بریدههایی از کتاب تعمیرکار
۴٫۰
(۲۸)
هر چه شکسته و خراب باشد تعمیر میکنم ــ بهجز قلب.
سپیده اسکندری
لباس را به یک چشم به هم زدن میشود درآورد، بودن و نبودنش دخلی به ذات و شخصیت آدم ندارد.
سپیده اسکندری
«یاکوف، خدایت را فراموش نکن!»
تعمیرکار با عصبانیت گفت «اوست که مرا فراموش کرده. چه به من داده جز خفتوخواری؟ بابت چه باید او را بپرستم؟»
«مثل مرتدها حرف نزن. یک یهودی باایمان بمان یاکوف، خدایت را فراموش نکن.»
«مرتد یک خدا را برای خدایی دیگر رها میکند. من اصلاً خدایی نمیخواهم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که زمان به سرعتِ باد میگذرد، اما او روی کوههای جاودانهاش نشسته و به فضا خیره شده. نه ما را میبیند و نه اهمیتی بهمان میدهد. من تکهنانم را امروز میخواهم، نه در بهشت.»
سپیده اسکندری
چرا او را تنبیه میکردند وقتی که زندگیش سربهسر چیزی جز مجازات نبود؟
negar🦋
فرار راه رهایی از رنج نیست. در واقع هر تلاشی برای رهایی از رنج محتوم است، از رنج نباید گریخت.
سپیده اسکندری
اما اگر با قمار مشکل داری، نباید ورق دست بگیری
سپیده اسکندری
جبر اولین زندان بشری است، هر چند میلههایش به چشم همگان نمیآید. بیعدالتی اجتماعی، بیرحمی و نادانی هم زندانهای ساختهٔ دست بشرند… خارقالعادهترین اختراع ما آزادی بشر است.»
سپیده اسکندری
خیرات مرگ را دفع میکند.»
«مرگ آخرین نگرانیم است.»
سپیده اسکندری
من تکهنانم را امروز میخواهم، نه در بهشت
Mahdieh
در یک کشورِ مریض، هر قدمی به سمت سلامت توهینی است به کسانی که از مرضشان لذت میبرند.
مرسده خدادادی
اگر خدایی وجود داشت، اسپینوزا دکانش را تخته و او را بدل به یک انگاره کرده بود.
سپیده اسکندری
«مرگ آخرین نگرانیم است.»
negar🦋
نمیتوانی انسان باشی اما سیاسی نباشی، به همین سادگی. نمیتوانی بنشینی و نابودی خودت را تماشا کنی.»
negar🦋
«هیچ کتابی بد نیست. ترسیدن از آنها بد است.»
سپیده اسکندری
سیاستْ سیاست است، وقتی میخواهی روی زغال گداخته راه بروی، نباید آن را باد بزنی.
سپیده اسکندری
وقتی دلواپس هستید، نمیتوانید روی پیشامدها تمرکز کنید.
سپیده اسکندری
در یک کشورِ مریض، هر قدمی به سمت سلامت توهینی است به کسانی که از مرضشان لذت میبرند.
سپیده اسکندری
بزرگترین نشان فساد و تباهی یک جامعه، وحشت و نفرت نسبت به کسانی است که مورد آزارواذیت قرار میگیرند
سپیده اسکندری
«هیچ کتابی بد نیست. ترسیدن از آنها بد است.»
negar🦋
ملت روس ملتی پیچیده، رنجدیده، جاهل، ازهمگسیخته و درمانده است. میشود گفت همهٔ ما در این کشور زندانی هستیم.»
negar🦋
شما چه میخواستید و چه نمیخواستید، به اندازهٔ کافی فرصت داشتید، در واقع خیلی فرصتها، اما بهترین چیزی که در کمالِ حُسننیت خلق کردید فقیرترین و مرتجعترین کشور کل اروپاست. شما این کشور را تبدیل به یک گور دستهجمعی کردهاید. شما فرصت داشتید، اما خودتان آنها را سوزاندید. هیچ بحثی نیست. تفسیر وقایع آسان نیست، شاید کسی ادعا کند که شما برای زندگی بهتر این مردم و برای آیندهٔ روسیه کاری کردهاید، اما واقعیت این است که هیچ نکردهاید.»
negar🦋
نمیتوانی انسان باشی اما سیاسی نباشی، به همین سادگی. نمیتوانی بنشینی و نابودی خودت را تماشا کنی.»
negar🦋
یکبار که حقیقتی را مخفی کنی، چارهای جز ادامهٔ پنهانکاری نداری.
سپیده اسکندری
اگر از سیل میترسید بهتر است از آب دور بمانید.»
سپیده اسکندری
هیچکس نمیتواند حقیقت را تا ابد مخفی کند. حتی اگر ناقوسزن بمیرد، باد ناقوس را به صدا درمیآورد.
سپیده اسکندری
مرگ از بعضی آدمها فاصله میگیرد. تمام مصیبتها و محنتها، فقر، اشتباهات در قبال آدمهای دیگر، ضربات سرنوشت؛ همه و همه از زندگی بود. زندگی کردی، زجر کشیدی، اما زندگی کردی.
سپیده اسکندری
تنها چیزی که از رنج کشیدن آموختم بیهودگیِ آن است. زندگی بهخودیخود به حد کافی رنج و سختی دارد، دیگر لازم نیست بیعدالتی را هم به آن اضافه کنیم.
سپیده اسکندری
کتابهای خوب از کتابهای عالی خواندنیتر و جذابترند. کتابهای اعلا آن چیزی هستند که جهان ما به آن نیاز دارد، اما کتابهای خوب چیزی هستند که فرهنگ و جامعه خواهان آن هستند، بنابراین بیشتر نویسندگان اغلب اوقات دوست دارند کتابهای خوب بنویسند.
کاربر ۳۵۸۲۱۸۳
وقتی کاری برای انجام دادن نداری، بدترین دارایی منبعی لایتناهی از دقایق است. میلیونها بطری کوچک داری، اما چیزی برای ریختن در آنها نیست.
فربال
خدای اسپینوزا فرق میکند. او ایدهٔ یک حضورِ بیتغییر و جاودانی است که در تمام طبیعت یافت میشود. حرف نمیزند؛ حالا یا نمیتواند، یا نیازی ندارد. وقتی فقط یک ایدهای، چه برای گفتن داری؟
فربال
حجم
۳۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۷ صفحه
حجم
۳۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۱۷ صفحه
قیمت:
۷۱,۰۰۰
۳۵,۵۰۰۵۰%
تومان