نظرات کاربران درباره کتاب اوپال
۳٫۵
(۴۲)
غزاله بادپا
"مردم متفرق میشوند، مسئولین دولتی یک به یک، سر کار خود بر میگردند. فقط خانوادهها ماندهاند با قلبی شکسته از نبود همسر و فرزند."
خورشید دختر جوانی است که قرار است به عنوان اولین امدادگر زن فوریتهای پزشکی در یکی از ایستگاههای آتشنشانی در تهران مشغول به کار شود اما در اولین روز کاری ، خورشید با شخصی به نام امیر بهادر روبرو می شود یک آشنای قدیمی که حافظه ی خود را نیز از دست داده و دیدنش برای خورشید مملو از سوال و ابهام است و او را به شوکی عمیق فرو می برد و ماجراهای کتاب رقم میخورد.
سپیده مختاریان در اوپال از عشق و دلدادگی میگوید؛ از وفاداری یار.
از قضاوتهای نادرست و تهمتهای نابهجا.
اوپال کتابی بسیار خوشخوان و روان است که نویسنده در کنار عاشقانههای غلیظ، با گنجاندن بخشی از ماموریتهای نفسگیر آتشنشانها به کتاب هیجان تزریق کرده است.
شخصیتپردازی کتاب دوستداشتنی و قابل باور انجام شده است؛ انسانهایی که خطا میکنند و به دنبال جبران آن برمیآیند. داستان فضاسازی خوب و قابل تصوری دارد، خصوصاً در قسمتهای مربوط به ماموریتها که نویسنده به خوبی از عهدهی آن برآمده است.
تنها موردی که در کتاب به نظرم کمی دور از منطق من بود، خوشحال شدن خورشید از رفتارهایی بود که برچسب غیرت خوردهاند و برای خورشید این نوع رفتارها جذابیت داشت .
اگر دوست دارید در کنار یک کتاب عاشقانه با آتشنشانها همراه شوید و در دل حادثه بروید، قطعاً کتاب اوپال میتواند گزینهی خوبی برای شما باشد.
maryam.m
در طی داستان و حادثه هایی که واسه آتش نشانان میوفتاد من خیلی متاثر شدم بطوریکه یاد حادثه پلاسکو رو واسم زنده کرد
کاربر ۳۶۳۷۲۲۶
ممنون عزیز،توضیحاتت عالی بود
SARA
عالی بود داستان خاص و جدید. شخصیت های دلنشین و باورپذیر.
کاربر ۱۱۸۵۲۴۹
خوب بود ولی اینکه نماز بخونی ولی محرم نامحرمی رو رعایت نکنی از دین به جز ظاهرش بهره ای نبرده ای ومتاسفانه در رمان فقط به نام عشق همه حریم زیر پا گذاشته بودند در صورتیکه دختران ما از همین به اصطلاح عشقها چه ضربه هایی که نخورده اند واین نوع رمانها باعث میشود دختران زود اعتماد کنند
mahsa
رمان شروع خوبی داره، عاشقانهی دلنشین و دوست داشتنی رو روایت میکنه. کلی حس خوب به آدم منتقل میکنه.
fatemeh
کتاب نسبتا خوبی بود و موضوعش جدید.
چیزی که دوست داشتم شخصیت پردازی ها بود که خیلی خوب انجام شده بودند. هیچ کدوم از شخصیت ها خوب یا بد مطلق نبودند، هر کدوم یه اشتباهاتی داشتند و تلاش میکردند برای جبران. متن کتاب روان بود و عملیات هایی که نوشته بود هیجان رو بالا میبرد.
فقط چیزی که خیلی دوست نداشتم خوشحال شدن خورشید از رفتارهای امیربهادر که اسم غیرت رو گذاشته بود روش و کمی دور از باور بود.
NilGooN
خیلی سطحی بود.تعلیق نداشت
کاربر ۱۶۱۵۵۷۰
بد نبود ولی زیاد جذبم نکرد
aykiz
دوستش داشتم
کاربر ۱۸۱۸۶۵۴
متن روانی داشت قلم نویسنده خوب بود یکم کلیشه ای بود
میم
بعد از بیست صفحه کل داستان لو رفت و هز چی جلو رفت پیچش خاصی اضافه نشد.
yas6453
خیییییلی مسخره بود،حیف پولم،واسه نوجووناخیلی خوبه شایدولی اصلاانتظارنداشتم انقدکشش بدن وتوابرازاحساسا الکی اغراق کنن
خیلی خسته کننده بود،بزورتمومش کردم
Bahar
کتاب قشنگی بود از خوندنش لذت میبرید🥰
بهار
عالی
mahla moosavi
رمان خوب و معمولی بود همون ۳از۵ میدم بهش
رها1976
رمان خوبی و جذابی بود
maryam.m
خیلی قشنگ بود براستی که زندگی یه آتش نشان سراسر حادثه ست و چقدر سخته برای خانواده آتش نشان کنار آمدن با شغل فرزند یا همسرشون خداوند پشت و پناه همه ی آتش نشانان سرزمینم باشد
س.ب
خیلی کتاب معمولی و لوس
کاربر ۱۱۳۸۹۶۱
یه کتاب ناب و بی نظیر یه داستان بکر و دوست داشتنی با تعلیق بالا،اگه دوست دارین زندگی با یه آتش نشان و تجربه کنید این کتاب بی نظیر رو از دست ندید تمام هیجان یه زندگی آتش نشان رو به تصویر کشیده با خوندنش به فداکاری های این قهرمانان گمنام پی میبرین،گوشه ای از داستانم در باره غیر اخلاقی ها وناامیدی های پشت پرده ورزش میگه ،قلمتون مانا
حسامه
داستانش جدید بود، تا حالا چیزی شبیه اوپال رو نخونده بودم👍
فقط چند تا ایراد بزرگ داشت
اول اینکه غلط املایی داشت. مثلا جابر رو جابی نوشته بود. اول فکر کردم شاید شخصیت داستان اینجوری صداش کرده ولی دیگه هیچ جا ندیدم که شخصیتای داستان جابر رو "جابی" صدا کنن. البته فقط همین نبود، خیلی چیزای دیگه هم بود که اگه خواستین می تونم لیست اشتباهات تایپی رو براتون بفرستم.
دوم اینکه بعضی جاها معنا و مفهوم جمله کن فیکون شده. یکیشو که یادمه براتون میگم که متوجه بشین. مثلا نوشتین "از ابد تا ازل" که این جمله اشتباهه و درستش از "ازل تا ابد" هستش.
سوم اینکه یه جاهایی از داستان یهو رها شده.
مثلا اونجایی که شخصیتای داستان میخوان به کسی که خونش تو آتیش سوخته، کمک کنن، بعدش اینکه چجوری به اون خانواده کمک می کنن اصلا چیزی ننوشتن.
یا مثلا اونجایی که امیر بهادر گیره سر رو پیدا می کنه و میذاره تو جیبش، بعدش چی میشه؟ اصلا چرا گیره سره اونجا افتاده بوده؟ امیربهادر گیره سر رو برمیداره که باهاش چیکار کنه؟
و یه سری دیگه از موارد دیگه
در کل داستانش قشنگ بود و من این رمان رو دوبار پشت سر هم خوندم.
فقط امیدوارم برای چاپ جدیدش یه ویراستاری روش انجام بشه.
ممنونم از نویسنده و نشر شقایق🌸
محبوبه غلامی
نمونه رو خوندم و متاسفانه جذبم نکرد . با آرزوی بهترین ها برای نویسنده عزیز
حجم
۴۱۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۳۸ صفحه
حجم
۴۱۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۳۸ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان