نظرات کاربران درباره کتاب اعترافات در ساعت ۷:۴۵

سلنا، آنی و ژنوا سه زنی هستن که در درگیر ماجرای خیانت شدن. همسر سلنا بهش خیانت می‌کنه. آنی با رییس شرکتش که همسر داره تو رابطه‌س و ژنوا که پرستار خونه‌ی سلناست با شوهر سلنا رابطه برقرار کرده. داستان از جایی شروع میشه که زنی به نام مارتا ساعت ۷:۴۵ دقیقه توی مترو از سلنا می‌پرسه دوست داری مرکز تمام مشکلاتت حل بشه و فردای اون روز ژنوا گم می‌شه. . . - نقاط مثبت💠 ۱- داستان از جایی شروع میشه که فکر میکنی سه تا داستان متفاوت رو داری دنبال می‌کنی ولی هر چی می‌گذره می‌فهمی همه چیز به هم ربط داره. ۲- جنایی نبود خیلی بیشتر دنبال چرایی و ربط آدم‌ها به هم بودم. ۳- ترجمه خوبی داشت. واقعا بعضی دوستان که میان میگن ترجمه بده چه مشکلی دارن؟ سه یا چهار تا کلمه اشتباه به چشمم خورد ولی فقط همین. ۴- داستان از زبان چندین شخصیت بیان میشه که به درک داستان کمک می‌کنه. . . نقاط منفی ⛔ گاهی بیش از اندازه به یه موضوع میپرداخت برام خسته‌کننده می‌شد. دوست داشتم از پدر سلنا بیشتر بگه و پایانش راضیم نکرد. آدم بد داستان زیاد نتونست نقشش رو خوبی بازی کنه. . . در کل کتاب خیلی خفنی تو جنایی نیست. میشه گفت جذابیت‌های خودش رو داشت اما جزو ماندگارهام نیست.

من چاپی این کاتب رو خوندم. علاوه بر اون سیر معمایی جنایی و غافلگیری که داشت، نکته مهم دیگه ای هم نظرم رو جلب کرد. گاهی اوقات تو زندگی ها، دو نفری که زندگی ای رو با هم شروع کردن بنا به دلایلی دیگه به هم علاقه ندارن، این ناامنی و خیانت تو این داستان از طرف مردان خانواده بود و دو زن، دو مادر و دختری که به خاطر بچه هاشون سالها سکوت کرده، رازهایی رو در سینه شون نگه داشته و مجبور به ادامه زندگی بودن. شاید این کار فداکاری به حساب بیاد اما به نظرم گاهی اوقات این سکوت و تحمل زندگی به هر نحو، بزرگترین خیانت در حق خود انسان و بچه هاش هست. دختران و پسرانی که در چنین خانواده هایی بزرگ میشن و شاید زندگی مشترک آیندشون بی شباهت به زندگی والدینشون نباشه، ممکنه والدینشون رو سرزنش کنن که بی ربط هم نیست. فداکاری بزرگترین خصلت نیک انسانی و موهبت خدادادی هست، اما یه ضرب المثلی هم هست که میگه ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست، گاهی بزرگترین فداکاری در حق فرزندان نشون دادن عین واقعیت به اونهاست. این کتاب از جنبه معمایی هم معرکه بود، شخصا اگه نظرم رو بخوام بگم و چندین مورد کتابی معرفی کنم که انتهای غافلگیرکننده داشته باشه: اعترافات در۷:۴۵، بیمار خاموش، اتاق مهمان، سنگ کاغذ قیچی، رهایت میکنم وخواهر خاموش هست. خواهر خاموش شاید جذابیتش به نسبت بقیه نباشه اما ۵ مورد اول عالی هستند.

نسخه صوتی را گوش کردم جذاب بود خوب نوشته و خوب ترجمه شده بود کتابهای چند راوی معمولاً جذابند حجم خیانت در آن بالاست که شاید با فرهنگ ما چندان سازگار نیست

داستان سرگرم کننده خوبی بود ولی معمای پیچیده ای نداره و فاقد غافلگیری خاصیه. ایرادات داستانی جزئی داشت که خب باعث نمیشد منطق داستان به کل زیر سوال بره.

فوق العاده بود ،فضاسازی ،تعلیق، ترجمه،وسبک نوشتاری عالی، این کتاب را تبدیل به کتابی کرد که دریاد می ماند، بایک اشتباه چه زندگیهائی که نابود نمیشوند،باورغلط واشتباه گاهی هم انسانها هم خانواده هایشان را نابود میکند، واقعن لذت بردم ،یکی ازبهترین کتابهای معمائی، جنائی بود که خواندم.

داستان جالبی داشت، نمی‌شد گفت خیلی منحصربه‌فرده ولی حس تعلیق داستان به‌قدر کافی خوب بود. داستان در مورد زنی به اسم سلناست که به‌ظاهر خیلی از زندگیش راضیه اما با گم شدن پرستار بچه‌هاس یکهو همه چیز زندگیش پیچیده میشه. یکم داستان زیاد کش می‌اومد و وسطاش خسته شدم اما چون دوست داشتم بدونم آخرش چی میشه به خوندن ادامه دادم. نقطه اوج داستان وسطشه.

بد نبود

سلام مطمئن باشید که از خواندن این کتاب پشیمان نمی شوید

جالب بود

گرچه سلنا خیلی احمقه ولی داستان عالی بود.داستان پردازی و شخصیت پردازی فوق العاده بود

باید بگم ترجمه ضعیف بود امیدوارم در چاپهای بعدی ویرایش بشه،داستان شروع خوب و هیجان انگیزی داره اما به نظر من نویسنده اماتور بود و شخصیت پردازی ضعیف بود