نظرات کاربران درباره کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید!

اقایون و خانمها اینکه بنویسید:امروزخریدمش تابخونمش یاخوب بود،بدبود،قشنگ بود،بدک نبود،یا..‌‌..‌ یعنی چی آخه عزیز تحلیل و نظرتو درمورد خودخودکتاب بنویس تا کسانی که می خواهند بخرند ولی قبلش از کتاب میخواهند اطلاعات داشته باشند بدونند حس شما درمورد کتاب به خودتان ربط داره پس برای خودتان نگه دارید

دوستان عزیز با عرض تشکر ازتون. اینقدر کد های تخفیفتون توی کامنتها ننویسین. باور کنید همه از این کدها میگیرن پس نگران نباشید. نظرات برای این هست که بفهمیم کتابی خوب هست یا نیست و آیا ارزش وقت گذاشتن و خوندن داره یا نداره. تشکر

کتاب راجع به عشق و فقدان اون هست.....اینکه شمارو روبرو کنه با اینکه از دست دادن عشقتون چه احساساتی ممکنه در شما ایجاد کنه، و چه عواملی میتونه تو تحمل پذیرتر کردن و هضم این فقدان به شما کمک کنه......در کل شاید از نظر ادبی کتاب قوی نباشه، که فکر میکنم هدف نویسنده هم نوشتن رمان ادبی نبوده، اما خوندنش به نظرم لذت بخش بود....ترجمه روان و متن گیرا بود......

جیسن رزنتال بخش اول کتابش رو با عشق آغاز میکنه،شروعی پرقدرت و مسحور کننده...از اشنا شدن با همسرش ایمی و خاطرات ماندگاری که باهم رقم زدند تا ازدواج وشروع زندگی مشترک...در لابلای اینها قدرت وشکوه عشق رو برای مخاطب شرح میده،از همکاری هدفمند توی زندگی مشترک تا خاطرات شیرین و جذاب...این زندگی رویایی و جذاب ادامه پیدا میکنه تا وقتی که سرطان،ایمی رو درگیر میکنه واین دو زوج رو به چالش رویارویی با سخت ترین قسمت یک عشق دعوت میکنه:جدایی... در بخش دوم کتاب،جیسن رزنتال از دست و پنجه نرم کردن با غم و اندوه جانکاه از دست دادن همسرش صحبت میکنه،از زندگی که اگرچه سرطان هم آمیزه ای دردناک ازاون شده،اما هنوز هم درکنار عشق زندگیش لذت بخش و شیرینه،و ثابت میکنه عشق فقط در لحظات خوشی نیست،بلکه تنها در زمان های سخت و اندوهناک خودش رو صادقانه نشون میده.با اینحال نیمه دوم کتاب خیلی سخت خونده میشدو ملال آور بود،بخاطر طولانی بودن و بیان حرف هایی که به درازا کشیدند. اما از نظر شباهت با کتاب(عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست)به قلم مگان دیواین،باید بگم که اون کتاب علاوه بر بررسی غم و فقدان و درک مخاطب،راهکارهایی رو برای پشت سر گذاشتن این غم ارائه میده،در حالی که جیسن رزنتال در کتابش،فقط خاطرات خودش رو از مواجه شدن و کنار اومدن با اندوه از دست دادن همسرش بازگو کرده وقدرت تاثیر وکارآمدی کتابی که توسط مگان دیواین به نگارش دراومده رو نداره.

سلام به نظر بیشتر نقل قول و داستان مانند است تا اینکه کاربردی و راهگشاه

🐉_داستان عشقِ بین جیسن و ایمی! . نه طرح روی جلد و نه عنوان کتاب برام جالب نبود! ولی تصمیم گرفتم حداقل چند صفحه‌اشو بخونم و بعد رهاش کنم! . نمیدونم باید اسمشو بذارم داستان یا زندگینامه! ولی خب مقدمه‌ی کتاب مجابم کرد که ادامه‌اش بدم! . یه مقدمه‌ی پرطمطراق و خسته‌کننده نبود‌! جیسن تو صفحه‌ی اول کامل میگه که قراره در ادامه چی بخونی! و اینقدر ساده و روون نوشته که با شروع کردنش دیگه دلت نمیاد ادامه‌اش ندی! . داستانی در مورد عشق و از دست دادن«مرگ»! . نیاز داشتم به یه همچین کتابی! کتابی که بدون شعار و اضافه گویی باشه و همزمانی که داره از قدرت عشق میگه بهمون یاد بده که زندگی کنیم! حتی اگه مهم‌ترین دلیلِ زندگیمون رو از دست دادیم! . کیه که این کتابو بخونه و عاشق ایمی و جیسن نشه!؟ - 🌿🙂

من معرفی گتاب رو خوندم و به نظرم خیلی شبیه به کتاب "عیبی ندارد اگر حالت خوش نیشت" بود. لطفا اگر شخصی هر دو کتاب رو خونده تفاوت شون رو بگه. ممنون

جیسون رزنتال در این کتاب از غم و اندوهی می‌گوید که در نبود همسرش با آن دست و پنجه نرم می کند و از راه هایی که برای کنار آمدن با آن در پیش می گیرد. از دید من دو ویژگی می توانند در میزان اثرگذاریِ چنین کتاب هایی نقش به سزایی داشتنه باشند: ۱- بیان صادقانه مسائل و ۲- توانمندی نویسنده در همراه کردن هر چه بیشتر خواننده با احساساتش. اما این ویژگی ها چندان در این کتاب به چشم نمی خورند، دست کم برای من. قطعا نویسنده تجربه های بسیار ارزشمندی از رویارویی هایش با عشق، مرگ و جای خالی عزیزانش دارد اما قلم خوبی ندارد و نمیتواند من خواننده را چندان همراه کند شاید به این دلیل که بیشتر درگیر صحبت از خانواده ای است که مدام و در جای جای کتاب آن را کامل و عالی و فوق العاده توصیف می کند، عالی بودنی که خیلی کم پیش می آید در خود یا آشنایانت ببینی؛ در نتیجه تجربه هایش بیشتر و بیشتر دست نیافتنی می شوند و از نظر احساسی از خواننده دور می شود. اگرچه آغاز کتاب گیرایی خوبی دارد اما هرچه جلوتر می رود ملالت بارتر می شود، انگار یک سری جمله مدام تکرار می شوند و این خسته کنندگی در بیست درصد پایانی کتاب به اوج می رسد. بنابراین برای من از آن کتاب هایی است که خواندنش را به هیچ کس توصیه نمیکنم.

حوصله سر بر، سرتاسر کتاب درباره شخصیت فوق العاده امی بود!!! که بنظرم زیادی شلوغش کرده بود و نپسندیدم

عااااالی،فوق العادست از اون کتابایی که باید هرازگاهی دوباره شروع کنی بخوندنش...متنش آدمو جذب میکنه.

باخواندن کتاب مهربان بودن رامرور میکنی

این داستان(در ژانر بیوگرافی) احساساتتان را درگیر می‌کند و شما را نسبت به انسان‌های دور و برتان مهربان‌تر و مسئول‌تر می‌کند.‌ بسته به نگاه شما به عشق و زندگی، ممکن است بعد از خواندن این کتاب تراژدی عاشقانه جیسن رو اتلاف وقت بدانید یا از تک تک صفحات کتاب لذت ببرید. درون مایه کتاب هم در یک جمله می‌تونه این باشه ؛ عاشقانه و با انگیزه زندگی کنید و در نهایت مهربان باشید. دو نقد به این کتاب وارد است الف) روایت جیسن گاهی اوقات بسیار اغراق آمیز است و مخاطب متوجه آن می‌شود. ب) به سبب یهودی بودن نویسنده خیلی نگاه فامیل‌گرایانه(رزنتال‌ها) در آن زیاد است. انگار فقط آنها آدم هستند و بقیه باید به اینکه عضوی از خانواده آنها باشند افتخار کنند.

کتاب بیشتر زندگینامس انگار

یه داستان ساده از ازدست دادن عزیزان (همشر،پدر، مادر) و رنج هایی که کشیدن

قشنگ بود

خیلی کتاب قشنگی بود واقعا منو غرق خودش کرد مخصوصا اوایلش که خیلی خیلی عاشقانه و جذاب بود... پر از حس خوب بود این کتاب برای من🙃🧡

خیلی دلچسب نبود. تمام پیام کتاب در یک پارگراف خلاصه میشه. نویسنده در نصف کتاب مشغول سوگواری کردن برای همسرشه و اینکه چطور بقیه بهش در گذراندن این سوگواری کمک کردند و او تجربه سوگواری‌اش رو با بقیه در میان گذاشته و کلا اینکه خانواده خیلی مهمه و باید قدر فرصت های زندگی و در کنار هم بودن رو دونست وگرنه بعدا ممکنه خیلی دیر باشه.

اولش جالب بود ولی کم کم خسته کننده و ملال آور شد،جملات و مطالب بسیار تکرار شدند

نمی تونم بدون اشاره کردن به داستان در موردش بنویسم‼️‼️ . . . برای بار دوم که کتاب رو شروع کردم داستان برام جذابتر شده بود! تقریبا می‌شه گفت ریتم کندی داره یعنی یه جاهایی از کتاب حوصله بر شده بود! یه جاهایی از داستان اشکمو درآورد یه جاهایی از کتاب هم جملات آموزنده ای داشت. . 🌺 ممکنه تصادفی غذای یکی دیگه رو بخورید از مزه ش هم خیلی خوشتون نیاد اما بالاخره خواص خودش رو هم داره! می‌خوام بگم به نظرم برای آقایون شاید مفیدتر باشه!

نویسنده این کتاب رو برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره همسرش ایمی نوشته که به دلیل ابتلا به سرطان فوت کرده، درنتیجه در سراسر کتاب مشغول تعریف و تمجید از ایمی هست، انقدر که به نظر میرسه همسرش فرازمینی بوده! البته بخشی از کتاب هم مربوط به نحوه کنار اومدن خود نویسنده با غم فقدان همسرشه، که باز همین بخش هم شامل شرح فعالیت هاییه که برا زنده نگه داشتن یاد همسرش انجام داده! به نظر من به جز عنوان جذاب، هیچ چیز نداره. خوندنش رو به کسی توصیه نمیکنم.

کتاب جالب، تاثیر گذار و کاربردی بود، حرف های زیادی برای گفتن داشت و راه و روش هایی برای بهتر زندگی کردن، کتاب در شرایطی خاص به من رسید و مفید بود. داستان عاشقانه زوجی در مسیر زندگی را روایت می کرد، سختی ها و آسانی ها، برای زندگی بهتر و زیباتر راه حل داشت و چگونگی کنار آمدن با مشکلات زندگی را نشان می داد. می تواند کتاب راه گشا و موثری باشد، می‌تواند در تاریکی ها و غم ها نوری باشد، برای درک و گذر از فقدان ها و غم ها خوب و سازنده بود. از خواندنش بیاموزید و لذت ببرید...

کتاب زیبا و تازه ای بود این دیدگاه به خانواده های ما برای نگاه پویا به ازدواج کمک خواهد کرد و به رخ کشیدن سیل خاطرات شخصی و اجتماعی را به همراه خواهد داشت. با آرزوی موفقیت برای نسل آینده و جوان

من ۹۲ صفحه اول رو که خوندم چیزی جز تعریف تملق آمیز از خصوصیات همسر نویسنده چیزی ندیدم

بد نبود وسط رو به آخراش اطلاعات خوبی داد داستان یه مرد هست که زنش از وقتی که میفهمه مریضی داره تا موقع مرگش و بعدش که با طرفدار های سایت خانمش حرف میزنه نوشته بیشترش غر زدن شوهر‌اس از ناراحتی های زندگی و مشکل های پیش اومده

خوب بود عالی نه تجربه های جدیدی بدست اوردم .در عین بی کششی ، نمیدونم والا کشش عجیبی داشت. تمام ساعتهایی که برق می رفت داشتم این کتاب و می خوندم.

عنوانش و اوایلش ممکنه جذبتون کنه اما رفته رفته کسل کننده میشه. کتاب‌های بهتری در این زمینه وجود داره که بهتره وقتتون رو صرف اونها کنید. این کتاب در واقع خاطرات یک مرد از فقدان همسرش بر اثر سرطان تخمدان هست. من 50 درصد ش رو خوندم و دیدم واقعا نمیتونم ادامه بدم چون چیزی بهم نمی افزود.

من این کتاب رو دوست داشتم. با همه نقاط مثبت و منفی اش. خب نکته منفیش شاید یکم توضیحات اضافیش بود و اینکه زیاد بود به نسبت چیزی که میخواست بگه. اما نکته مثبتش: اولین نکته مثبت در شخصیت ها نهفته است. چه خانواده عالی ای هستن. چقدر ایمی مهربان و قشنگه و چقدر اینکه نویسنده برای خانواده انقدر احترام قائله، به من حس قشنگی میداد... برنامه های ایمی برای زندگیشون خیلی جذاب بود‌‌(مثلا این که تا آخر عمر آموزش رو از یاد نبریم و ... اصلا کلا همشون جذاب بودن)... واقعیت اینه که با غم سوگ سخت میشه کنار اومد و ایمی کمک کرد به جیسون تا زندگیشو دوباره پیدا کنه... همون برگه کاغذ سفید که براش گذاشت تا خود جیسون اون برگه خالی رو زندگی کنه ... از اینکه جیسن دوباره ارتباط پیدا کرده خیلی خوشحالم... و از اینکه این کتاب رو خوندم خوشحال تر :)

ترجمه عالی هست. کتاب خیلی من را نگرفت. شرح حال یکنفر که خانمش سرطان میگیره و میمیره. برای من یه کتاب خیلی معمولی بود و البته خیلی شبیه فیلم های هالیوودی و اینکه خیلی کم از مشکلات زندگیشون گفته بود. انگار همیشه گل و بلبل بوده.

کتاب بسیار خوب وآموزنده‌ایی بود به همه توصیه می‌کنم‌ خواندن این کتاب زیبا و پر بار را

بسیار تاثیر گذار مخصوصا برنامه ریزی های ساده ای که برای زندگیشون داشتند و به خانواده اهمیت میدادن جذاب بود .به نظرم همین برنامه ریزی ها و کنار هم بودن ها باعث استحکام این خانواده شده بود.

کتاب سلیقه ایی هست،من شخصیت زوج های داستان رو دوست داشتم خصوصا محبتی که بینشون جریان داشت

از کتاب خوشم اومد،حس خوبی موقع خوندنش داشتم و شخصیت های کاریزماتیکی تو کتاب وجود داشت که برای الگوبرداری در زندگی شخصی مفید بودن ،فقط اواخر کتاب خیلی بنظرم کش اومده بود

کتابی کوتاه درباره دوره ی سوگواری هست. درباره‌ی مردی که همسر خودش رو از دستت داده و برای زنده نگه داشتن خاطرات همسرش این کتاب رو نوشته. کتاب به دو بخش تقسیم میشه پارت اول مربوط به خاطرات زندگی مشترکشان و پارت دوم دوره سوگواری نویسنده رو نشون داده است. به نظرم هدف جیسون از نوشتن کتاب بیشتر نشون دادن اهمیت خانواده و روابط دوستانه در زندگی بود.

این کتاب روایتگر چگونگی روبرو شدن راوی با غم از دست دادن یک عزیز هست. توی این کتاب، راوی چالش‌ها و سختی‌هایی که توی این مسیر تجربه کرده، این که برخورد اطرافیان و دوستان چقدر تونسته بهش کمک کنه. راوی به ما می‌گه که بخش بزرگی از توانایی روبرو شدن با این غم رو مدیون خود اون کسی هست که از دست داده. عنوان کتاب باعث شده بود که مدت‌ها برای خوندنش تردید داشته باشم. نمی‌دونم چی شد که شروع کردم به خوندنش؛ اما من رو غافلگیر کرد و خیلی بهتر از چیزی بود که انتظارش رو داشتم. شاید موقع خوندن کتاب این نکته منفی به نظرتون برسه که چرا همه چیز درست و ایده‌آل هست، همه رفتار خوبی دارن و اینقد همدلی وجود داره بینشون. من فکر می‌کنم که این خوبی‌هایی که از طرف دیگران دریافت می‌کنن پاسخ خوبی‌هایی هست که زمانی در حق آدمای زندگیشون کردن. امیدوارم که این کتاب رو بخونید، ازش خوشتون بیاد و درباره‌ش فکر کنید.

راستش فقط تا فصل اول خواندم و انقدر از عشق آرمانی دقیق و خوشگل تعریف کرد که فشارم رفت بالا و بعدا میام سرش انشالله👍

نثر روان و ترجمه ی دلپذیر و زیبایی اثر باعث ایجاد شوق و رغبت به اتمام کتاب داد. و راهنمای خوبی برای تحول فرد داغدیده میتونه باشه

خیلی خوب نبود

این کتاب را به کسانی توصیه میکنم که درگیر فراقی ابدی شده اند ...بخشی از زندگی که به ناچار همه با آن روبرو می‌شویم اما زمان مواجه و نوع برداشت ما با آن و عزیزی که از دست داده ایم و غم دوری انگار در فطرت همه ما یکی است..داستانی واقعی و زیبا که نکات زیادی از آن یاد گرفتم....و برخی قسمتها که حتی نمیتواستم آن را رها کنم...برای من ارزش خواندن داشت...

سلام دوستان خلاصه بخوام عرض کنم نویسنده کتاب بدلیل وابستگی زیاد به همسرش رابطه بینشون رو خیلی سورئال تعریف میکنه و ایسنتاگرامیه روندش از هر 100صفحش ممکنه یک جملش نظرتونو به خودش جلب کنه و درکل ارزش مطالعه پایینی داره

ارزش خرید نداره

برای من جذابیتی نداشت

محتوای کتاب در مورد زندگی زناشویی و عشق نویسنده به همسرش هست که الان فوت کرده. با خوندن کتاب میشه شیرینی یه زندگی پر از عشق و فداکاری را فهمید. این که نقش خانواده در زندگی چه قدر مهم هست و چه طور میشه زن و شوهر با هم به اهدافشان برسند. اما قسمت دوم کتاب که توصیف مرگ و بیماری همسر نویسنده هست عمیقا دردناک هست و شما را در مقامی قرار میده که این شرایط را برای عزیزان خودتان تصویر سازی کنید. کتاب با بقیه رمان های عاشقانه متفاوت هست و خواندنش را توصیه میکنم.

مواجهه با فرآیند جدایی بسیار نفسگیر و سخته و مطالعه چنین کتاب هایی کمک میکنه تجربه بیشتری در دلداری دادن خودمون و اطرافیان داشته باشیم. جدایی در ابتدا یک فرایند آزار دهنده است. مثل ابتلا به بیماری درمان ناشدنیه و بعد از مدتها تازه انسان رو مجبور به پذیرش واقعیت و ورق زدن سرنوشت می کنه. تجربیات حسی نویسنده بسیار واقعی بود و قطعا اگر احساسات مشابهی رو تحمل کردید گریه خواهید کرد. به عقیده من زیبا بود

نویسنده چنان از همسر مرحومش اسطوره ساخته که هر کی ندونه فکر میکنه طرف چه فرشته ای بوده... خیلی تعریف‌های بیهوده و چرت داره انگار کتاب نوشته تا خودشو آروم کنه از همسر جدید با لفظ چشم بادومی یاد میکنه یعنی هیچ ویژگی مثبت دیگه ای درونش نمیبینه... در کل خیلی حوصلم سر رفت و یه صفحاتی رو نخونده زدم بره جلو از بس که توضیحات و گزارش الکی میداد

من خیلی دوست داشتمش در مورد عشق خانواده و سوگ هست مفاهیم عمیقی داره

کتاب خوبی بود. مطالعه ش برای یکبار جالبه.

کتاب بسیارتاثیرگذاری بود مقاله همسرش ایمی رزنتال کراوس نویسنده کودکان باعث شهرت جیسون نویسنده این کتاب شد البته بحق سزاواراین شهرت بود بخاطرعشق عمیقی که به ایمی داشت این کتاب درمورد کنارامدن بامرگ عزیزان وتحمل کردن نوشته شده است والحق حق مطلب راخوب اداکرده است

قشنگ بود

شاید بخواهید با من ازدواج کنید؛ یک عاشقانه‌ی آرام! از زمان قبل خوابم در سفر شروعش کردم و سه روز بعد به آخرین صفحه‌اش رسیدم. پر از احساسات، عشق و لطافت بود. نویسنده، فرد قوی و پر از تجارب شیرین و تلخی است که با قلم روانش صادقانه می‌نویسد. مناسب برای کسانی که عزیز دلی ازدست داده‌اند، به امید شاکرتر بودن از نعمتی که به ما عطا شده.

اولش کتاب جذابی بنظر میرسیداما از اواسط بعد به سختی قابل خوندن بود... دوز از خود تعریف کردن نویسنده بالا بود... فقط نگفته بودن که انسان کامل هستن!!!