش می کند و مدتی می گذرد و او هندزفری را از گوشش بیرون نمی آورد و ان صوت باعث می شود که دست از کار خلاف بکشد و به توصیه سارا در یک مسجد شروع به کار کند و آنجا نیز دوستی به نام سعید که هم سن و سال خودش است نیز پیدا می کند بعد در یک مکانیکی شروع به کار می کند و با پسر حاجی نیز دوست می شود.دنیل مسلمان می شود و نماز را یاد می گیرد و در آخر مادرش را پیدا می کند و با سارا ازدواج می کند