پدرش که کنار میز گرد ناهارخوری ایستاده بود، چوپپنبه را از بطری شامپاین بیرون کشید و دخترش را در حالی که لیوانهای نوشیدنی را در دست داشت خطاب قرار داد:
«سلام عزیزم، تبریک میگم، یک سال دیگه از عمرت کم شد و یک سال کمتر زندگی میکنی!»
Amin Rostami
مشتهایش را از عصبانیت گره کرد؛ چون دست و بشکنزدن برای او و شوهرش یک عمل زشت و ناپسند تلقی میشد و هیچکس نباید در خانوادهٔ آنها این کار را انجام میداد.
ha
«زندگی همینه که هست. ارزشش رو داره که ساده بگیریش و اگه سخت بگیریش، اونم بهت سخت میگیره! باید با همهٔ محدودیتها، بهترین خودمون باشیم و نباید بیش از حد ازش انتظار داشته باشیم. همچنین نباید باهاش بجنگیم و اون رو سرکوب کنیم! بهتره که همیشه نیمهٔ پر لیوان رو ببینیم!
قاصدک