نظرات کاربران درباره کتاب نارگون

به نظر من این داستان ارزش یکبار خوندن رو داره. داستان عاشقانه روانی هست که در عین حال به یکسری معضلات فرهنگی هم اشاره میکنه. کاملا واقعی به نظر میاد. میتونی کاملا باهاش ارتباط برقرار کنی.. خیلی قشنگ حس دوگانگی ثمره ازدواج دو فرهنگ متفاوت رو نشون میده. سوگند ثمره ازدواج دو فرهنگ مختلفه. بین دو فرهنگ مونده به هر دو سمت کشش داره ولی از بودن در یک سمت با اینکه بهش خوش میگذره عذاب وجدان داره. از طرف دیگه تعصبات خشک مذهبی رو خیلی قشنگ نمایش داده. مذهبیون متعصبی که از تنها چیزهایی که شرم نمیکنن غیبت هست و تهمت و خیلی راحت دیگران رو قضاوت میکنن و به خودشون اجازه دخالت در خصوصی ترین قسمت‌های زندگی دیگران رو میدن و خودشون رو به حق میدونن. از طرف دیگه حاج محسن شخصیت مذهبی متعادل‌تر خانواده که نقش یه بزرگتر و حامی رو خیلی قشنگ ایفا میکنه ولی طوری رفتار کرده که همه فقط بهش میگن " چشم" و او خوشحال از شنیدن این کلمه "چشم" بی خبر از اینکه انسان برای رشد فکری و معنوی باید ذهنش رو به تکاپو و چالش درگیر کنه و نباید چشم بسته " چشم" بگه. از طرف دیگه سیمین خانوم، خانوم دکتری که در عین حال که تحصیلکرده هست و روشنفکر خیلی خوب بلد بوده احترام خانواده مذهبی همسر درگذشتش رو نگهداره و یه احترام دوطرفه ایجاد کنه. موضوع جرم آراد و جرم سوگند. چه بسیار آرادهایی که بی گناه به بالای دار رفتن😔 و چه بسیار دخترانی که امثال سوگند بی گناه تو مهمونیها دستگیر شدن و مسیر زندگیشون به علت گناه نکرده تغییر کرد😔فقط به علت یک عمل کودکانه. من اینجا از نویسنده این عاشقانه تشکر میکنم ولی این داستان دو ایراد بزرگ داشت۱) بسیار زیاد طولانی بود. این کتاب میتونست خیلی راحت و زیبا نصف بشه و برای خواننده جذاب‌تر. من خودم خیلی از صفحات رو نخونده رد کردم و حس کردم نیاز بخ خوندنشون نیست.۲) سن افراد تو این داستان متناسب رفتار و عملکرد اجتماعیشون به نظر من نبود. مثلا من رفتار و واکنش های سوگند رو در حد یه دختر خانوم ۱۸ تا ۲۰ سال میدیدم نه یک دختر ۲۶ ساله فارغ‌التحصیل از دانشگاه هنر. به نظرم سن سوگند باید نهایتا ۲۰ مطرح می‌شد و سن ستایش ۲۵ و یا ۲۶. امیدوارم که نظرم به انتخاب داستان کمکی کرده باشه.😊

این مدت از چند نویسنده ایرانی چند کتاب خوندم نویسنده هایی که خیلی معروف بودن بین خواننده های جوان، ولی این اولین نویسنده ای بود که مشخص بود هنر نوشتن داره من اصلا به موضوع داستان کاری ندارم ولی چهارچوب رمان سبک نگارش توصیفات نشون میداد که نویسنده علم نوشتن داره و صرفا یه سوژه الکی نگرفته دستش و هزار صفحه بنویسه که پنجاه صفحه هم براش زیاده تفکرات این نویسنده با تفکرات من کاملا برضد هم بود ولی این باعث نمیشه که بخوام بی انصافی کنم این امتیاز رو هم به سبک نگارش و هنر نویسنده میدم

یه رمان با ریتم آروم همراه با عاشقانه های لطیف و دوست داشتنی کتاب از قضاوت ها میگه از این‌که گاهی شخصی در گذشته اشتباهی میکنه اما ممکنه سال های سال خودش و بقیه اون اشتباه رو فراموش نکنن شخصیت پردازی ها رو دوست داشتم، شخصیت مرد داستان هم متفاوت بود با اکثر شخصیت های داستان های دیگه رفتاراشون بعضی از لوس بازی های یه سری رمان ها رو نداشت اون احترامی که همه برای هم قائل بودن رو دوست داشتم. اما به نظرم زیادی به جزئیات پرداخته شده و می‌تونست کمی کمتر بشه اما این اطناب باعث نمی‌شد که خسته کننده بشه. در کل دوسش داشتم و مشکل دیگه اش ویراستاری ضعیف بود، کلی اشکال تایپی و سه نقطه هایی که وسط دیالوگ ها میاد و خیلی به بودنش نیازی نبود؛ اگه این‌قدر بی دقت انجام نشده بود ویراستاری خیلی بهتر هم می‌شد.

خوب بود یک عاشقانه های آرام دوستش داشتم ممنون ازنویسنده عزیز

من این رمانو یک نفس سر کشیدم! شیرین و دلنشین بهترین توصیفیه که میتونم برای این داستان به کار ببرم! داستان در یک فضای سنتی مذهبی روایت میشه که خیلی برای من باورپذیر بود و میتونستم با شخصیت اصلی همزادپنداری کنم. و یکی از زیباترین مفاهیمی که تو کتاب مطرح شد این بود که چقدر گذشته آدم‌ها مهمه؟ و چقدر به آدم‌ها فرصت جبران میدیم؟ اگر چه میتونست کمی خلاصه تر باشه اما به نظرم ارزش یک بار خوندن رو داره و توی این سبک جز رمان‌های سطح خوب حساب میشه👌🏻

داستان زیبایی بود خیلی دوستش داشتم. آرام ودلنشین وگیرا.

بین این همه نظر خوب فقط یه نفر گفته بود خوب نیست که به نظرم فقط صفحه زده بود دقیق نخونده بود برای این رمان زیبا بی انصافی بود

می خواستم از نویسنده ی عزیز تشکر کنم بابت داستان زیبا و قلم گیراشون و اینکه سعی کرده بودن اهمیت بخشش و قضاوت نکردن رو نشون بدن.من که خیلی لذت بردم.شما هم بخونید پشیمون نمیشید✨💫

خیلی کتاب جالبی بود. جذاب و دلنشین و بدون اعصاب خوردی. میتونم بگم عالی بود. البته من کلا قلم خانم بهاره شریفی رو دوست دارم و براشون آرزوی موفقیت میکنم

حتما بخوانید عالیه

شیرین، جذاب و پر از احساس خوب ...‌ ممنونم از نویسنده خوش ذوق

یک عاشقانه ساده و صمیمی به دور از حاشیه های تکراری و دم دستی. روایتی از ارزش و ضد ارزشها. روایت دقیق بخشش، زنانگی و مردانگی.

داستان گذشت باور اعتماد یا میده که در کنارش عشقی به وجود میاد،خوبه واسه خوندن

بسیارعالی!

عاشق آقا غوله شدم🥲

بعد از هزاران رمانی که خوندم اولین کتابیه که دارم براش نظر مینویسم ، فوق العاده بود ، عین واقعیت ، پیشنهاد میکنم حتما بخونید. اجتماعی خانوادگی عاشقانه

‌ابتدای نظرم بگم که خیلی دوسش داشتم و حتما توصیه میکنم . عاشقانه خیلی گرم و جذابی داشت ، و بخصوص صفحات پایانی کتاب همه ش لبخند میزدم و با ذوقشون ذوق میکردم با خجالت کشیدنشون ، منم خجالت زده میشدم . بشدت خوشحالم که مثل اکثر رمانها ، ارتباطشون با کل کل و دعوا شکل نگرفت ... بنظرم رمانهای کل کلی و لجبازی ، خیلی بچه گونه و احمقانه ست ، انگار کاراکترهای اصلی رو به دوتا بچه تقلیل میده ... بنظرم ارتباط اراد و سوگند خیلی خوب پیش رفت ... انتظار داشتم یکم با جزئیات بیشتر از گذشته اراد بگه ... یعنی بعد از خوندن اون خاطرات پراکنده ، انتظار داشتم ی توضیح کلی هم بده ، متوجه شدم که سرگذشته ش چی بوده ولی جا داشت جزئی تر بگه ... لحن لاتی و کاراکتر جذاب بود ولی امیدوارم تو بقیه رمانهای نویسنده همین کاراکتر ادامه دار نباشه ، برای یکبار خلق چنین کاراکتری خوب بود . از همه جذاب تر هم شخصیت سیمین بود ، دنیا به خیلیا همچین مادری بدهکاره 🤣😊

خیلی قشنگ و دوست‌داشتنی بود فقط کاش آخرش عاشقانه‌های بیشتری داشت

خیلی قشنگ و نزدیک به واقعیت و اجتماعی و قشنگ پیشنهادمیکنم ولی قبلش پیشنهاد میکنم کتابی که حجم کمتری داره رو از نویسنده مطالعه کنید؛ با قلمشون آشنا بشید و این کتاب رو بعدش مطالعه فرمائید من از قدیم با قلم ایشون آشنایی داشتم♥️

در کل رمان خوبی بود ارزش خوندن داشت یه عاشقانه ساده که دلچسب بود

فضای کتاب رو دوست داشتم.خیلی زیاد.حاجی بازاری قدیمی خونه قدیمی روابط قدیمی واحترامی که از اول تا آخر کتاب بین همه شخصیتها جاری بود

داستان بزیبایی وخیلی شیرین بیان شده ازنویسنده خیلی ممنون موید باشید

کتاب و خوب با نثری‌روان وعاشقانه ای دلپذیر

با سلام خدمت دوستانی که دنبال رمان عاشقانه هستند اول تشکر میکنم از نویسنده این کتاب خانم بهاره شریفی که بار اولم بود از آثارشون میخوندم وخیلی خوشم اومد از قلمشون و چنان زیبا همه ی کارها و اتفاقات رو توصیف کرده بودن که خواننده لحظه به لحظه اش رو کاملا درک میکرد و انگار خودشم اونجا حضور داره و تمام اتفاقات داستان رو میبینه و حس میکنه موضوع داستان متفاوت بود و اصلا تکراری نبود حاج محسن خییییلی مرد فهمیده ای بود ، خوشم میومد از مرامش امیدوارم با خوندنش لذت ببرید

کتابی روان و خوشخوان که خنده بر لب میاره

عالی و باور پذیر❤️❤️خسته نباشی خانم نویسنده👍

داستان قشنگ و جذابی بود .من که دوست داشتم .

سلام شبتون بخیر متن روان وخوبی داشت بدور از شاخ وبرگ دادن های اضافی ، طنازی خاص خودش رو داشت که لبخند به لب آدم می آورد درکل عاشقانه ایی لطیف وپاک که حس های خوبی در آدم ایجاد میکنه ،پیشنهادمی کنم بخونید نسبت به بقیه ی رمانایی که تواین سبک نوشته می شوند یک سروگردن بالاتره 😍

عالی بود

کتاب زیبایی بود به دور از اضافه گویی و عاشقانه های الکی 🌈

امیدوارم طاقچه نظرم رو حذف نکنه یا نزاره اخرین نظری که کسی نتونه بخونه موضوع کتاب بد نبود و به موضوع جرم و اشتباهات بچگانه سرنوشت ساز اشاره داشت هر چند داستان فقیر ‌ و پولدارش مثه بقیه رمانها بود این کتاب خیلی راحت میتوانست با نصف این حجم روایت بشه جملات تکراری خیلی زیادی که انگار نویسنده هر جا میخواست کپی پیست شده بود مثله اتیش گرفتن گرم شدن عرق ریختن خجالت کشیدن هین کشیدن انگشت گزیدن و رگ باد کردن و دست مشت کردن و لب گاز گرفتن و…. اوووه تا دلتون بخواد کش دادن سن نویسنده رو نمیدونم ولی با عرض معذرت انگار خیلی علاقه به شانه پهن و رگ قلمبه بازو و خالکوبی دارن چون خیلی این چیزا رو عامل جذابیت کاراکتر قصه کرده بودن و تبلیغشو میکردن و فکر کنم خودشون از داش مشتی ها خیلی متعصبا خوششون میادو اونا رو اهل زندگی و لایق عشق میدونند چون بقیه ادما رو یا جاسوییچی خطاب میکردن مثه مرتضی یا مثلا بچه قرتی اهل پارتی که اهل زندگی نیستن مثه دوستای سوگند انگار نوع دیگه ای ادم وجود نداره مثلا دانشگاه رفته متعادل لایق و اهل کار و زندگی نکته دیگه سوگند ۲۶ سالشه دانشگاه هنر رفته که خیلی با بقیه دانشگاه ها جو منفاوتب داره مهمونی مختلط میره که مشروب و رقص و اهنگ هست کافه و دورهمی میره ، تو گروه های مجازی دختر و پسری هست و خودشو به این پسر هی میچسبونه وپیام میده و سر راهش سبز میشه تا هواییش میکنه بعد حالا هی میخواد به خواننده بفبولونه این دختر خجالتیه و روش نمیشه یه نگاه کنه مثه ۱۸ ساله ها سرخ میشه داغ میشه لب گاز میگیره و اینا بابا این تضاد شخصیت خیلی غیر طبیعی و بی مزه است یه نکته پیگه یادم اومد از اول داستان تا تهش همه فصلها رعایت نشده بود تو نابستون خرمالو میخوردن 😂 در کل داستان به درد نوجوونا و جوونای نوزده تا بیستو خورده ای ساله میخوره و براشون حتما جذابه اما من سی و چهار ساله زیادی برام این مدل عاشقانه ها جذاب نبود و به اجبار و رد دادن صفحات تمامش کردم

اگه نامه‌های سیاه رو هم خونده باشین، مکان و شخصیت مشترک پیدا می‌کنین که هیجان‌انگیزه=) داستان پر پیچ و تابی نیست، شخصیت‌ها هم روان و بدون پیچیدگی هستن. اما قشنگه. آشنایی خوبی با قلم نویسنده خانم شریفی میده.

عالی بود و لطیف

ساده و قشنگ بود

من مثل بقیه نمیتونم نظر کارشناسی بدم ولی به عنوان یه فرد رمان ایرانی خون میتونم بگم قشنگ بود به دل میشینه

عالی بود حتما بخونید به عنوان کسی که رمانهای زیادی رو خونده این کتاب رو پیشنهاد میکنم یک عاشقانه آرام و واقعی طوری که کتاب رو زمین نمیذارید از سوسول بازی و اینا خبری نیس خیلی خیلی چسبید ممنون خانم شریفی عزیز اگه رمانی در این حد سراغ داشتید معرفی کنید

زیبا ،جذاب و روان👌

یک داستان خانوادگی دلنشین و جذاب بخونید و لذت ببرید.🤌🏽

عاااالی بود یک کتاب فوق العاده جذاب و روان و بدور از تخیلات بی پایه و اساس

نگارشی بسیار زیبا و دلنشین

قلم نویسنده بسیار روان و گیرا بود.

از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم، متن روان، شخصیت پردازی هوشمندانه و طنزی که گاهی خود را از پس پرده نمایان میکرد و سریع پنهان میشد. بنظرم کتابی است که ارزش حداقل یکبار خواندن را دارد.

بسیاز زیبا و جذاب بود👌

زیبا و روان🌷

واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم،اینقدر که دلم نمیخواست تموم بشه،ممنون از نویسنده خوب کتاب

از اینکه داستان روایتگر آدمای کوچه بازاره با روزمرگی های هر روزه،ساده و خودمونی خیلی به دل می نشست. حاج محسن خیلی خوب بود و آخرای داستان زد تو کانال باحال بازی. دم امثال حاج محسن گرم.

یکی از لطیفترین وزیباترین رمان هایی که خوندم ممنونم خانم نویسنده از این همه احساس زیبا

داستانی عاشقانه و ایرانی تمام عیار، در طول داستان در عین داشتن هیجان برای خواندن دچار ارامشی لذتبخش شدم، کاش فرهنگ رفتار با انسانهایی که دچار خطا میشوند به همین زیبایی که توصیف شد جا بیوفته،،ممنون از نویسنده عزیز، فقط میشد که جاهایی توضیحات کوتاهتر باشند

فضای خانوداگی داستان با تم کاملا سنتی، دوست داشتنی بود به خصوص احترامی که بین اعضای خانواده با وجود اختلاف نسل و اختلاف عقیده وجود داشت اما قصه روال کندی داشت و موضوع ظرفیت این همه کش داده شدن رو نداشت و این اطناب زمانی خسته کننده تر شد که مسائل حاشیه ای به ریز جزئیات توضیح داده شده بود در صورتی که خلاصه کردنش آسیبی به خمیر مایه قصه نمیزد و همش صحنه های مشابهی وجود داشت که نسبتا تکراری بود سفره پهن کردن ، غذا خوردن ،سفره جمع کردن و چایی آوردن هم که تو همه موقعیت ها بود اما در کل خوندنی بود

ازون کتاب‌هایی که دلت نمیخواد تموم بشه و فکرت رو درگیر میکنه