نظرات کاربران درباره کتاب رادیو سکوت

فرانسس یک دختر خرخونه 🤓 و تنها یک هدف در ذهن داشته ورود به دانشگاهی برتر. هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد؛ نه دوستان، نه رازی سر به مُهر و نه حتی خودِ واقعی و بدون نقاب او. اما زمانی که فرانسس با پسری به اسم آلد آشنا می شود، چشمانش رو به نوع جدیدی از آزادی باز می گردد. آلد، فرانسسِ واقعی را از بند رها می کند و این دختر برای اولین بار می تواند طعم شیرین دوستی حقیقی را بچشد و از خودش بودن نترسد. اما در ادامه ی داستان، اتفاقی می افتد که به اعتماد شکننده ی میان این دو شخصیت دوست داشتنی آسیب می زند. فرانسس بین کسی که بود و کسی که آرزو دارد بشود، گیر می افتد و رویاهایش را در آستانه ی نابودی می بیند. احساس گناه، لحظه ای فرانسس را رها نمی کند و او می داند که باید با گذشته اش رو به رو شود.🌚 اگر کتاب دیگری بود، آن‌ها عاشق همدیگر می‌شدند، اما در این رمان آن‌ها به رابطه‌ای عاشقانه ختم نمی‌شود، بلکه آن‌ها با همکاری یکدیگر پادکست می‌سازند. ☺️ این رمان، که آن را «ناطور دشت» عصر دیجیتال می‌نامند، در قالب داستانی جذاب روابط انسان‌ها در دنیای مجازی را به تصویر می‌کشد و دربارۀ هویت، خانواده و نظام آموزشی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. برخلاف باور عمومی که فناوری را امری منفی و مضر می‌داند، آزمن در این کتاب تصویری از فناوری ارائه می‌دهد که به کمک آن می‌توان دوستی‌هایی ایجاد کرد که فراتر از دوستی‌های معمول در جهان واقعی‌اند. این کتاب همچنین نظام آموزشی را به چالش می‌کشد و برای نوجوانانی که درگیر رقابت‌های تحصیلی هستند و گمان می‌کنند نمره همه‌چیز زندگی است حرف‌هایی برای گفتن دارد. شیوۀ روایت این داستان نیز منحصربه‌فرد است؛ بخشی از داستان شامل گپ‌های افراد در فضای مجازی است که حال‌وهوای این رمان را بیشتر به دنیای نوجوانان نزدیک می‌کند. فصل‌بندی کتاب نیز شکل ویژه‌ای دارد، به‌طوری که ما می‌توانیم گذر زمان را از عناوین متوجه شویم و از زوایای مختلف داستان را بخوانیم. از اون دسته کتاب هایی که با وجود سانسور خیلی زیاد هنوزم انسجام داستانشو حفظ کرده. سانسور ها بیشتر مربوط به رمنس LGBT داستانه که کاملا حذف شده و هیچ اشاره ای بهش نشده.🤦🏻‍♀️ با توجه به خط داستانی این کتاب، اگه دانش اموز هستید احتمالا بهتر میتونید باهاش ارتباط برقرار کنید.💫🥺

آنچنان داستان خاصی نداشت و برای من صرفا سرگرم کننده بود

این کتاب به شدت سانسور شده اصلا پیشنهاد نمیکنم

▪︎ چقدر نسبت به این کتاب کم لطفی شده و نظرات کمی دربارش هست ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ▪︎ البته شاید به این دلیل که باب میل همه نخواهد بود داستان کاملا به روز و جدیده یعنی فضای تینجیری ای که داستان داره در واقع همون چیزیه که نسل امروزه دارن همه چیز واقعیه و مبالغه‌ای در کار نیست ‌‌‌‌ ▪︎ شخصیت اصلی داستان که خالق یک پادکسته non-binary (افرادی هستند که هویت جنسیتی خود را منحصراً مرد یا زن نمی‌دانند.) هستش و تو کتاب با تفکرات جنسیت زده و مقابلش طرز تفکر این فرد رو به رو می‌شیم که این واقعا خیلی جالبه و بخش موردعلاقه من از داستان بود ‌‌‌‌‌‌‌ 🫂✨️ ▪︎ پرتکرار ترین اتفاق دیگه‌ای که باهاش مواجه می‌شیم فضای رقابتی بین دانش آموزای سال آخری برای ورود به دانشگاهه و روایت زندگی هرکدوم، بعضی هاشون واقعا برای همین مسیر ساخته شدن بعضی هاشون تحت فشار خانواده از علایق خودشون دست کشیدن و حالا توی این مسیرن و .... حالت های دیگه‌ای که مطمئنا می‌تونین تصور کنید❤️‍🩹 ▪︎ درآخر ، به نظرم خوندن این کتاب برای ماهایی که همچنان کم و بیش با تفکرات جنسیت زده دست و پنجه نرم می‌کنیم و همه از نظر تحصیلی تو راه درست قرار نمی‌گیریم خالی از لطف نیست :))🤝🏻

داستان در مورد دختری به نام فرانسیس هست که در تمام زندگی اش فقط یک هدف داشته و آن هم قبول شدن در دانشگاه کمبریج هست ، فرانسیس دختری درس خوان و باهوش هست اما دوستان مدرسه ای او فرانسیس را دختری حوصله سربر و خرخون میدونن اما فرانسیس واقعی دختری پرشور و هیجان هست که با ورود آلد به زندگیش، هدف و داستان زندگیش به کل دچار تغییر میشه ‌و ..... . رادیو سکوت کتاب باحالی بود ،این کتاب درس ها و پیام های زیادی برای خواننده داشت ، برای مثال میگفت در جامعه ای که همه میخوان به شما بفهمونن که اگه شما در مدرسه و در هر پایه ای نمره خوبی نیاری زندگیت و کل عمرت به فنا میره اما شخصیت های این کتاب در کنار هم این فرضیه رو تغییر میدن ، به ما میفهمونن که همه چیز ریاضی و فیزیک و شیمی نیست، زندگی چیزی فراتر از این درس هاست، و یا اینکه به ما میفهمونه که هنر هم خوبه. البته کتاب یک‌سری بدی هایی هم داشت ، من روند داستان رو زیاد دوست نداشتم، چون کتاب فصل های کوتاهی داشت و توی این فصل های کوتاه یهو برا شما یه ۲۴ ساعت رو میگفت و خب من با این قضیه زیاد حال نکردم. و از طرفی هم کتاب به طرز عجیبی سانسور داشت 🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️. و برای کسی که به موضوعات تحصیل و این چیزها علاقه چندانی نداشته باشه، شاید زیاد جالب و جذاب نباشه. ولی در کل من برخلاف موضوع و خود داستان کتاب که دوستش داشتم، جوری که به داستان پرداخته شده بود رو نپسندیدم. ولی بخش هایی که مربوط می‌شد به چنل و پادکست های یونیورس سیتی بود رو خیلی دوست داشتم 😍🥺.

من خیلی تعریف این کتاب رو شنیدم و انتظار یچیزی فراتر داشتم ی اتفاق که شکم کنه ولی خیلی معمولی بود شاید بخاطر تعریف زیادی ک ازش شده انتطاراتم رو بالا برد ولی در کل کتاب بدی نیست داستان جالبی داره

من اصلا نتونستم دقیق ارتباط بگیرم باهاش داستان عجیب بود انگاری کم بود به هر حال اگر تونستید زبان اصلی آن را بخونید

اگر نوجوانی هستید که از قدم ها و حتی راه هایی که در اون قدم برمیدارید مطمئن نیستید، این کتاب روایتگر حال شماست. ولی از همین اول کار توصیه میکنم[حتی شده برای تقویت زبانتون] زبان اصلی بخونیدش چون اگه بخوام رو راست باشم ترجمه و سانسور به خیلی قسمت های مهم و تاثیرگزار کتاب خدشه وارد کرده. داستان و درونمایه بسیار پر و شما کسی رو پیدا خواهید کرد که باهاش احساس همذات پنداری کنید چون این کتاب دقیقا روایتی از نوجوانی است! (شاید اونجایی که شاعر میگه: the teenage queen , the loaded gun , the drop dead dream , the chosen one , a southern drawl and a world unseen , a city wall and a trampoline.) در روند داستان با سوال هایی مواجه شدم که تا چند ماه پیش هر روز از خودم میپرسیدم: نقش تحصیل در اینده من، اینکه چقدر علاقه مند به رشته‌ام هستم. و بعد ناگهان علامت سوال بزرگتری رو دیدم: واقعا چه راهی درسته و جواب چیه؟! سوالی که در طول داستان مدام بهش فکر خواهیم کرد و نویسنده ای که به زیرکی نشان خواهد داد که چقدر همه چیز انحصاری است و شما تا وقتی محرکی قوی به اسم علاقه داشته باشید دیگه مهم نیست توی چه سیاره و با چه هیولاهایی درگیر هستید، همیشه راه نجاتی خواهید یافت. در کنار این، یاد خواهیم گرفت که تنها راه پیروزی در برابر هیولاها، مواجه شدن با انهاست. و من دختر بودم که زندگی و احساسات فرانسیس رو تا حدودی تجربه کردم(و میکنم) و هر کلمه ای که آلِد میگفت یه جایی توی دلم رو فشار میداد.

خیلی معمولی

کتابی بود که با ناراحتی اش به عمق ناراحت شدم با نگرانی هاشون با نا امیدی ها انگار احساسات این کتاب زنده بود و درون من هم شکفته میشد خوب تموم شد ولی سانسور هاش امان از این سانسور هاش اذیتم میکرد همه شخصیت های داستان رشد کردنشون و شکوفا شدنش رو دوست داشتم و در کل لذت بخش بود فرآیند خوندن این کتاب.

کتاب درمورد خالق پادکستی به اسم یونیورس سیتی و هوادار پروپاقرص اون هستش داستانی که رابطه این دو نفر رو روایت میکنه بطور مسخره ای سانسورشده بود و با اینکه ایده جدیدی داشت من خوشم نیومد

همه این کتاب رو دوست ندارند و کسانی این کتاب رو درک میکنند که توی سن نوجوانی هستند و مشغول تحصیلند.. این کتاب از دغدغه های پسران و دختران نوجوان گفته شده که به نظرم کم لطفی شده و این بخش کتاب باید بیشتر خونده و پرداخته بشه البته بسیار سانسور داشت ولی خودتون میتونید متوجه سانسور ها بشید روند داستان ساده بود و هیجان خاصی نداشت اما در کل کتاب متوسطی هست و برای یک بار خوندن مناسبه

عالیییی